کوته نظران زلفٍ سیهکار ندانند
این مرده دلان فیضٍ شب تار ندانند
جانسوز دیاری است محبّت، که طبیبان
رسم است که حالِ دلِ بیمار ندانند
دارند حریفان هوسِ خاطر شادی
دلباختگان غیرِ غمِ یار ندانند
#حزين_لاهیجی
این مرده دلان فیضٍ شب تار ندانند
جانسوز دیاری است محبّت، که طبیبان
رسم است که حالِ دلِ بیمار ندانند
دارند حریفان هوسِ خاطر شادی
دلباختگان غیرِ غمِ یار ندانند
#حزين_لاهیجی
در پردهی خط، خالْ به صد ناز گرفتی
از مرغِ دلم دانه چرا باز گرفتی؟
پیداست که ریزد پر و بال طلبِ ما
زین اوج که در جلوه گَهِ ناز گرفتی
کردی ز شکنجِ قفس امروز برونم
کز بال و پرم قوتِ پرواز گرفتی
دستِ تو به تعمیر دل ای عشق! مبارک
هر رِخنه که بود از گُهرِ راز گرفتی
شد نغمهی کِلْکِ تو #حزین! آفتِ هوشم
زین شعبده کار از کفِ اعجاز گرفتی
#حزين_لاهیجی
از مرغِ دلم دانه چرا باز گرفتی؟
پیداست که ریزد پر و بال طلبِ ما
زین اوج که در جلوه گَهِ ناز گرفتی
کردی ز شکنجِ قفس امروز برونم
کز بال و پرم قوتِ پرواز گرفتی
دستِ تو به تعمیر دل ای عشق! مبارک
هر رِخنه که بود از گُهرِ راز گرفتی
شد نغمهی کِلْکِ تو #حزین! آفتِ هوشم
زین شعبده کار از کفِ اعجاز گرفتی
#حزين_لاهیجی
ندا آمد به جان از چرخ پروین
که بالا رو چو دردی پست منشین
کسی اندر سفر چندین نمایند
جدا از شهر و از یاران پیشین
مولانا
که بالا رو چو دردی پست منشین
کسی اندر سفر چندین نمایند
جدا از شهر و از یاران پیشین
مولانا
نفرین
شکیلا
شڪـــیلا
من از این دل به عذابم
دل ز من پر از شکایت
❥.
من از این دل به عذابم
دل ز من پر از شکایت
❥.
در پردهی خط، خالْ به صد ناز گرفتی
از مرغِ دلم دانه چرا باز گرفتی؟
پیداست که ریزد پر و بال طلبِ ما
زین اوج که در جلوه گَهِ ناز گرفتی
کردی ز شکنجِ قفس امروز برونم
کز بال و پرم قوتِ پرواز گرفتی
دستِ تو به تعمیر دل ای عشق! مبارک
هر رِخنه که بود از گُهرِ راز گرفتی
شد نغمهی کِلْکِ تو #حزین! آفتِ هوشم
زین شعبده کار از کفِ اعجاز گرفتی
#حزين_لاهیجی
از مرغِ دلم دانه چرا باز گرفتی؟
پیداست که ریزد پر و بال طلبِ ما
زین اوج که در جلوه گَهِ ناز گرفتی
کردی ز شکنجِ قفس امروز برونم
کز بال و پرم قوتِ پرواز گرفتی
دستِ تو به تعمیر دل ای عشق! مبارک
هر رِخنه که بود از گُهرِ راز گرفتی
شد نغمهی کِلْکِ تو #حزین! آفتِ هوشم
زین شعبده کار از کفِ اعجاز گرفتی
#حزين_لاهیجی
کرده ام خاک در میکده را بستر خویش
میگذارم چو سبو دست بزیر سر خویش
دست فارغ نشد از چاک گریبان ما را
آستینی نکشیدیم بچشم تر خویش
سر کشان را فکند تیغ مکافات از پای !
شعله را زود نشانند بخاکستر خویش
بیخود از نشئه دیدار خودی میدانم
مست من آینه را ساخته ای ساغر خویش
بلبل و گل همه دم هم نفسانند (حزین)
بینوا من که جدا مانده ام از دلبر خویش
#حزین_لاهیجی
میگذارم چو سبو دست بزیر سر خویش
دست فارغ نشد از چاک گریبان ما را
آستینی نکشیدیم بچشم تر خویش
سر کشان را فکند تیغ مکافات از پای !
شعله را زود نشانند بخاکستر خویش
بیخود از نشئه دیدار خودی میدانم
مست من آینه را ساخته ای ساغر خویش
بلبل و گل همه دم هم نفسانند (حزین)
بینوا من که جدا مانده ام از دلبر خویش
#حزین_لاهیجی
با این همه ،، گنج ،،، نیست بی رنج ،
بر صبر و وفا ،، قدم فشارید ،
مردانه و ،، مردرَنگ باشید ،
گر ، در رَهِ عشق ،، مردِ کارید ،
چ ، عاشق را ، هزار جان است ،
بی صرفه و ترس ،، جان ، سپارید ،
جان ،، کم نایَد ،، ز جان مترسید ،
کاندر پیِ جان ،، کامکارید ،
#عشق است ،،، حریفِ #حیلهآموز ،
گَرد ، از دَغَل و حیَل ،، برآرید ،
در عشق ، #حلال گشت حیله ،
در عشق ،، رَهینِ صد قمارید ،
#مولانا
بر صبر و وفا ،، قدم فشارید ،
مردانه و ،، مردرَنگ باشید ،
گر ، در رَهِ عشق ،، مردِ کارید ،
چ ، عاشق را ، هزار جان است ،
بی صرفه و ترس ،، جان ، سپارید ،
جان ،، کم نایَد ،، ز جان مترسید ،
کاندر پیِ جان ،، کامکارید ،
#عشق است ،،، حریفِ #حیلهآموز ،
گَرد ، از دَغَل و حیَل ،، برآرید ،
در عشق ، #حلال گشت حیله ،
در عشق ،، رَهینِ صد قمارید ،
#مولانا
چه خوشی عشق ،، چه مستی ،
چو قدح ،، بر کفِ دستی ،
خُنُک ،، آنجا که نشستی ،
خُنُک ،، آن دیدهی جان را ،
ز تو ،، هر ذرّه ، جهانی ،
ز تو ،، هر قطره ، چو جانی ،
چو ، ز تو یافت نشانی ،
چه کند نام و نشان را؟ ،
#مولانا
چو قدح ،، بر کفِ دستی ،
خُنُک ،، آنجا که نشستی ،
خُنُک ،، آن دیدهی جان را ،
ز تو ،، هر ذرّه ، جهانی ،
ز تو ،، هر قطره ، چو جانی ،
چو ، ز تو یافت نشانی ،
چه کند نام و نشان را؟ ،
#مولانا
«هرچیزی را ببوییدم بویش برآمد، این جهان را ببوییدم، بویِ نبودنی برآمد.»
شیخ ابوالحسن خرقانی
شیخ ابوالحسن خرقانی
سیب را ، بو کرد موسی ،
جان بداد ،
باز جو ،، آن بو ،
ز سیبستانِ کیست؟ ،
#بازجو = جستجو کن ، تحقیق کن ، بیاندیش ، فکر کن
چشمِ یعقوبی ،
ازین بو ، باز شد ،
ای خدا ،
این بوی از کنعانِ کیست؟ ،
جمله ، مهمانند در عالَم ،
ولیک ،
کم کسی داند ،
که او ، مهمانِ کیست؟ ،
جسمها ،، شب ، خالی از ما ،
روز ،، پُر ،
ما و من ،
چون گربه در انبانِ کیست؟ ،
#مولانا
جان بداد ،
باز جو ،، آن بو ،
ز سیبستانِ کیست؟ ،
#بازجو = جستجو کن ، تحقیق کن ، بیاندیش ، فکر کن
چشمِ یعقوبی ،
ازین بو ، باز شد ،
ای خدا ،
این بوی از کنعانِ کیست؟ ،
جمله ، مهمانند در عالَم ،
ولیک ،
کم کسی داند ،
که او ، مهمانِ کیست؟ ،
جسمها ،، شب ، خالی از ما ،
روز ،، پُر ،
ما و من ،
چون گربه در انبانِ کیست؟ ،
#مولانا
ای ساربان آهسته ران کآرام جانم می رود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم می رود
من مانده ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوانم می رود
محمل بدار ای ساربان تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان گویی روانم می رود
او میرود دامن کشان من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس ازمن نشان کز دل نشانم می رود
با آن همه بیداد او، وین عهد بی بنیاد او
در سینه دارم یاد او ، یا بر زبانم می رود
باز آی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنین
کاشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می رود
در رفتن جان از بدن گوییند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود
#سعدی 🌹
وان دل که با خود داشتم با دلستانم می رود
من مانده ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوانم می رود
محمل بدار ای ساربان تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان گویی روانم می رود
او میرود دامن کشان من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس ازمن نشان کز دل نشانم می رود
با آن همه بیداد او، وین عهد بی بنیاد او
در سینه دارم یاد او ، یا بر زبانم می رود
باز آی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنین
کاشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می رود
در رفتن جان از بدن گوییند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود
#سعدی 🌹
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به نام خداوندِ آفریننده، پدیدآورنده و صورت بخش، بهترین نام ها و صفات براى اوست. آنچه در آسمان ها و زمین است، تسبیح گوى اویند و اوست تواناى بى همتا و حکیم.
به نام خدای همه
به نام خدای همه