This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جان جانست وگر جای ندارد چه عجب
این که جا میطلبد در تن ما هست کجاست
غمزه چشم بهانهست و زان سو هوسیست
وآنک اودر پس غمزهست دل خست کجاست
#مولوی
این که جا میطلبد در تن ما هست کجاست
غمزه چشم بهانهست و زان سو هوسیست
وآنک اودر پس غمزهست دل خست کجاست
#مولوی
فریب دانهی خال تو خوردم و شادم
چرا که هر که نخورد این فریب آدم نیست
صغیر اصفهانی
چرا که هر که نخورد این فریب آدم نیست
صغیر اصفهانی
دوستم دشمنِ جان پندارد
آنچه هستم نه چنان پندارد
آنکه این گریهی من در غمِ اوست
گریه را آبِ روان پندارد...
#صوفی_مازندرانی
در آمل تولد یافت و در جوانی بنای جهانگردی گذاشت. چندی در شهرهای ایران به سیاحت گذرانید و در کازرون از محضر شیخ ابوالقاسم کازرونی، از مشایخ صوفیان مرشدیۀ آن روزگار، بهرهمند شد. بعد از آن قصد حج کرد و گویند پانزده سال در مکه ماند و سپس به هند رفت. تقیالدین اوحدی و ملا عبدالنبی فخر الزمانی قزوینی او را در هند ملاقات کردهاند و نظیری نیشابوری با وی معاشر بوده است. در هند جلالالدین صدر متخلص به رضایی، از میان رجال و مشاهیر هند، بیشتر با وی انس داشت و از وی کسب فیض میکرد، ولی با این حال او در هند مسافرتهای بسیار کرده و ظاهر در احمدآباد گجرات از دنیا رفته است
آنچه هستم نه چنان پندارد
آنکه این گریهی من در غمِ اوست
گریه را آبِ روان پندارد...
#صوفی_مازندرانی
در آمل تولد یافت و در جوانی بنای جهانگردی گذاشت. چندی در شهرهای ایران به سیاحت گذرانید و در کازرون از محضر شیخ ابوالقاسم کازرونی، از مشایخ صوفیان مرشدیۀ آن روزگار، بهرهمند شد. بعد از آن قصد حج کرد و گویند پانزده سال در مکه ماند و سپس به هند رفت. تقیالدین اوحدی و ملا عبدالنبی فخر الزمانی قزوینی او را در هند ملاقات کردهاند و نظیری نیشابوری با وی معاشر بوده است. در هند جلالالدین صدر متخلص به رضایی، از میان رجال و مشاهیر هند، بیشتر با وی انس داشت و از وی کسب فیض میکرد، ولی با این حال او در هند مسافرتهای بسیار کرده و ظاهر در احمدآباد گجرات از دنیا رفته است
همراهان گروه
یک مصرع ازشعر را در سایت گوگل سرچ کنیم , چون اینترنت پُر شده از اشعار جعلی تنها منبع قابل اعتماد سایت گنجور است .
پس اگر یک مصرع از شعر را در گوگل سرچ کردیم و اولین پیشنهاد گوگل سایت گنجور بود آن شعر صددرصد از مولاناست
#نکته____قابل_تامل_ اینست_که صفحه را حتما باز کنیم چون ممکن است در حاشیه هایی که متداول است در سایت گنجور مینویسند
#شعر_جعلی_هم_نوشته شده باشد.
هر سایتی غیر از گنجور در صدر فهرست پیشنهادی گوگل بود آن شعر جعلی است
در زیر چند مصرع از اشعار جعلی برای شناخت بیشتر به عنوان نمونه آورده شده
1- هر لحظه که تسلیمم، در کارگه تقدیر آرامتر از آهو!
2- دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ!
3- در این عمری که می دانی فقط چندی تو مهمانی!
4- گفتم ای دل نروی، خار شوی زار شوی
5- از مست نپرسید به میخانه چرا هست
6- خاطر دیدار تویی، عاشق کمیاب منم!
7- تا آب شدم، سراب دیدم خود را!
8- آب منم، تاب منم، شاعر مهتاب منم!!
9- کن نظری که تشنه ام، بهر وصال عشق تو
👇👇👇👇👇👇
10- گفتی بیا، گفتم کجا؟ گفتی میان جان ما!
11-ای که می پرسی نشان عشق چیست
12- بیائید، بیائید به میدان خرابات !
13- عشق را بی معرفت معنا مکن زر نداری مشت خود..!!
14- مست عشقم مست شوقم مست دوست...
15- من میان جسم ها جان دیده ام !
16-من اگر با من نباشم می شوم تنهاترین!!
17- عزیزانم را، نه در قلبم دوست می دارم!!!!
18- جریمه کرده ای مرا؟!!!!!!!!!
19- آنچه گفتند و سرودند تو آنی
20- حالتی هست مرا با غم دلدار امروز
21-من اسیرم، عاشقم عاشق تر از افسانه ها !!
22-مصلحت نیست قیاس رخ تو با خورشید!!!
23-تا دل نشود عاشق دیوانه نمیگردد!
24-نوروز بمانید که ایام شمایید
25-مستی ما، مستی از هر جام نیست
26-درویش و در این گوشه ی دنیا با نیک
و بد خلق جهان کار نداریم!
27-در سینه ی بی خویشان، جز یار نمی گنجد
28-شکستم توبه ام ساقی تو هم بشکن سر خم را!!!!!!!!
29-سه بیت، سه نگاه موسی خطاب به خداوند در کوه طور... !!!!!!!
30-گم شدم در خود ندانم من، کی ام یا چیستم!
31-ما در دو جهان غیر خدا یار نداریم
32- امشب اگر ساقی شوم تا صبح غوغا می کنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
33-هر که با عشق آشنا شد، مست شد!!
34-عشق چون عقل می گردد جدا!
35-فهم عاقل را به عاشق راه نیست
36-گویند ز پیمانه ننوشید، حرام است!!
37-نه مرادم، نه مریدم!نه پیامم!نه کلامم
!نه سلامم، نه علیکم!!!!
38-گفتم ای یار مکن با دل عاشق بازی!!!
39-امشب!!غم دیروز و پریروز!!و فلان سال و فلان حال!و فلان مال که بر باد فنا رفت!نخور!!!!
40-تو در جان منی من غم ندارم!
41-دلبری دارم که نامش ساغر دردانه است!!
42-ای عاشقان بلوا کنید، امشب دلم سرزنده شد!!
43-در محفل خود راه مده همچو منی را!
44-باران که شدی مپرس این خانه کیست!
45-دلا یاران سه قسمند گر بدانی!زبانی اند و نانی اند و جانی!!
46-آنکس که بداند و بخواهد که بداند!خود را به بلندای سعادت برساند!
و هزاران هزار نمونه ی دیگر...
در انتها اگر مولانا برایمان ارزش دارد با کمی دقت در دام شیادان نیافتیم و در انتشار اشعار جعلی سهیم نشویم
در تمام گروهها و کانالهایی که حضور دارید و همینطور در فیسبوک و اینستاگرام و ... این پیام را برسانید تا سهم اندکی در جلوگیری از نشر جعلیات داشته باشیم
سپاس بیکران
جلوی نشر جعلیات را بگیریم🙏🕊
یک مصرع ازشعر را در سایت گوگل سرچ کنیم , چون اینترنت پُر شده از اشعار جعلی تنها منبع قابل اعتماد سایت گنجور است .
پس اگر یک مصرع از شعر را در گوگل سرچ کردیم و اولین پیشنهاد گوگل سایت گنجور بود آن شعر صددرصد از مولاناست
#نکته____قابل_تامل_ اینست_که صفحه را حتما باز کنیم چون ممکن است در حاشیه هایی که متداول است در سایت گنجور مینویسند
#شعر_جعلی_هم_نوشته شده باشد.
هر سایتی غیر از گنجور در صدر فهرست پیشنهادی گوگل بود آن شعر جعلی است
در زیر چند مصرع از اشعار جعلی برای شناخت بیشتر به عنوان نمونه آورده شده
1- هر لحظه که تسلیمم، در کارگه تقدیر آرامتر از آهو!
2- دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ!
3- در این عمری که می دانی فقط چندی تو مهمانی!
4- گفتم ای دل نروی، خار شوی زار شوی
5- از مست نپرسید به میخانه چرا هست
6- خاطر دیدار تویی، عاشق کمیاب منم!
7- تا آب شدم، سراب دیدم خود را!
8- آب منم، تاب منم، شاعر مهتاب منم!!
9- کن نظری که تشنه ام، بهر وصال عشق تو
👇👇👇👇👇👇
10- گفتی بیا، گفتم کجا؟ گفتی میان جان ما!
11-ای که می پرسی نشان عشق چیست
12- بیائید، بیائید به میدان خرابات !
13- عشق را بی معرفت معنا مکن زر نداری مشت خود..!!
14- مست عشقم مست شوقم مست دوست...
15- من میان جسم ها جان دیده ام !
16-من اگر با من نباشم می شوم تنهاترین!!
17- عزیزانم را، نه در قلبم دوست می دارم!!!!
18- جریمه کرده ای مرا؟!!!!!!!!!
19- آنچه گفتند و سرودند تو آنی
20- حالتی هست مرا با غم دلدار امروز
21-من اسیرم، عاشقم عاشق تر از افسانه ها !!
22-مصلحت نیست قیاس رخ تو با خورشید!!!
23-تا دل نشود عاشق دیوانه نمیگردد!
24-نوروز بمانید که ایام شمایید
25-مستی ما، مستی از هر جام نیست
26-درویش و در این گوشه ی دنیا با نیک
و بد خلق جهان کار نداریم!
27-در سینه ی بی خویشان، جز یار نمی گنجد
28-شکستم توبه ام ساقی تو هم بشکن سر خم را!!!!!!!!
29-سه بیت، سه نگاه موسی خطاب به خداوند در کوه طور... !!!!!!!
30-گم شدم در خود ندانم من، کی ام یا چیستم!
31-ما در دو جهان غیر خدا یار نداریم
32- امشب اگر ساقی شوم تا صبح غوغا می کنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
33-هر که با عشق آشنا شد، مست شد!!
34-عشق چون عقل می گردد جدا!
35-فهم عاقل را به عاشق راه نیست
36-گویند ز پیمانه ننوشید، حرام است!!
37-نه مرادم، نه مریدم!نه پیامم!نه کلامم
!نه سلامم، نه علیکم!!!!
38-گفتم ای یار مکن با دل عاشق بازی!!!
39-امشب!!غم دیروز و پریروز!!و فلان سال و فلان حال!و فلان مال که بر باد فنا رفت!نخور!!!!
40-تو در جان منی من غم ندارم!
41-دلبری دارم که نامش ساغر دردانه است!!
42-ای عاشقان بلوا کنید، امشب دلم سرزنده شد!!
43-در محفل خود راه مده همچو منی را!
44-باران که شدی مپرس این خانه کیست!
45-دلا یاران سه قسمند گر بدانی!زبانی اند و نانی اند و جانی!!
46-آنکس که بداند و بخواهد که بداند!خود را به بلندای سعادت برساند!
و هزاران هزار نمونه ی دیگر...
در انتها اگر مولانا برایمان ارزش دارد با کمی دقت در دام شیادان نیافتیم و در انتشار اشعار جعلی سهیم نشویم
در تمام گروهها و کانالهایی که حضور دارید و همینطور در فیسبوک و اینستاگرام و ... این پیام را برسانید تا سهم اندکی در جلوگیری از نشر جعلیات داشته باشیم
سپاس بیکران
جلوی نشر جعلیات را بگیریم🙏🕊
گاهی ز هوس دست زنان میباشم
گاه از دوری دست گزان میباشم
در آب کنم دست که مه را گیرم
مه گوید من بر آسمان میباشم
#مولانای_جان
گاه از دوری دست گزان میباشم
در آب کنم دست که مه را گیرم
مه گوید من بر آسمان میباشم
#مولانای_جان
گر باده نهان کنیم بو را چه کنیم
وین حال خمار و رنگ و رو را چه کنیم
ور با لب خشک عشق را خشک آریم
این چشمهٔ چشم همچو جو را چه کنیم
#مولانای_جان
وین حال خمار و رنگ و رو را چه کنیم
ور با لب خشک عشق را خشک آریم
این چشمهٔ چشم همچو جو را چه کنیم
#مولانای_جان
در آغوشم گلی دوشینه جا داشت
که هر برگش ، بهاری رونما داشت
به شمعی همنشین بودم شب دوش
که چون خورشید و مه پروانه ها داشت
نگاری کز غبار دامن زلف
عبیر فتنه در جیب صبا داشت
پریشان سنبلی کز تار هر موی
هزار آهوی چین را خونبها داشت
به دستی دسته گل را داشت چون صبح
به دستی دامن زلف دوتا داشت
به نعمت خانه وصلش که خورشید
درو کام حلاوت ، آشنا داشت
زبانم سیر بود از گفتگو ، لیک
لبم در بوسه خوردن اشتها داشت
بلورین ساعدی ، کز خون امید
کفش بوی گل و رنگ حنا داشت
حریرش بر تن از آب نزاکت
چو خارا سر به سر موج و صفا داشت
رخش کز باغ شوخی نو گلی بود
نقاب از پرده چشم حیا داشت
به تیغ غمزه از خیل شهیدان
به هر سو کربلا در کربلا داشت
ز چین طره بر ساق نگارین
چو بختم عنبرین خلخال ها داشت
نه بر آئین خوبان چشم بد دور
گل عهدش نسیمی از وفا داشت
هزاران شیوه بیگانگی سوز
نهان در هر نگاه آشنا داشت
ز جیبش نور می زد شعله گوئی
تن آئینه در زیر قبا داشت
به نرگس شیوه های عشرت افروز
بر ابرو ، عقده های دلگشا داشت
ز گرد دامنش ، تا دامن صبح
نظر داد و ستد با توتیا داشت
به رویش موج میزد حسن ، گوئی
گلش بر چشمه خورشید جا داشت
سخن کوته ، ز باغ شیوه هر گل
که بر کف داشت خاطر خواه ما داشت
به چشم طالب آن آتش سرا پای
چو آب روی گل ، موج صفا داشت
#طالب_آملی
که هر برگش ، بهاری رونما داشت
به شمعی همنشین بودم شب دوش
که چون خورشید و مه پروانه ها داشت
نگاری کز غبار دامن زلف
عبیر فتنه در جیب صبا داشت
پریشان سنبلی کز تار هر موی
هزار آهوی چین را خونبها داشت
به دستی دسته گل را داشت چون صبح
به دستی دامن زلف دوتا داشت
به نعمت خانه وصلش که خورشید
درو کام حلاوت ، آشنا داشت
زبانم سیر بود از گفتگو ، لیک
لبم در بوسه خوردن اشتها داشت
بلورین ساعدی ، کز خون امید
کفش بوی گل و رنگ حنا داشت
حریرش بر تن از آب نزاکت
چو خارا سر به سر موج و صفا داشت
رخش کز باغ شوخی نو گلی بود
نقاب از پرده چشم حیا داشت
به تیغ غمزه از خیل شهیدان
به هر سو کربلا در کربلا داشت
ز چین طره بر ساق نگارین
چو بختم عنبرین خلخال ها داشت
نه بر آئین خوبان چشم بد دور
گل عهدش نسیمی از وفا داشت
هزاران شیوه بیگانگی سوز
نهان در هر نگاه آشنا داشت
ز جیبش نور می زد شعله گوئی
تن آئینه در زیر قبا داشت
به نرگس شیوه های عشرت افروز
بر ابرو ، عقده های دلگشا داشت
ز گرد دامنش ، تا دامن صبح
نظر داد و ستد با توتیا داشت
به رویش موج میزد حسن ، گوئی
گلش بر چشمه خورشید جا داشت
سخن کوته ، ز باغ شیوه هر گل
که بر کف داشت خاطر خواه ما داشت
به چشم طالب آن آتش سرا پای
چو آب روی گل ، موج صفا داشت
#طالب_آملی
مجبورِ فنا را چه خموشی چه تکلم
چندانکه نفس میزند انسان، گله دارد
بیدل
مجبورِ فنا را چه خموشی چه تکلم
چندانکه نفس میزند انسان، گله دارد
بیدل
خط، ابرِ رحمت است گلستانِ حُسن را
بر روی خویش، تیغ مکش، آفتابِ من!
صائب
خط= ریش، موی صورت
معشوق مرد است.
خط، ابرِ رحمت است گلستانِ حُسن را
بر روی خویش، تیغ مکش، آفتابِ من!
صائب
خط= ریش، موی صورت
معشوق مرد است.
میفکن کَوَل، گرچه خوار آیدت
که هنگامِ سرما، به کار آیدت
«نظامی»
کَوَل : پوستینی از جنس پوست گوسفند
میفکن کَوَل، گرچه خوار آیدت
که هنگامِ سرما، به کار آیدت
«نظامی»
کَوَل : پوستینی از جنس پوست گوسفند
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مولانا ما را به چه دعوت می کند؟
دکتر عبدالحسین زرین کوب
دکتر عبدالحسین زرین کوب
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صحبت های جذاب استاد کاکاوند در وصف حضرت مولانا
انسان محصول شرايطی است
كه در آن بلوغ و بالندگی میيابد؛
پس خود را از هيچ انسانی"برتر"و در عين حال "حقيرتر" مپندار ...
#کارل_مارکس
.
خوش است از بِخردان این نکته گفتن
که مُشک و عشق را نتوان نهفتن!
اگر بر مُشک گردد پرده صد توی
کند غَمّازی از صد پردهاش بوی
جامی، هفت اورنگ
که مُشک و عشق را نتوان نهفتن!
اگر بر مُشک گردد پرده صد توی
کند غَمّازی از صد پردهاش بوی
جامی، هفت اورنگ