حرفِ دمسردیِ واعظ چه بهجا میگذرد
اگر امسال چنین گرمْ هوا میگذرد
مهوشی گرمِ خدنگافکنیِ مژگاناست
تیرماهِ عجبی باز به ما میگذرد !
#تأثیر_تبریزی
اگر امسال چنین گرمْ هوا میگذرد
مهوشی گرمِ خدنگافکنیِ مژگاناست
تیرماهِ عجبی باز به ما میگذرد !
#تأثیر_تبریزی
ای لبت بادهفروش و ،، دلِ من ، بادهپرست ،
جانم از جامِ مِیِ عشقِ تو ،، دیوانه و مست ،
تا ابد ، مست بیفتد چو من ،، از ساغرِ عشق ،
مِیپرستی ، که بُود بیخبر از جامِ الست ،
آنچنان در دلِ تنگم ، زدهای خیمهٔ انس ،
که کسی را ، نَبُود جز تو ، دَر او جایِ نشست ،
#خواجوی_کرمانی
غزلیات
از "غزل شمارهٔ ۱۲۶"
سلام
صبح بخیر
جانم از جامِ مِیِ عشقِ تو ،، دیوانه و مست ،
تا ابد ، مست بیفتد چو من ،، از ساغرِ عشق ،
مِیپرستی ، که بُود بیخبر از جامِ الست ،
آنچنان در دلِ تنگم ، زدهای خیمهٔ انس ،
که کسی را ، نَبُود جز تو ، دَر او جایِ نشست ،
#خواجوی_کرمانی
غزلیات
از "غزل شمارهٔ ۱۲۶"
سلام
صبح بخیر
نه آنقدر امیدوار
که شاخههای زمستان را
غرق در بوسه کنم
نه آنقدر ناامید
که پرده را برای همیشه
فروکشم
پرندهی کوچک،
گاهی کنار پنجرهام
بنشین...
#صدیق_قطبی
که شاخههای زمستان را
غرق در بوسه کنم
نه آنقدر ناامید
که پرده را برای همیشه
فروکشم
پرندهی کوچک،
گاهی کنار پنجرهام
بنشین...
#صدیق_قطبی
.
ای در دل من مهر تمنّا همه تو
وی در سرِ من مایهی سودا همه تو
چندان که به روی کار خود مینگرم
امروز همه تویی و فردا همه تو
#اوحدالدین_کرمانی
ای در دل من مهر تمنّا همه تو
وی در سرِ من مایهی سودا همه تو
چندان که به روی کار خود مینگرم
امروز همه تویی و فردا همه تو
#اوحدالدین_کرمانی
#حکایت
در يكى از جنگها، عدهاى را اسير كردند و نزد شاه آوردند. شاه فرمان داد تا يكى از اسيران را اعدام كنند. اسير كه از زندگى نااميد شده بود، خشمگين شد و شاه را مورد سرزنش و دشنام خود قرار داد
ملَک پرسيد: اين اسير چه مىگويد؟
يكى از وزيرانِ نيک محضر گفت: می گويد:
"والكاظمين الغيظ و العافين عن الناس"
ملَک را رحمت آمد و از سر خون او درگذشت. وزير ديگر که ضد او بود گفت: ابنای جنس ما را نشايد در حضرت پادشاهان جز راستی سخن گفتن. اين ملک را دشنام داد و ناسزا گفت.
ملک روی ازين سخن درهم آمد و گفت: آن دروغ پسنديدهتر آمد مرا زين راست که تو گفتی که روی آن در مصلحتی بود و بنای اين بر خبثی.
چنانكه خردمندان گفتهاند:
"دروغ مصلحت آميز به ز راست فتنه انگيز"
#سعدی
#گلستان
در يكى از جنگها، عدهاى را اسير كردند و نزد شاه آوردند. شاه فرمان داد تا يكى از اسيران را اعدام كنند. اسير كه از زندگى نااميد شده بود، خشمگين شد و شاه را مورد سرزنش و دشنام خود قرار داد
ملَک پرسيد: اين اسير چه مىگويد؟
يكى از وزيرانِ نيک محضر گفت: می گويد:
"والكاظمين الغيظ و العافين عن الناس"
ملَک را رحمت آمد و از سر خون او درگذشت. وزير ديگر که ضد او بود گفت: ابنای جنس ما را نشايد در حضرت پادشاهان جز راستی سخن گفتن. اين ملک را دشنام داد و ناسزا گفت.
ملک روی ازين سخن درهم آمد و گفت: آن دروغ پسنديدهتر آمد مرا زين راست که تو گفتی که روی آن در مصلحتی بود و بنای اين بر خبثی.
چنانكه خردمندان گفتهاند:
"دروغ مصلحت آميز به ز راست فتنه انگيز"
#سعدی
#گلستان
کنار ذره چو پر شد ز پرتو خورشید
همه به رقص درآیند بیفغان سماع
بیا که صورت عشقست شمس تبریزی
که باز ماند ز عشق لبش دهان سماع
#مولانای_جان
همه به رقص درآیند بیفغان سماع
بیا که صورت عشقست شمس تبریزی
که باز ماند ز عشق لبش دهان سماع
#مولانای_جان
برون ز هر دو جهانی چو در سماع آیی
برون ز هر دو جهانست این جهان سماع
اگر چه بام بلندست بام هفتم چرخ
گذشته است از این بام نردبان سماع
#مولانای_جان
برون ز هر دو جهانست این جهان سماع
اگر چه بام بلندست بام هفتم چرخ
گذشته است از این بام نردبان سماع
#مولانای_جان
بیا که چشمه خورشید زیر سایه تست
هزار زهره تو داری بر آسمان سماع
سماع شکر تو گوید به صد زبان فصیح
یکی دو نکته بگویم من از زبان سماع
#مولانای_جان
هزار زهره تو داری بر آسمان سماع
سماع شکر تو گوید به صد زبان فصیح
یکی دو نکته بگویم من از زبان سماع
#مولانای_جان
باید به اندازه کافی
بالغ باشی تا بدانی بعضی
وقت ها سکوت قوی تر از
گفتن حرف آخر است ...
انسان بودن زیاد سخت نیست ،
کافیست مهربانی کنی.!
زبانت که نیش نداشته باشد و کسی را نرنجاند ، همین انسانیت است.!
وقتی برای همه خیر بخواهی همین انسانیت است.!
#الهی_قمشه_ایی
بالغ باشی تا بدانی بعضی
وقت ها سکوت قوی تر از
گفتن حرف آخر است ...
انسان بودن زیاد سخت نیست ،
کافیست مهربانی کنی.!
زبانت که نیش نداشته باشد و کسی را نرنجاند ، همین انسانیت است.!
وقتی برای همه خیر بخواهی همین انسانیت است.!
#الهی_قمشه_ایی
جهل از علم بد بهتر است ..!!
بسیارند کسانیکه لجاج و خیره سری را
باعزم و اراده اشتباه می کنند
در عالم حوادث و ناسازگاریهای ناشی از
عناد و خیره سری به غلط
به دست تقدیر و سرنوشت
تعبیر می شود..!!
ویکتور هوگو
بسیارند کسانیکه لجاج و خیره سری را
باعزم و اراده اشتباه می کنند
در عالم حوادث و ناسازگاریهای ناشی از
عناد و خیره سری به غلط
به دست تقدیر و سرنوشت
تعبیر می شود..!!
ویکتور هوگو
.
ای نگه با نظرت هم مِی و هم میخانه
گردش چشم تو هم ساقی و هم پیمانه
هم مسلمان ز تو حاجت طلبد هم کافر
طاقِ ابروی تو هم کعبه و هم بتخانه
نرگست با همه، هم آشتی و هم در جنگ
نگهت با همه، هم محرم و هم بیگانه
لعل شیرین تو هم قوت بُود هم یاقوت
خال گیرای تو هم دام بُود هم دانه
گاه با وصل به سر میبَرَد و گَه با هجر
گاه آباد بُود دل ز تو، گَه ویرانه
تو که هم شمعی و هم گل، چه عجب باشد اگر
که دهد دل به تو هم بلبل و هم پروانه
گفت: «قصاب»! تو دیوانه شدی یا عاشق؟
ای به قربان تو هم عاشق و هم دیوانه...
قصاب_کاشانی
ای نگه با نظرت هم مِی و هم میخانه
گردش چشم تو هم ساقی و هم پیمانه
هم مسلمان ز تو حاجت طلبد هم کافر
طاقِ ابروی تو هم کعبه و هم بتخانه
نرگست با همه، هم آشتی و هم در جنگ
نگهت با همه، هم محرم و هم بیگانه
لعل شیرین تو هم قوت بُود هم یاقوت
خال گیرای تو هم دام بُود هم دانه
گاه با وصل به سر میبَرَد و گَه با هجر
گاه آباد بُود دل ز تو، گَه ویرانه
تو که هم شمعی و هم گل، چه عجب باشد اگر
که دهد دل به تو هم بلبل و هم پروانه
گفت: «قصاب»! تو دیوانه شدی یا عاشق؟
ای به قربان تو هم عاشق و هم دیوانه...
قصاب_کاشانی
« به دست آوردن خود »
چون خود را به دست آوردی خوش می رو،
اگر کسی دیگر را یابی، دست به گردن او درآور
و اگر کسی دیگر را نیابی، دست به گردن خویشتن درآور
چنانکه صوفی هر بامداد نوالهای در آستین نهد
و روی در آن نواله کند، گوید:
ای نواله اگر چیزی دیگر یافتم، تو رَستی
و اگرنه، تو به دستی.
#شمس_تبریزی
این راه، بیهمراهیِ یار دشوار است و سختیاب. با یار که باشی شوقت افزون است و سرعتت دو چندان. با این حال، یافتن یار، بی رفتن میسر نمیشود؛ باید که راه بیفتی تا یار را بیابی. پس اگر در ابتدا همراهی نداری غمگین مباش و بد میندیش؛ «خودت یار خودت باش».
همچون آن صوفی باش که با توشهای اندک و قوتی ناچیز سفر روزانه خود را آغاز میکند؛ میگوید: اگر چیزی دیگر یافتم که چه خوب، و اگر نیافتم، لا اقل این اندک با من است!
با خویشتنم خوش است
زین پس من و من.
#شمس_تبریزی
چون خود را به دست آوردی خوش می رو،
اگر کسی دیگر را یابی، دست به گردن او درآور
و اگر کسی دیگر را نیابی، دست به گردن خویشتن درآور
چنانکه صوفی هر بامداد نوالهای در آستین نهد
و روی در آن نواله کند، گوید:
ای نواله اگر چیزی دیگر یافتم، تو رَستی
و اگرنه، تو به دستی.
#شمس_تبریزی
این راه، بیهمراهیِ یار دشوار است و سختیاب. با یار که باشی شوقت افزون است و سرعتت دو چندان. با این حال، یافتن یار، بی رفتن میسر نمیشود؛ باید که راه بیفتی تا یار را بیابی. پس اگر در ابتدا همراهی نداری غمگین مباش و بد میندیش؛ «خودت یار خودت باش».
همچون آن صوفی باش که با توشهای اندک و قوتی ناچیز سفر روزانه خود را آغاز میکند؛ میگوید: اگر چیزی دیگر یافتم که چه خوب، و اگر نیافتم، لا اقل این اندک با من است!
با خویشتنم خوش است
زین پس من و من.
#شمس_تبریزی
Dokhtar Shirazi
Afshin (Www.BestMusik.Org)
ترانه بسیار زیبا و خاطره انگیز
دختر شیرازی
با صدای : افشین
دختر شیرازی
با صدای : افشین