در این خشکی هجران ماهیانند
بیا ای آب بحر زندگانی
برون آب ماهی چند ماند
چه گویم من نمیدانم تو دانی
کی باشم من که مانم یا نمانم
تو را خواهم که در عالم بمانی
#مولانای_جان
بیا ای آب بحر زندگانی
برون آب ماهی چند ماند
چه گویم من نمیدانم تو دانی
کی باشم من که مانم یا نمانم
تو را خواهم که در عالم بمانی
#مولانای_جان
مندیش از آن بت مسیحایی
تا دل نشود سقیم و سودایی
لاحول کن و ره سلامت گیر
مندیش از آن جمال و زیبایی
#مولانای_جان
تا دل نشود سقیم و سودایی
لاحول کن و ره سلامت گیر
مندیش از آن جمال و زیبایی
#مولانای_جان
فرصت ز کجا که تا کنی لاحول
چون نیست از او دمی شکیبایی
ماهی ز کجا شکیبد از دریا
یا طوطی روح از شکرخایی
#مولانای_جان
چون نیست از او دمی شکیبایی
ماهی ز کجا شکیبد از دریا
یا طوطی روح از شکرخایی
#مولانای_جان
چون دین نشود مشوش و ایمان
زان زلف مشوش چلیپایی
اخگر شده دل در آتش رویش
بگرفته عقول بادپیمایی
#مولانای_جان
زان زلف مشوش چلیپایی
اخگر شده دل در آتش رویش
بگرفته عقول بادپیمایی
#مولانای_جان
دل با دو جهان چراست بیگانه
کز جا برمد صفات بیجایی
ای تن تو و تره زار این عالم
چون خو کردی که ژاژ میخایی
#مولانای_جان
کز جا برمد صفات بیجایی
ای تن تو و تره زار این عالم
چون خو کردی که ژاژ میخایی
#مولانای_جان
یکتا عیشی است و عشرتی کز وی
جان عارف گرفت یکتایی
از دست تو هر که را دهد این دست
بی عقبه لا شده است الایی
#مولانای_جان
جان عارف گرفت یکتایی
از دست تو هر که را دهد این دست
بی عقبه لا شده است الایی
#مولانای_جان
ز آستین ساعد سیمین به محبان بنما
تا بدانند که نازک بدنی زین دست است
کمال خجندی
تا بدانند که نازک بدنی زین دست است
کمال خجندی
گر زلف کجت بیند امام از خم محراب
جز سوره ی واللیل نخواند به امامت
کمال خجندی
جز سوره ی واللیل نخواند به امامت
کمال خجندی
روز ار دو هزار بار میآیی
هر بار چو جان به کار میآیی
از بهر حیات و زنده کردن تو
در عالم چون بهار میآیی
#مولانای_جان
هر بار چو جان به کار میآیی
از بهر حیات و زنده کردن تو
در عالم چون بهار میآیی
#مولانای_جان
۱۷ دی سالروز درگذشت بیژن سمندر
( زاده ۱۱ خرداد ۱۳۲۰ شیراز – درگذشته ۱۷ دی ۱۳۹۷ آمریکا ) شاعر، ترانهسرا و نوازنده تار
او با اعزام برترین دانشآموزان به اردوی رامسر و برگزاری مسابقات کشوری در آن محل، هرسال تحصیلی در یک رشته اول شد. سال نخست مقام نخست در مسابقه خوشنویسی، سال دوم مقام نخست در مسابقه ادبیات، سال سوم مقام نخست مسابقه موسیقی و اعزام به اروپا را بهدست آورد.
وی بههمراه برادرانش کاووس و سیروس، گروهی بهنام «گروه برادران سمندر» را تشکیل داد. آنها در این گروه بهنواختن ساز و شعر و ترانهخوانی میپرداختند.
او دکتری ادبیات از دانشگاه تهران گرفت و نیز با توجه به علاقهاش بههنر، دکترای معماری را، از واشینگتن، دی.سی. دریافت کرد.
وی بنیانگذار سرودن شعر بهگویش شیرازی بود. پرآوازهترین سروده او برای مردم شیراز این سروده است: «اِی شهر شاعر پَروَرو، شیراز از گل بهتَرو، کو شاعِرو، کو دِلبَرو، کو ساقیو، کو ساغَرو.» از کتابهایش با گویش شیرازی میتوان از مجموعه شعر و تفسیر با عنوانهای شعر شیراز و شعر شهر نام برد. بهگفته او، "بهتر است اکنون درمورد خود پژوهش کنیم و اثر بهجا بگذاریم تا بعدها خارجیها درمورد ما پژوهش کنند" که البته این کنایه از برگردان و رمزگشایی خط میخی توسط خارجیها بود.
وی پس از انقلاب به آمریکا مهاجرت کرد و در آنجا شیوه تازهای در شعر ایرانی بنیاد نهاد و نشانه آن کتاب میکس شعر است که هر بیت آن از یک مصراع پارسی و یک مصرع انگلیسی تشکیل شدهاست. او در آمریکا دکترای رشته حقوق خاورمیانه و آسیا را دریافت کرد.
انتشارات کتاب گویا بهمناسبت چهار دهه کنش هنری او، مراسم یادبودی باعنوان ایران خلیج فارس (Iran Persian Gulf) در تاریخ ۱۵ ژانویه ۲۰۰۵ در دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس، تالار فروید بهگردانندگی هما سرشار، با سخنان جمال عابدی، عباس توفیق، کورش امیرجاهد و کیخسرو بهروزی برگزار کرد. سمندر بهعلت بیماری بهسختی توانست در این مراسم شرکت کند.
اشعار سمندر توسط بسیاری از خوانندگان اجرا شده است. از پرآوازهترین آنها که رکورد بیشترین ترانه خوانده شده توسط خوانندگان حرفهای را دارد ترانه گل سنگم بود که توسط بیشاز چهار خواننده خوانده شدهاست که میتوان از بین آنها، هایده و اِمِلسایِن "خواننده تُرک" را نام برد.
به دنبال مرگ بیژن سمندر، مراسم بزرگداشتی با نام «کوچ شاعر، شعر شهر» در تالار حافظ شیراز بههمت مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس، انتشارات نویدگویی شیراز، اداره ارشاد استان فارس و هماهنگی خانواده او باحضور ادبا و شعرا و فرهیختگان شیرازی و خانواده بیژن سمندر برگزار شد.
#بیژن_سمندر
( زاده ۱۱ خرداد ۱۳۲۰ شیراز – درگذشته ۱۷ دی ۱۳۹۷ آمریکا ) شاعر، ترانهسرا و نوازنده تار
او با اعزام برترین دانشآموزان به اردوی رامسر و برگزاری مسابقات کشوری در آن محل، هرسال تحصیلی در یک رشته اول شد. سال نخست مقام نخست در مسابقه خوشنویسی، سال دوم مقام نخست در مسابقه ادبیات، سال سوم مقام نخست مسابقه موسیقی و اعزام به اروپا را بهدست آورد.
وی بههمراه برادرانش کاووس و سیروس، گروهی بهنام «گروه برادران سمندر» را تشکیل داد. آنها در این گروه بهنواختن ساز و شعر و ترانهخوانی میپرداختند.
او دکتری ادبیات از دانشگاه تهران گرفت و نیز با توجه به علاقهاش بههنر، دکترای معماری را، از واشینگتن، دی.سی. دریافت کرد.
وی بنیانگذار سرودن شعر بهگویش شیرازی بود. پرآوازهترین سروده او برای مردم شیراز این سروده است: «اِی شهر شاعر پَروَرو، شیراز از گل بهتَرو، کو شاعِرو، کو دِلبَرو، کو ساقیو، کو ساغَرو.» از کتابهایش با گویش شیرازی میتوان از مجموعه شعر و تفسیر با عنوانهای شعر شیراز و شعر شهر نام برد. بهگفته او، "بهتر است اکنون درمورد خود پژوهش کنیم و اثر بهجا بگذاریم تا بعدها خارجیها درمورد ما پژوهش کنند" که البته این کنایه از برگردان و رمزگشایی خط میخی توسط خارجیها بود.
وی پس از انقلاب به آمریکا مهاجرت کرد و در آنجا شیوه تازهای در شعر ایرانی بنیاد نهاد و نشانه آن کتاب میکس شعر است که هر بیت آن از یک مصراع پارسی و یک مصرع انگلیسی تشکیل شدهاست. او در آمریکا دکترای رشته حقوق خاورمیانه و آسیا را دریافت کرد.
انتشارات کتاب گویا بهمناسبت چهار دهه کنش هنری او، مراسم یادبودی باعنوان ایران خلیج فارس (Iran Persian Gulf) در تاریخ ۱۵ ژانویه ۲۰۰۵ در دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس، تالار فروید بهگردانندگی هما سرشار، با سخنان جمال عابدی، عباس توفیق، کورش امیرجاهد و کیخسرو بهروزی برگزار کرد. سمندر بهعلت بیماری بهسختی توانست در این مراسم شرکت کند.
اشعار سمندر توسط بسیاری از خوانندگان اجرا شده است. از پرآوازهترین آنها که رکورد بیشترین ترانه خوانده شده توسط خوانندگان حرفهای را دارد ترانه گل سنگم بود که توسط بیشاز چهار خواننده خوانده شدهاست که میتوان از بین آنها، هایده و اِمِلسایِن "خواننده تُرک" را نام برد.
به دنبال مرگ بیژن سمندر، مراسم بزرگداشتی با نام «کوچ شاعر، شعر شهر» در تالار حافظ شیراز بههمت مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس، انتشارات نویدگویی شیراز، اداره ارشاد استان فارس و هماهنگی خانواده او باحضور ادبا و شعرا و فرهیختگان شیرازی و خانواده بیژن سمندر برگزار شد.
#بیژن_سمندر
پیراهن صبوری کردیم پاره پاره
تا دیده ایم چون گل در دست این و آنت
کمال خجندی
تا دیده ایم چون گل در دست این و آنت
کمال خجندی
گفته بودی چو شوی هیچ برآیی به زبانم
من شدم هیچ ولی هیچ نگنجد به دهانت
کمال خجندی
من شدم هیچ ولی هیچ نگنجد به دهانت
کمال خجندی
زلفت که داد مالش صد پهلوان به بند
باد صباش گیرد و خوش بر زمین زند
کمال خجندی
باد صباش گیرد و خوش بر زمین زند
کمال خجندی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جان جانست وگر جای ندارد چه عجب
این که جا میطلبد در تن ما هست کجاست
غمزه چشم بهانهست و زان سو هوسیست
وآنک اودر پس غمزهست دل خست کجاست
#مولوی
این که جا میطلبد در تن ما هست کجاست
غمزه چشم بهانهست و زان سو هوسیست
وآنک اودر پس غمزهست دل خست کجاست
#مولوی
فریب دانهی خال تو خوردم و شادم
چرا که هر که نخورد این فریب آدم نیست
صغیر اصفهانی
چرا که هر که نخورد این فریب آدم نیست
صغیر اصفهانی