ما مست شراب جان فزاییم
سرخوش ز می گره گشاییم
در کنج شرابخانه گنجی است
ما طالب گنج کنجهاییم
آنها که هوای می ندارند
زنهار گمان مبر که ماییم
هر جا که صراحیی ز جامی است **
گر جان طلبد درآ درآییم
تا حاصل ما ز می درآید
برداشته دست در دعاییم
تا ما گل روی دوست دیدیم
چون بلبل مست می سراییم
#عطار_نیشابوری
سرخوش ز می گره گشاییم
در کنج شرابخانه گنجی است
ما طالب گنج کنجهاییم
آنها که هوای می ندارند
زنهار گمان مبر که ماییم
هر جا که صراحیی ز جامی است **
گر جان طلبد درآ درآییم
تا حاصل ما ز می درآید
برداشته دست در دعاییم
تا ما گل روی دوست دیدیم
چون بلبل مست می سراییم
#عطار_نیشابوری
تو را به هر گذری هست بیقرارِ دگر
مرا به جز تو درین شهر نیست یارِ دگر
تو را اگر غمِ من نیست، غم مباد تو را
که جز غمِ تو مرا نیست غمگسارِ دگر
بگیر خردهی جانِ مرا و خرده مگیر
که در بساط ندارم جز این، نثارِ دگر
#صائب_تبریزی
مرا به جز تو درین شهر نیست یارِ دگر
تو را اگر غمِ من نیست، غم مباد تو را
که جز غمِ تو مرا نیست غمگسارِ دگر
بگیر خردهی جانِ مرا و خرده مگیر
که در بساط ندارم جز این، نثارِ دگر
#صائب_تبریزی
خرم آن عاشق که آشوب دل و دینش تویی
کار فرمایش محبت، مصلحت بینش تویی
شورش عشاق در عهد لب شیرین لبت
ای خوشا عهدی که شورش عشق و شیرینش تویی
عاشق روی تو مینازد به خیل عاشقان
پادشاهی میکند صیدی که صیادش تویی
#فروغی_بسطامی
کار فرمایش محبت، مصلحت بینش تویی
شورش عشاق در عهد لب شیرین لبت
ای خوشا عهدی که شورش عشق و شیرینش تویی
عاشق روی تو مینازد به خیل عاشقان
پادشاهی میکند صیدی که صیادش تویی
#فروغی_بسطامی
آیینهی جمال تو را آن صفا نماند
آهی زدیم و آینهات را جلا نماند
روزی که ما ز بند تو آزاد میشدیم
بودند سد اسیر و یکی مبتلا نماند
دیگر من و شکایت آن بیوفا کز او
هیچم امیدواری مهر و وفا نماند
سوی مصاحبان تو هرگز کسی ندید
کز انفعال چشم تو بر پشت پا نماند
وحشی ز آستانهی او بار بست و رفت
از ضعف چون تحمل بار جفا نماند
#وحشی_بافقی
آهی زدیم و آینهات را جلا نماند
روزی که ما ز بند تو آزاد میشدیم
بودند سد اسیر و یکی مبتلا نماند
دیگر من و شکایت آن بیوفا کز او
هیچم امیدواری مهر و وفا نماند
سوی مصاحبان تو هرگز کسی ندید
کز انفعال چشم تو بر پشت پا نماند
وحشی ز آستانهی او بار بست و رفت
از ضعف چون تحمل بار جفا نماند
#وحشی_بافقی
لاله رخا سمن برا سرو روان کیستی
سنگدلا، ستمگرا، آفت جان کیستی
تیر قدی کمان کشی زهره رخی و مهوشی
جانت فدا که بس خوشی جان و جهان کیستی
از گل سرخ رستهای نرگس دسته بستهای
نرخ شکر شکستهای پسته دهان کیستی
ای تو به دلبری سمر، شیفتهی رخت قمر
بسته به کوه بر کمر، موی میان کیستی
دام نهاده میروی مست ز باده میروی
مشت گشاده میروی سخت کمان کیستی
شهد و شکر لبان تو جمله جهان از آن تو
در عجبم به جان تو تاخود از آن کیستی
#جناب_خاقانی
سنگدلا، ستمگرا، آفت جان کیستی
تیر قدی کمان کشی زهره رخی و مهوشی
جانت فدا که بس خوشی جان و جهان کیستی
از گل سرخ رستهای نرگس دسته بستهای
نرخ شکر شکستهای پسته دهان کیستی
ای تو به دلبری سمر، شیفتهی رخت قمر
بسته به کوه بر کمر، موی میان کیستی
دام نهاده میروی مست ز باده میروی
مشت گشاده میروی سخت کمان کیستی
شهد و شکر لبان تو جمله جهان از آن تو
در عجبم به جان تو تاخود از آن کیستی
#جناب_خاقانی
شد ز غمت خانه سودا دلم
در طلبت رفت به هر جا دلم
در طلب زهره رخ ماه رو
می نگرد جانب بالا دلم
فرش غمش گشتم و آخر ز بخت
رفت بر این سقف مصفا دلم
آه که امروز دلم را چه شد
دوش چه گفته است کسی با دلم
از طلب گوهر گویای عشق
موج زند موج چو دریا دلم
روز شد و چادر شب می درد
در پی آن عیش و تماشا دلم
از دل تو در دل من نکتههاست
آه چه ره است از دل تو تا دلم
گر نکنی بر دل من رحمتی
وای دلم وای دلم وا دلم
ای تبریز از هوس شمس دین
چند رود سوی ثریا دلم
#حضرت_مولانا
در طلبت رفت به هر جا دلم
در طلب زهره رخ ماه رو
می نگرد جانب بالا دلم
فرش غمش گشتم و آخر ز بخت
رفت بر این سقف مصفا دلم
آه که امروز دلم را چه شد
دوش چه گفته است کسی با دلم
از طلب گوهر گویای عشق
موج زند موج چو دریا دلم
روز شد و چادر شب می درد
در پی آن عیش و تماشا دلم
از دل تو در دل من نکتههاست
آه چه ره است از دل تو تا دلم
گر نکنی بر دل من رحمتی
وای دلم وای دلم وا دلم
ای تبریز از هوس شمس دین
چند رود سوی ثریا دلم
#حضرت_مولانا
خنک نسیم معنبر شمامهای دلخواه
که در هوای تو برخاست بامداد پگاه
دلیل راه شو ای طایر خجسته لقا
که دیده آب شد از شوق خاک آن درگاه
به یاد شخص نزارم که غرق خون دل است
هلال را ز کنار افق کنید نگاه
منم که بی تو نفس میکشم زهی خجلت
مگر تو عفو کنی ور نه چیست عذر گناه
ز دوستان تو آموخت در طریقت مهر
سپیده دم که صبا چاک زد شعار سیاه
به عشق روی تو روزی که از جهان بروم
ز تربتم بدمد سرخ گل به جای گیاه
مده به خاطر نازک ملالت از من زود
که حافظ تو خود این لحظه گفت بسم الله
#حضرت_حافظ
که در هوای تو برخاست بامداد پگاه
دلیل راه شو ای طایر خجسته لقا
که دیده آب شد از شوق خاک آن درگاه
به یاد شخص نزارم که غرق خون دل است
هلال را ز کنار افق کنید نگاه
منم که بی تو نفس میکشم زهی خجلت
مگر تو عفو کنی ور نه چیست عذر گناه
ز دوستان تو آموخت در طریقت مهر
سپیده دم که صبا چاک زد شعار سیاه
به عشق روی تو روزی که از جهان بروم
ز تربتم بدمد سرخ گل به جای گیاه
مده به خاطر نازک ملالت از من زود
که حافظ تو خود این لحظه گفت بسم الله
#حضرت_حافظ
بنشستهای و بسی سفر داری تو
هر ذرّه که هست ره گذر داری تو
صد قافله در هر نفسی میگذرد
ای بیخبر آخر چه خبر داری تو
#شیخ_عطار_نیشابوری
هر ذرّه که هست ره گذر داری تو
صد قافله در هر نفسی میگذرد
ای بیخبر آخر چه خبر داری تو
#شیخ_عطار_نیشابوری
نردِ هوسِ وصال میباید باخت
اسبِ طمعِ محال میباید تاخت
یک لحظه سپر همی نباید انداخت
میباید سوخت و کار میباید ساخت
#شیخ_عطار_نیشابوری
اسبِ طمعِ محال میباید تاخت
یک لحظه سپر همی نباید انداخت
میباید سوخت و کار میباید ساخت
#شیخ_عطار_نیشابوری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رنج و اندوه بسیار هنگامی پدید می آیند که هر فکری را که به سرت می آید، واقعیت می پنداری. شرایط تو را اندوهگین نمی کنند. ممکن است آنها تو را دچار درد جسمانی کنند، اما غم زده ات نمی کنند. افکارت تو را غمگین می کنند. تفسیرهایت، داستانهایی که به خودت می گویی، تو را اندوهگین می کنند.
هنگامی که متوجه شوی: "فکرهای کنونی ام مرا اندوهگین می کنند" از یکی بودن ناآگاهانه با آن افکار بیرون می آیی...
#اکهارت_تله
هنگامی که متوجه شوی: "فکرهای کنونی ام مرا اندوهگین می کنند" از یکی بودن ناآگاهانه با آن افکار بیرون می آیی...
#اکهارت_تله
🌟
نقل است که جریری مجلس میداشت،
جوانی برخاست و گفت:
دلم گم شده است، دعا کن تا باز دهد
جریری گفت: ما همه در این مصیبتیم...
#تذکرة_الاولیاء
#ذکر_ابو_محمد_جریری
نقل است که جریری مجلس میداشت،
جوانی برخاست و گفت:
دلم گم شده است، دعا کن تا باز دهد
جریری گفت: ما همه در این مصیبتیم...
#تذکرة_الاولیاء
#ذکر_ابو_محمد_جریری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درویش پیامبران
حضرت عیسی بن مریم
حضرت عیسی بن مریم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روزي كه عاشق شد ...
جامهاي ژنده بر تن كردو گفت:
اين لباس عروسي من است.
من عروس خداوندم...
#زنان_صوفی
#بانو_رابعه_عدویه
جامهاي ژنده بر تن كردو گفت:
اين لباس عروسي من است.
من عروس خداوندم...
#زنان_صوفی
#بانو_رابعه_عدویه
چون سالک، دل را خالی و قلب و زبان را ذاکر کند، انوار تجلی حق در باطن او ظاهر میشود و بقدرت نور و جذبه از صفاتی که موجب تقید سالک است عبور میکند، و از هر مرتبه که عبور نماید، سالک را مکاشفه و حالاتی دست دهد که هر کدام علاماتی خاص دارد و بعد سالک در صحراها و دریاها و هوا به جسد مثالی طیران میکند و در هر فلک، روح سالک را که اتصال بروحانیت آن فلک حاصل شود، معلومات غریبه از معلومات حرکت آن فلک بحصول می پیوندد
#مفاتیح_الاعجاز
#شمس_الدین_لاهیجی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«مُوتُوا قَبلَ اَن تمُوتُوا»
بَهْرِ این گفت آن رَسولِ خوشْپیام
رَمْزِ موتوا قَبْلَ مَوْتٍ یا کِرام
همچُنان که مُردهام من قَبْلِ مَوْت
زان طَرَف آوردهام این صیت و صَوْت
پس قیامَت شو قیامَت را بِبین
دیدنِ هر چیز را شَرط است این
تا نگردی او ندانیاَش تَمام
خواه آن اَنْوار باشد یا ظَلام
عقل گردی عقل را دانی کَمال
عشق گردی عشق را دانی ذُبال
#مثنوی_دفتر_ششم
#حضرت_مولانا
بَهْرِ این گفت آن رَسولِ خوشْپیام
رَمْزِ موتوا قَبْلَ مَوْتٍ یا کِرام
همچُنان که مُردهام من قَبْلِ مَوْت
زان طَرَف آوردهام این صیت و صَوْت
پس قیامَت شو قیامَت را بِبین
دیدنِ هر چیز را شَرط است این
تا نگردی او ندانیاَش تَمام
خواه آن اَنْوار باشد یا ظَلام
عقل گردی عقل را دانی کَمال
عشق گردی عشق را دانی ذُبال
#مثنوی_دفتر_ششم
#حضرت_مولانا
هر آنکو ناچشیده بادهیِ عشق
کجا دارد خبر زافتادهیِ عشق
چو باشد عشق را سرمایه امّید
نشینم اندر این امّید جاوید
به امّیدِ وصالش زنده باشم
وِرا تا زنده باشم بنده باشم
ایزدی شیرازی
کجا دارد خبر زافتادهیِ عشق
چو باشد عشق را سرمایه امّید
نشینم اندر این امّید جاوید
به امّیدِ وصالش زنده باشم
وِرا تا زنده باشم بنده باشم
ایزدی شیرازی
نخستین پیشه کن عقل و ادب را
پس آنگه برگشا در گفته لب را
ایزدی شیرازی
پس آنگه برگشا در گفته لب را
ایزدی شیرازی
اگر خواهی که گردی بندهٔ خاص
مهیا شو برای صدق و اخلاص
برو خود را ز راه خویش برگیر
به هر لحظه درآ ایمان ز سر گیر
به باطن نفس ما چون هست کافر
مشو راضی به دین اسلام ظاهر
ز نو هر لحظه ایمان تازه گردان
مسلمان شو مسلمان شو مسلمان
#شیخ_محمود_شبستری
مهیا شو برای صدق و اخلاص
برو خود را ز راه خویش برگیر
به هر لحظه درآ ایمان ز سر گیر
به باطن نفس ما چون هست کافر
مشو راضی به دین اسلام ظاهر
ز نو هر لحظه ایمان تازه گردان
مسلمان شو مسلمان شو مسلمان
#شیخ_محمود_شبستری