Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اشک من
موی سفید
غزل حدیث عشق
کنسرت تالار رودکی
سنتور: معارفی زاده
استاد گلپایگانی
موی سفید
غزل حدیث عشق
کنسرت تالار رودکی
سنتور: معارفی زاده
استاد گلپایگانی
ما دل ســـپردهایم به گریه، برای هم
باران بهجای من، من و باران بهجای هم
ابری گریست در من و در وی گریستم
تا دم زنیم، دم زدنی در هوای هم
ما تاب خوردهایم که ما قد کشیدهایم
گهوارههای چابکمان دستهای هم
باری به پایبندی هم پیر میشویم
تا پیر میشوند درختان به پای هم
غم نیست نیستن، که همه در تداومیم
چون ابتدای یکدگر از انتهای هم
تنها صداست آنچه در این راه ماندنیست
خوش باد زنده ماندنمان در صدای هم
#حسین_منزوی
باران بهجای من، من و باران بهجای هم
ابری گریست در من و در وی گریستم
تا دم زنیم، دم زدنی در هوای هم
ما تاب خوردهایم که ما قد کشیدهایم
گهوارههای چابکمان دستهای هم
باری به پایبندی هم پیر میشویم
تا پیر میشوند درختان به پای هم
غم نیست نیستن، که همه در تداومیم
چون ابتدای یکدگر از انتهای هم
تنها صداست آنچه در این راه ماندنیست
خوش باد زنده ماندنمان در صدای هم
#حسین_منزوی
بیستون بود و تمنای دو دوست
آزمون بود و تماشای دو عشق
در زمانی که زعشق ،
ناله میزد "شیرین" ،
تیشه میزد "فرهاد"!
نه توان گفت بهجانبازی فرهاد، افسوس،
نه توان کرد ز بی جانی "شیرین"، فریاد.
کار "شیرین" به جهان
عشق برانگیختن است!
کار فرهاد برآوردن میل دل دوست
خواه با شاه درافتادن و گستاخ شدن
خواه با کوه در آویختن است.
رمز شیرینی این قصه کجاست؟
که نه تنها شیرین، بینهایت زیباست
آنکه آموخت به ما درس محبت میخواست
جان چراغان کنی از عشق کسی
به امیدش ببری رنج بسی
به وصالش برسی یا نرسی
سینه بی عشق مباد یک نفسی...
فريدون_مشیری
آزمون بود و تماشای دو عشق
در زمانی که زعشق ،
ناله میزد "شیرین" ،
تیشه میزد "فرهاد"!
نه توان گفت بهجانبازی فرهاد، افسوس،
نه توان کرد ز بی جانی "شیرین"، فریاد.
کار "شیرین" به جهان
عشق برانگیختن است!
کار فرهاد برآوردن میل دل دوست
خواه با شاه درافتادن و گستاخ شدن
خواه با کوه در آویختن است.
رمز شیرینی این قصه کجاست؟
که نه تنها شیرین، بینهایت زیباست
آنکه آموخت به ما درس محبت میخواست
جان چراغان کنی از عشق کسی
به امیدش ببری رنج بسی
به وصالش برسی یا نرسی
سینه بی عشق مباد یک نفسی...
فريدون_مشیری
تو را از قِدَم عالَم چه؟
تو قِدم خویش را معلوم کن که تو قدیمی یا حادث.
این قدر عمر که تو را هست در تفحّص حال خود خرج کن، در تفحّص قِدم عالم چه خرج میکنی؟
#شمس_تبریزی
فرقی ندارد که از کجا میآیی,
نگاه کن به کجا میروی!
این مهم است.
تو قِدم خویش را معلوم کن که تو قدیمی یا حادث.
این قدر عمر که تو را هست در تفحّص حال خود خرج کن، در تفحّص قِدم عالم چه خرج میکنی؟
#شمس_تبریزی
فرقی ندارد که از کجا میآیی,
نگاه کن به کجا میروی!
این مهم است.
خمر دنیا با خمار و گل به خار آمیختست
نوش میخواهی هلا! گر پای داری نیش را
ای که خواب آلوده واپس ماندهای از کاروان
جهد کن تا بازیابی همرهان خویش را
سعدی
نوش میخواهی هلا! گر پای داری نیش را
ای که خواب آلوده واپس ماندهای از کاروان
جهد کن تا بازیابی همرهان خویش را
سعدی
تاکیبهتمنایوصالتویگانه
اشکمشودازهرمژهچونسیلروانه
خواهدبهسرآیدغمهجرانتویانه
ایتیرغمترادلعشاقنشانه
جمعیبهتومشغولوتوغایبزمیانه
#شیخبهایی
#شبتونغزل
اشکمشودازهرمژهچونسیلروانه
خواهدبهسرآیدغمهجرانتویانه
ایتیرغمترادلعشاقنشانه
جمعیبهتومشغولوتوغایبزمیانه
#شیخبهایی
#شبتونغزل
هرگاه بسوی نور و حقیقت در حرکت باشی آنانی که از پشت سر به تو مینگرند تو را سیاه و تاریک خواهند دید و برایشان هر لحظه کوچک و کوچکتر خواهی شد،
ولى آنان که از روبرو به تو مینگرند تو را روشن و نورانی تر خواهند دید و براى آنان هر لحظه بزرگ و بزرگتر خواهی شد...
خاموش باش و در سکوت سر کن،
او خود، کلام تو خواهد شد و بر زبانت جاری خواهد گشت ،همانند نوری که در ذهن عیان می شود و بر زبان جارى مى گردد.
آنگاه کلامت، کلام نور است و نورانی خواهد ساخت، و بدان از نور، نور برآید.
عین القضات همدانی
ولى آنان که از روبرو به تو مینگرند تو را روشن و نورانی تر خواهند دید و براى آنان هر لحظه بزرگ و بزرگتر خواهی شد...
خاموش باش و در سکوت سر کن،
او خود، کلام تو خواهد شد و بر زبانت جاری خواهد گشت ،همانند نوری که در ذهن عیان می شود و بر زبان جارى مى گردد.
آنگاه کلامت، کلام نور است و نورانی خواهد ساخت، و بدان از نور، نور برآید.
عین القضات همدانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه ایی
ای چراغ دل تاریکم ! از این خانه مرو !
آشنای تو منم، بر در بیگانه مرو !
شمع من باش و بمان! نور ز تو، اشک ز من
جان فشان تو منم، در بر" پروانه" مرو !
سوختی جان مرا، آه مکن ! اشک مریز !
از بر عاشق دلداده، غریبانه مرو !
قصه خواهی شد و از یاد جهان خواهی رفت
قهر بیهوده مکن! در دل افسانه مرو !
بردر کلبه ی من، مهر تویی! ماه تویی !
ای چراغ شب تاریکم، از این خانه مرو !
#معینی_کرمانشاهی
آشنای تو منم، بر در بیگانه مرو !
شمع من باش و بمان! نور ز تو، اشک ز من
جان فشان تو منم، در بر" پروانه" مرو !
سوختی جان مرا، آه مکن ! اشک مریز !
از بر عاشق دلداده، غریبانه مرو !
قصه خواهی شد و از یاد جهان خواهی رفت
قهر بیهوده مکن! در دل افسانه مرو !
بردر کلبه ی من، مهر تویی! ماه تویی !
ای چراغ شب تاریکم، از این خانه مرو !
#معینی_کرمانشاهی
واقعاً که در عجب دنیای بی اخلاق و بی هویتی گرفتار آمدهام.
دنیایی که دیگران نه فقط هیچ یاریای به انسان نمیرسانند بلکه گیر منافع هر کدامشان که بیفتی سرت را میتراشند و در همان حال اکثریت مردم که دستی از دور بر آتش دارند و برخوردار از حسن نیت هم هستند، نمیخواهند ذرهای از سطح توقع خود کم کنند!
واقعاً که چقدر باید ظرفیت داشته باشم؟
#محمود_دولتآبادی
دنیایی که دیگران نه فقط هیچ یاریای به انسان نمیرسانند بلکه گیر منافع هر کدامشان که بیفتی سرت را میتراشند و در همان حال اکثریت مردم که دستی از دور بر آتش دارند و برخوردار از حسن نیت هم هستند، نمیخواهند ذرهای از سطح توقع خود کم کنند!
واقعاً که چقدر باید ظرفیت داشته باشم؟
#محمود_دولتآبادی
من هم ربابِ عشقم و عشقم ربابیست
وان لطفهای زخمه رحمانم آرزوست
مولوی
همۀ ما، ما رباب یا ساز عشق هستیم و ربابی ما، زنندۀ ما، زنندۀ ساز ما، عشق است.
عشق وحدت است. عشق یعنی یکتا شدن ما و حس آن هشیارانه با خداست، این عشق است.
این معادل شناسایی خود در دیگران هم هست. به محض اینکه شما با خدا در این لحظه به وحدت برسید بلافاصله آن هشیاری را که در شما هست، آن زندگی را که بهش آگاه می شوید، در دیگران هم می بینید، تا نشدید نمی توانید بببنید.
تا نشدید با من ذهنی می بینید. من ذهنی فقط من ذهنی می بیند ولی اگر شما با آن هشیاری حضور که ریشه دار شده، هشیاری عشقی به جهان نگاه کنید، در آدمها از وسط من ذهنی شان رد می شوید، اهمیت نمی دهید اینها چی می گویند و چه جوری واکنش نشان می دهند، زندگی را می بینید، زندگی را تکان می دهید. برای همین است مولانا ما را تکان می دهد. می گوید آرزوی من این است که زخمه های لطف خدا من را بزند. (رحمان یعنی خدا)
وان لطفهای زخمه رحمانم آرزوست، شما بدانید همیشه ما رباب عشق بوده ایم و خدا با زخمه های لطفش شما را زده، حتی اگر دردتان می آمده.
دردتان یک پیغامی دارد، همیشه او می زند، یعنی ما سازیم که فقط بوسیلۀ خدا زده می شویم، کس دیگر نمی تواند به ما بزند، ما را بزند
و تا بحال من ذهنی و بیرون خواسته ما را بزند، ولی نمی توانند .
وان لطفهای زخمه رحمانم آرزوست
مولوی
همۀ ما، ما رباب یا ساز عشق هستیم و ربابی ما، زنندۀ ما، زنندۀ ساز ما، عشق است.
عشق وحدت است. عشق یعنی یکتا شدن ما و حس آن هشیارانه با خداست، این عشق است.
این معادل شناسایی خود در دیگران هم هست. به محض اینکه شما با خدا در این لحظه به وحدت برسید بلافاصله آن هشیاری را که در شما هست، آن زندگی را که بهش آگاه می شوید، در دیگران هم می بینید، تا نشدید نمی توانید بببنید.
تا نشدید با من ذهنی می بینید. من ذهنی فقط من ذهنی می بیند ولی اگر شما با آن هشیاری حضور که ریشه دار شده، هشیاری عشقی به جهان نگاه کنید، در آدمها از وسط من ذهنی شان رد می شوید، اهمیت نمی دهید اینها چی می گویند و چه جوری واکنش نشان می دهند، زندگی را می بینید، زندگی را تکان می دهید. برای همین است مولانا ما را تکان می دهد. می گوید آرزوی من این است که زخمه های لطف خدا من را بزند. (رحمان یعنی خدا)
وان لطفهای زخمه رحمانم آرزوست، شما بدانید همیشه ما رباب عشق بوده ایم و خدا با زخمه های لطفش شما را زده، حتی اگر دردتان می آمده.
دردتان یک پیغامی دارد، همیشه او می زند، یعنی ما سازیم که فقط بوسیلۀ خدا زده می شویم، کس دیگر نمی تواند به ما بزند، ما را بزند
و تا بحال من ذهنی و بیرون خواسته ما را بزند، ولی نمی توانند .
آن روزها رفتند
آن روزهای خوب
آن روزهای سالمِ سرشار
آن آسمانهای پر از پولک
آن شاخسارانِ پر از گیلاس
آن خانههای تکیه داده در حفاظِ سبز پیچکها
به یکدیگر
آن بامهای بادبادکهای بازیگوش
آن کوچههای گیج از عطر اقاقیها
آن روزها رفتند
آن روزهای برفی خاموش
کز پشت شیشه، در اتاق گرم،
هر دم به بیرون، خیره میگشتم
پاکیزه برف من، چو کرکی نرم،
آرام میبارید
آن روزها رفتند
آن روزها،
مثل نباتاتی که در خورشید میپوسند
از تابش خورشید، پوسیدند؛
و گم شدند
آن کوچههای گیج از عطر اقاقیها
در ازدحام پر هیاهوی خیابانهای بیبرگشت
و دختری که گونههایش را
با برگهای شمعدانی رنگ میزد، آه
اکنون زنی تنهاست
اکنون زنی تنهاست
#فروغ_فرخزاد
🌺🍃🌴
آن روزها رفتند
آن روزهای خوب
آن روزهای سالمِ سرشار
آن آسمانهای پر از پولک
آن شاخسارانِ پر از گیلاس
آن خانههای تکیه داده در حفاظِ سبز پیچکها
به یکدیگر
آن بامهای بادبادکهای بازیگوش
آن کوچههای گیج از عطر اقاقیها
آن روزها رفتند
آن روزهای برفی خاموش
کز پشت شیشه، در اتاق گرم،
هر دم به بیرون، خیره میگشتم
پاکیزه برف من، چو کرکی نرم،
آرام میبارید
آن روزها رفتند
آن روزها،
مثل نباتاتی که در خورشید میپوسند
از تابش خورشید، پوسیدند؛
و گم شدند
آن کوچههای گیج از عطر اقاقیها
در ازدحام پر هیاهوی خیابانهای بیبرگشت
و دختری که گونههایش را
با برگهای شمعدانی رنگ میزد، آه
اکنون زنی تنهاست
اکنون زنی تنهاست
#فروغ_فرخزاد
🌺🍃🌴
#یک حبه نور
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
وَالْعَصْرِ
إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ
إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ
«سوگند به زمان، انسانها همه در زیانند مگر کسانی که ایمان میآورند، و کارهای شایسته میکنند، و همدیگر را به تمسّک به حق (در عقیده و قول و عمل) سفارش و به شکیبائی (در تحمّل سختیها و دشواریها) توصیه مینمایند»
#العصر-آیه(۳-۱)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
وَالْعَصْرِ
إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ
إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ
«سوگند به زمان، انسانها همه در زیانند مگر کسانی که ایمان میآورند، و کارهای شایسته میکنند، و همدیگر را به تمسّک به حق (در عقیده و قول و عمل) سفارش و به شکیبائی (در تحمّل سختیها و دشواریها) توصیه مینمایند»
#العصر-آیه(۳-۱)
پروردگارا...
برای تک تک روزهای عمرم فضایی که در آن فرصت آموختن و تجربه کردن دارم . سپاسگزارم.
بمن قدرت اختیار دادی و این موهبتی بی نظیر است من می توانم انتخاب کنم تمام خوبی هایی را
که تو دوست داری .
پروردگارا🤲
به من بیاموز تا همواره ،ناظر بر زیبایی ها باشم .
و هر آنچه از خوبی که تو خواستار آنی , ببینم 👀
پروردگارا🤲
کمکمان کن تا شیوه نگاهمان به زندگی
بی غبار باشد.
ما به خوبی ها و زیبایی های زمین نگاه می کنیم
تو هم زندگی و روزگارمان را زیبا ،کن ..
"آمین"🙏
برای تک تک روزهای عمرم فضایی که در آن فرصت آموختن و تجربه کردن دارم . سپاسگزارم.
بمن قدرت اختیار دادی و این موهبتی بی نظیر است من می توانم انتخاب کنم تمام خوبی هایی را
که تو دوست داری .
پروردگارا🤲
به من بیاموز تا همواره ،ناظر بر زیبایی ها باشم .
و هر آنچه از خوبی که تو خواستار آنی , ببینم 👀
پروردگارا🤲
کمکمان کن تا شیوه نگاهمان به زندگی
بی غبار باشد.
ما به خوبی ها و زیبایی های زمین نگاه می کنیم
تو هم زندگی و روزگارمان را زیبا ،کن ..
"آمین"🙏
وقتی که گذر زمان رو حس نمیکنی
یعنی جـای درستی هستی، چون آدما وقتی حالشون خوبه به زمـان توجهی نمیکنن.
وقتی که در جمعی هستی که به اعمال و رفتارت فکر نمیکنی، يـعنی جای درستی هستی، چون که بین اون آدما خود خودتی و ترسی از قضاوتشون نداری که بخوای به خـاطرش خودت رو طور
دیگه ای نشون بدی
وقتی که در کنار کسی بدون اینکه حرفی بزنی یا کاری کنی حالت خوبه
یـعنی آدم درستت رو پیدا کردی، عشق و
دوست داشتن به هم نگاه کردن نیست، بلکه
به يك نقطه نگاه کردنه، در هر لحظه حس و حال مشترکی رو تجربه کردنه
خودت بـاش و خودتو زندگی کن تا آدمی که خود واقعی تو رو میخواد و دوستت داره، سر راهت قـرار بگیره.
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد یکشنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
روزی سرشار از عشق , محبت , مهربانی , شادابی , قرارهای یهویی و دلچسب ,لبخند هایی از ته دل از اون مدل هایی که دلت قنج میره , رزق و روزی حلال , آرامش , آگاهی همراه با بهترینها آرزوها برایت آرزومندم.
🌺🌺🌺
شاد باشی
یعنی جـای درستی هستی، چون آدما وقتی حالشون خوبه به زمـان توجهی نمیکنن.
وقتی که در جمعی هستی که به اعمال و رفتارت فکر نمیکنی، يـعنی جای درستی هستی، چون که بین اون آدما خود خودتی و ترسی از قضاوتشون نداری که بخوای به خـاطرش خودت رو طور
دیگه ای نشون بدی
وقتی که در کنار کسی بدون اینکه حرفی بزنی یا کاری کنی حالت خوبه
یـعنی آدم درستت رو پیدا کردی، عشق و
دوست داشتن به هم نگاه کردن نیست، بلکه
به يك نقطه نگاه کردنه، در هر لحظه حس و حال مشترکی رو تجربه کردنه
خودت بـاش و خودتو زندگی کن تا آدمی که خود واقعی تو رو میخواد و دوستت داره، سر راهت قـرار بگیره.
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد یکشنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
روزی سرشار از عشق , محبت , مهربانی , شادابی , قرارهای یهویی و دلچسب ,لبخند هایی از ته دل از اون مدل هایی که دلت قنج میره , رزق و روزی حلال , آرامش , آگاهی همراه با بهترینها آرزوها برایت آرزومندم.
🌺🌺🌺
شاد باشی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#صبحونه