گر خار بدین دیدهٔ چون جوی زنی
ور تیر جفا بر دل چون موی زنی
من دست ز دامن تو کوته نکنم
گر همچو دفم هزار بر روی زنی
#مولانای_جان
ور تیر جفا بر دل چون موی زنی
من دست ز دامن تو کوته نکنم
گر همچو دفم هزار بر روی زنی
#مولانای_جان
گر تو نکنی سلام ما را در پی
چون جمله نشاطی و سلامی چون می
چوپان جهانی و امان جانها
دفع گرگی گر نکنی هی هی هی
#مولانای_جان
چون جمله نشاطی و سلامی چون می
چوپان جهانی و امان جانها
دفع گرگی گر نکنی هی هی هی
#مولانای_جان
گر آنکه امین و محرم این رازی
در بازی بیدلان مکن طنازی
بازیست ولیک آتش راستیش
بس عاشق را که کشت بازی بازی
#مولانای_جان
در بازی بیدلان مکن طنازی
بازیست ولیک آتش راستیش
بس عاشق را که کشت بازی بازی
#مولانای_جان
تیشه را نازم که بر فرهاد آسان کرد مرگ
خنجرِ شیرویه و جاندادنِ پرویز، هی!
گفتم آری رونقِ بازارِ کسری بشکنی
گرم کردی در جهان هنگامهٔ چنگیز، هی!
#غالب_دهلوی
خنجرِ شیرویه و جاندادنِ پرویز، هی!
گفتم آری رونقِ بازارِ کسری بشکنی
گرم کردی در جهان هنگامهٔ چنگیز، هی!
#غالب_دهلوی
جان به لب، از ضعف نتوانَد رسید
ما به زورِ ناتوانی زندهایم!!!
(غنیِ کشمیری)
جان به لب، از ضعف نتوانَد رسید
ما به زورِ ناتوانی زندهایم!!!
(غنیِ کشمیری)
بس که جفا ز خار و گل ،، دید ، دلِ رمیدهام ،
همچو نسیم از این چمن ، پای برون کشیدهام ،
شمعِ طرب ، ز بختِ ما ،،، آتشِ خانهسوز شد ،
گشت بلایِ جانِ من ،، عشقِ به جان خریدهام ،
حاصلِ دورِ زندگی ، صحبتِ آشنا بُوَد ،
تا تو ز من بریدهای ،، من ز جهان بریدهام ،
تا به کنار بودیاَم ،، بود به جا قرارِ دل ،
رفتی و رفت راحت از ،،، خاطرِ آرمیدهام ،
#رهی_معیری
همچو نسیم از این چمن ، پای برون کشیدهام ،
شمعِ طرب ، ز بختِ ما ،،، آتشِ خانهسوز شد ،
گشت بلایِ جانِ من ،، عشقِ به جان خریدهام ،
حاصلِ دورِ زندگی ، صحبتِ آشنا بُوَد ،
تا تو ز من بریدهای ،، من ز جهان بریدهام ،
تا به کنار بودیاَم ،، بود به جا قرارِ دل ،
رفتی و رفت راحت از ،،، خاطرِ آرمیدهام ،
#رهی_معیری
« ای ساقیِ خوشمنظر ، مستِ میِ نابم کن ،
روی چو مَهَت بنمای ، بیهوش و خرابم کن »
هر وقت که مِی خواران ، پیمانهٔ مِی ، نوشند ،
از چشمِ خمارینت ، سرمستِ شرابم کن ،
رخساره نشان دادی ، بی دین و دلم کردی ،
بگشای خمِ گیسو ،، بی طاقت و تابم کن ،
#فروغی_بسطامی
روی چو مَهَت بنمای ، بیهوش و خرابم کن »
هر وقت که مِی خواران ، پیمانهٔ مِی ، نوشند ،
از چشمِ خمارینت ، سرمستِ شرابم کن ،
رخساره نشان دادی ، بی دین و دلم کردی ،
بگشای خمِ گیسو ،، بی طاقت و تابم کن ،
#فروغی_بسطامی
ای جانِ جهان! ،، جان و جهان ، بندهٔ تو ،
شیرین شده عالَم ، ز شِکرخندهٔ تو ،
صد قرن گذشت و ، آسمان نیز ندید ،
در گردشِ روزگار ، مانندهٔ تو ،
#مولانا
شیرین شده عالَم ، ز شِکرخندهٔ تو ،
صد قرن گذشت و ، آسمان نیز ندید ،
در گردشِ روزگار ، مانندهٔ تو ،
#مولانا
ز مِهرِ رویِ خوبِ تو ،
دلم ، دل ،، برنمیگیرد ،
بهجز سودایِ زلفِ تو ،
مرا در سر نمیگیرد ،
بیا جانا ، به بر ، گیرم ،
که طاقت طاق شد ما را ،
که دل ، جز سروِ آزادت ،
کسی در بر ، نمیگیرد ،
#جهان_ملکخاتون
#بیا جانا ، به بر ، گیرم = ای جان بیا مرا در آغوش بگیر
دلم ، دل ،، برنمیگیرد ،
بهجز سودایِ زلفِ تو ،
مرا در سر نمیگیرد ،
بیا جانا ، به بر ، گیرم ،
که طاقت طاق شد ما را ،
که دل ، جز سروِ آزادت ،
کسی در بر ، نمیگیرد ،
#جهان_ملکخاتون
#بیا جانا ، به بر ، گیرم = ای جان بیا مرا در آغوش بگیر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ندانم ای غزالم از چه دشتی
در ایام جوانی خوش گذشتی
گذشتی از بر چشمان فایز
چو عمر رفته رفتی برنگشتی
#فایز_دشتستانی
در ایام جوانی خوش گذشتی
گذشتی از بر چشمان فایز
چو عمر رفته رفتی برنگشتی
#فایز_دشتستانی
Tasnife Nargese Mast-(IRMP3.IR)
Hesam Eddin Seraj
تصنیف نرگس مست
حسام الدین سراج
حسام الدین سراج
(سخنان انديشمندان)
من دريافتهام كه دوست داشتهشدن هيچ
و اما دوست داشتن همه چيز است
و بيش از آن بر اين باورم
كه آنچه هستی ما را پر معنی و شادمانه میسازد،
چيزی جز احساسات و عاطفه ما نيست،
پس آنكس نیکبخت است
كه بتواند عشق بورزد...
📚 هرمان هسه
معرفى؛
هِرمان هِسِه (Hermann Hesse؛ زادهٔ ۲ ژوئیهٔ ۱۸۷۷ – درگذشتهٔ ۹ اوت ۱۹۶۲ میلادی) ادیب، نویسنده و نقاش آلمانی-سوییسی و برندهٔ جایزهٔ نوبلِ سال ۱۹۴۶ در ادبیات بود.
من دريافتهام كه دوست داشتهشدن هيچ
و اما دوست داشتن همه چيز است
و بيش از آن بر اين باورم
كه آنچه هستی ما را پر معنی و شادمانه میسازد،
چيزی جز احساسات و عاطفه ما نيست،
پس آنكس نیکبخت است
كه بتواند عشق بورزد...
📚 هرمان هسه
معرفى؛
هِرمان هِسِه (Hermann Hesse؛ زادهٔ ۲ ژوئیهٔ ۱۸۷۷ – درگذشتهٔ ۹ اوت ۱۹۶۲ میلادی) ادیب، نویسنده و نقاش آلمانی-سوییسی و برندهٔ جایزهٔ نوبلِ سال ۱۹۴۶ در ادبیات بود.
جان به لب، از ضعف نتوانَد رسید
ما به زورِ ناتوانی زندهایم!!!
(غنیِ کشمیری)
جان به لب، از ضعف نتوانَد رسید
ما به زورِ ناتوانی زندهایم!!!
(غنیِ کشمیری)
حاکمِ معزول را از بیوقاری چاره نیست!
#بیدل_دهلوی
#تابلوی_نقاشی
اثر: Georges Rochegrosse
[نقاشی پایانِ کار ویتلیوس امپراتور روم و گرداندن او در کوچه و خیابانهای شهر رم را نشان میدهد]
#بیدل_دهلوی
#تابلوی_نقاشی
اثر: Georges Rochegrosse
[نقاشی پایانِ کار ویتلیوس امپراتور روم و گرداندن او در کوچه و خیابانهای شهر رم را نشان میدهد]