معرفی عارفان
1.25K subscribers
35.6K photos
13.2K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
خدای جانم!!!
آنقدر زیبایی ڪه به تنهایی از عهده دوست داشتنت بر نمی آیم
در من
هزاران من است
ڪه لحظه لحظه قیام می ڪنند
برای ستایش تـــــو...
جانان
صدایت را بفرست تا چون پیچڪی در آن بیاویزم
و
از این تالاب بگریزم ..

به نام خدای همه
.
یک حبه نور

« یٰا قَریٖبِ لٰا یُبعـــدُ عَن القُلُوبْ.... »

حرف‌هاے نگفته‌ام را از سڪوتم بخوان
" یٰا مَنْ یَعلمُ ضَمٖیرِ الصّٰامِتٖینْ..."

#خستم‌از‌بازی‌دنیــا‌به‌فریادم‌برس...
.
با انسانهای مثبت معاشرت کنیم؛
چون آنها بر اندیشه وعقل و رفتارمان تأثیر می گذارند؛
و ما بصورت ناخودآگاه به انسانی مثبت تبدیل خواهیم شد؛
آنگاه شروع به تاثیر بر دیگران خواهیم کرد !

اگر کسی با تندی ما را نصیحت کرد،
سخنش را قطع نکنیم
چون در پشت تندی اش محبت عمیقی قرار دارد،
مانند کسی نباشیم که ساعت زنگدار را می شکند فقط به جرم این که او را بیدار کرده است

🌺🌺🌺

یارمهربانم
درود
بامداد چهار شنبه ات نیکو

🌺🌺🌺

آرامش"به معنای آن نیست
که صدایی نباشد
مشکلی وجود نداشته باشد
یا کار سختی پیش رو نباشد
" آرامش" یعنی
در میان صدا،
مشکل و کارسخت
دلی آرام وجود داشته باشد
دلت سرشار از آرامش

🌺🌺🌺

شاد باشی
.
میلاد فرخنده و با سعادت اسوه تمام عیار مکارم و قله رفیع فضائل
حضرت فاطمه زهرا (س)

هفته ی بزرگداشت مقام زن و روز مادر
تبریک و تهنیت باد🌸🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸مادرم گـلی ست🌸
ریشه هایش در خاک
دست هایش دریا
صورت ماهش رو به آسمان...
خدایا
چطور یک آدم را حوا می آفرینی
این طور فرشته وار...
این طور دیوانه وار...
خدایا...
اگر دیدمت
از تو می پرسم
چطور اینقدر عشق را
یک جا آفریدی؟
اگر خدا را دیدم
روی ماهش را می بوسم
می گویم خدا جان
خسته نباشی
که مادرم را آفریدی...

تقدیم به همه مادران سرزمنینم
سجده گاه من گل چادر نمازش می شود
بعدِ قبله سجده گاه دومینم مادر است

❤️ روز مادر مبارک❤️
‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌
نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
تا همه صومعه داران پی کاری گیرند

مصلحت دید من آن است که یاران همه کار
بگذارند و خم طره یاری گیرند

خوش گرفتند حریفان سر زلف ساقی
گر فلکشان بگذارد که قراری گیرند

قوت بازوی پرهیز به خوبان مفروش
که در این خیل حصاری به سواری گیرند

یا رب این بچه ترکان چه دلیرند به خون
که به تیر مژه هر لحظه شکاری گیرند

رقص بر شعر تر و ناله نی خوش باشد
خاصه رقصی که در آن دست نگاری گیرند

حافظ ابنای زمان را غم مسکینان نیست
زین میان گر بتوان به که کناری گیرند

 
#حضرت_حافظ
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️دیوانه گشتم

▪️رقص سماع: کارولین خدادیان


بیا کز عشـــــــــق تو دیوانه گشـــــــتم
وگر شــــــــهری بُدم ویرانه گشــــــتم

ز عشـــــــــــق تو ز خان و مان بریدم
به دردِ عشـــــــق تو همخانه گشــــتم


▪️مولانا

▪️آواز: همایون شجریان
مادر.mov
7.1 MB
اگر برای عزیزان مان بردباری نورزیم پس صبوری به چه کارمان می آید ؟

چو می توان به صبوری کشید جور  ِ عدو
چرا صبور نباشم که جور  ِ یار کِشَم ؟
#سعدی

كه جان را فرشِ مادر می‌توان كرد ... #مولانا

هیچ زنی نیست که حداقل از جهتی قابل تقدیس و احترام نباشد ...

هر روز از آن مادر است ...

روز زن
روز مــــــ♡ـــــادر 
روز عاشقانی که بی منت خدمت می کنند  ... سرشار از برکت... نور و عشق الهی
...
به یاد مادران آسمانی ...روحشون قرین رحمت الهی...
پا گرفته است زمانی است مدید
نا خوش احوالی در پیکر من
دوستانم، رفقای محرم!
به هوایی که حکیمی بر سر، مگذارید
این دلاشوب چراغ
روشنایی بدهد در بر من!

من به تن دردم نیست
یک تب سرکش، تنها پکرم ساخته و دانم این را که چرا
و چرا هر رگ من از تن من سفت و سقط شلاقی ست
که فرود آمده سوزان
دم به دم در تن من.
تن من یا تن مردم، همه را با تن من ساخته اند
و به یک جور و صفت می دانم
که در این معرکه انداخته اند.

نبض می
خواندمان با هم و میریزد خون، لیک کنون
به دلم نیست که دریابم انگشت گذار
کز کدامین رگ من خونم می ریزد بیرون.

یک از همسفران که در این واقعه می برد نظر، گشت دچار
به تب ذات الجنب
و من اکنون در من
تب ضعف است برآورده دمار.

من نیازی به حکیمانم نیست
«
شرح اسباب » من تب زده در پیش من است
به جز آسودن درمانم نیست
من به از هر کس
سر به در می برم از دردم آسان که ز چیست
با تنم طوفان رفته ست
تبم از ضعف من است
تبم از خونریزی.

#نیما_یوشیج
یوش. تابستان1331

علی اسفندیاری (۲۱ آبان ۱۲۷۶ – ۱۳ دی ۱۳۳۸) که با نام نیما یوشیج شناخته می‌شود، شاعر ایرانی بود. او بنیان‌گذار شعر نو فارسی  و ملقب به «پدر شعر نو» در ایران است. او را یکی از تاثیرگذارترین شاعران در شعر معاصر ایران دانسته‌اند
ایا کودک خوب شیرین‌زبان

مشو غافل از مادر مهربان

بدار این سه‌مقصود را نصب عین

نخستین خدا، زان سپس والدین

خدا منعم است و مربّی پدر

بود مادر از هر دو دلسوزتر

خدا را پرست و پدر را ستای

ولی جان به قربان مادر نمای


#ملک_الشعرا

#ولادت_حضرت_فاطمه(س)
#و_روز_مادر_بر_شما_مبارک💗
گفت : باربد رابه کار گل بردند
و نکیسا را
گفت : ناگاه گردی از مشرق
برخاست
و هزاران هزار تیشه بر فرق
و هزاران هزار تیشه به دست
به سوی بیستون روانه شدند
شاه ما باش
یک صدا گفتند
شاه ما باش تاج تیشه بسر
تا دمار از سپاه خصم
شاه ما باش تیشه را بردار
گفت : فرهاد لیکن آزردده
با نگاهی به چادر اعراب
و
نگاهی به بیستون تناور
خشمی و ترش و تلخی
تیشه را از شکاف سر بر کند
چرخ زد روی پا و … در غلتید
گفت : خون دوباره به نهر جاری شد

#منوچهر_آتشی
#نقشهایی_بر_سفال
#آواز_خاک
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آن که فقط امید می‌ورزد بزدل است، آن که فقط به یاد می‌آورد هوسباز است.
ولی او که تکرار را می‌خواهد مرد است، و هرچه مجدانه‌تر کوشیده باشد معنای این خواهش را درک کند، انسانی عمیق‌تر است.
ولی آن‌که درنمی‌یابد زندگی تکرار است و این زیباییِ زندگی‌ست، خود را محکوم کرده است و سزاوار چیزی بیش از آن‌چه به‌طور قطع بر سرش می‌آید نیست، هلاکت!

او که تکرار را برگزیند، به‌راستی زندگی می‌کند.
مثل پسربچه‌ها دنبال پروانه نمی‌افتد؛
روی پنجۀ پا هم نمی‌ایستد تا مناظر باشکوه عالم را نظاره کند، چرا که آن‌ها را می‌شناسد.
همچون پیرزنان پشت چرخ نخ‌ریسی تذکار نیز نمی‌نشیند،
با اعتماد و اطمینان به راه خود می‌رود و از تکرار به وجد می‌آید….



#سورن_کی‌یرکگور
#تکرار
.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست

سرم به دنیی و عقبی فرو نمی‌آید
تبارک الله از این فتنه‌ها که در سر ماست

در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب
بنال هان که از این پرده کار ما به نواست

مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست

نخفته‌ام ز خیالی که می‌پزد دل من
خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست

چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم
گرم به باده بشویید حق به دست شماست

از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب
که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست

ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست

«حافظ»دیوان غزلیّات
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹🌷روز زن بر دلاور زنان سرزمینمان ایران مبارکباد
روز و روزگار بر شما خوش
بایزید بسطامی و مادر به نقل از تذکرة الأولیای عطّار نیشابوری

نقل است که چون بایزید بسطامی را مادرش به دبیرستان فرستاد، چون به سوره لقمان رسید و به این آیت رسید:(أنِ اشْکرْ لی وَ لِوالِدَیک) خدا می گوید: «مرا خدمت کن و شکرگوی و مادر و پدر را خدمت کن و شکر گوی» استاد معنای این آیت می گفت، بایزید که آن بشنید بر دل او کار کرد، لوح بنهاد و گفت: «استاد مرا دستوری ده تا به خانه روم و سخنی به مادر بگویم».

استاد دستوری داد، بایزید به خانه آمد، مادر گفت: «یا طیفور به چه آمدی؟ مگر هدیه ای آورده اند و یا عذری افتاده است؟» گفت: «نه، که به آیتی رسیدم که حقّ می فرماید ما را به خدمت خویش و خدمت تو. من در دو خانه کدخدایی نتوانم کرد؛ یا از خدایم درخواه تا همه آن تو باشم و یا در کار خدایم کن، تا همه با وی باشم». مادر گفت: «ای پسر! تو را در کار خدای کردم و حقّ خویشتن به تو بخشیدم. برو و خدای را باش».



شیخ بایزید گفت: آن کار که بازپسین کارها می دانستم، پیشین همه بود و آن رضای والده بود و گفت: آنچه در جمله ریاضت و مجاهده و غربت و خدمت می جستم، در آن یافتم که شب والده از من آب خواست و برفتم تا آب آورم، در کوزه آب نبود و بر سبو رفتم، نبود به جوی رفتم آب آوردم؛ چون بازآمدم، در خواب شده بود. شبی سرد بود. کوزه بر دست می داشتم؛ چو از خواب درآمد، آگاه شد. آب خورد و مرا دعا کرد که دید کوزه در دست من فسرده بود. گفت: «چرا از دست ننهادی؟».

گفتم: ترسیدم که بیدار شوی و من حاضر نباشم.
شمس میفرماید:

همنشین، تو را در عالم خویشتن کشاند؛



مولانا در مورد اشعارش میفرماید:

آشنایی گیر شبها تا به روز
با چنین استارهای دیوسوز




دیو که بسوزد، فرشته و پری در آید!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست
بازآ که روی در قدمانت بگستریم

ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم

گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم

ما با توایم و با تو نه‌ایم اینت بلعجب
در حلقه‌ایم با تو و چون حلقه بر دریم

نه بوی مهر می‌شنویم از تو ای عجب
نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم

از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم

«سعدی»غزلیات
عدل و انصاف دان، نه کفر و نه دین
آنچه در حفظ مُلک در کار است

عدلِ بی‌دین نظام عالَم را
بهتر از ظلمِ شاهِ دین‌دار است

#نورالدین_عبدالرحمان_جامی . بهارستان و رسائل جامی.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی دنیا به سازت نمی‌رقصد تو با سازِ دلت برقص تا دنیا زیباتر شود.