معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.8K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‌دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم‌
حافظ‌‌

• محمدرضا شجریان‌
اعظم قوام دولت و دین آنکه بر درش
از بهر خاکبوس نمودی فلک سجود

با آن وجود و آن عظمت زیر خاک رفت
در نصف ماه ذی‌قعد از عرصهٔ وجود

تا کس امید جود ندارد دگر ز کس
آمد حروف سال وفاتش امید جود

«حافظ»
زان حبهٔ خضرا خور، کز روی سبک روحی
هر کاو بخورد یک جو، بر سیخ زند سی مرغ

زان لقمه که صوفی را، در معرفت اندازد
یک ذرّه و صد مستی، یک دانه و صد سیمرغ

«حافظ»
الا ای آهوی وحشی کجایی
مرا با توست چندین آشنایی

دو تنها و دو سرگردان دو بی‌کس
دد و دامت کمین از پیش و از پس

بیا تا حال یکدیگر بدانیم
مراد هم بجوییم ار توانیم

که می‌بینم که این دشت مشوش
چراگاهی ندارد خرم و خوش

که خواهد شد بگویید ای رفیقان
رفیق بیکسان یار غریبان

مگر خضر مبارک پی درآید
ز یمن همتش کاری گشاید

مگر وقت وفا پروردن آمد
که فالم لا تذرنی فرداً آمد

چنینم هست یاد از پیر دانا
فراموشم نشد، هرگز همانا

که روزی رهروی در سرزمینی
به لطفش گفت رندی ره‌نشینی

که ای سالک چه در انبانه داری
بیا دامی بنه گر دانه داری

جوابش داد گفتا دام دارم
ولی سیمرغ می‌باید شکارم

بگفتا چون به دست آری نشانش
که از ما بی‌نشان است آشیانش

چو آن سرو روان شد کاروانی
چو شاخ سرو می‌کن دیده‌بانی

مده جام می و پای گل از دست
ولی غافل مباش از دهر سرمست

لب سر چشمه‌ای و طرف جویی
نم اشکی و با خود گفت و گویی

نیاز من چه وزن آرد بدین ساز
که خورشید غنی شد کیسه پرداز

به یاد رفتگان و دوستداران
موافق گرد با ابر بهاران

چنان بیرحم زد تیغ جدایی
که گویی خود نبوده‌ست آشنایی

چو نالان آمدت آب روان پیش
مدد بخشش از آب دیدهٔ خویش

نکرد آن همدم دیرین مدارا
مسلمانان مسلمانان خدا را

مگر خضر مبارک‌پی تواند
که این تنها بدان تنها رساند

تو گوهر بین و از خر مهره بگذر
ز طرزی کآن نگردد شهره بگذر

چو من ماهی کلک آرم به تحریر
تو از نون والقلم می‌پرس تفسیر

روان را با خرد درهم سرشتم
وز آن تخمی که حاصل بود کشتم

فرحبخشی در این ترکیب پیداست
که نغز شعر و مغز جان اجزاست

بیا وز نکهت این طیب امید
مشام جان معطر ساز جاوید

که این نافه ز چین جیب حور است
نه آن آهو که از مردم نفور است

رفیقان قدر یکدیگر بدانید
چو معلوم است شرح از بر مخوانید

مقالات نصیحت گو همین است
که سنگ‌انداز هجران در کمین است

«حافظ»
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چراغ افروز چشم ما نسيم زلف جانان است

مباد اين جمع را يا رب غم از باد پريشانی

دريغا عيش شبگيری که در خواب سحر بگذشت

ندانی قدر وقت ای دل مگر وقتی که درمانی

ملول از همرهان بودن طريق کاردانی نيست

بکش دشواری منزل به ياد عهد آسانی

خيال چنبر زلفش فريبت می‌دهد حافظ

نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی


حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‍ صبح آمده ، بر خیز و بگو :
بسم الله

سرشار ز نعمتی تو
ماشاءالله

بسپار به دوست ، هرچه را
می خواهی
لا حول و لا قوه الا بالله

به نام خدای همه
یه حبه نور


وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ ۖ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ

او شب و روز و خورشید و ماه را مسخّر شما ساخت؛ و ستارگان نیز به فرمان او مسخّر شمایند؛ در این، نشانه‌هایی است از عظمت خدا برای گروهی که می‌اندیشند.

#نحل-آیه ۱۲
نیایش صبحگاهی

" ای پدید آورنده شب و روز "

از تو می خواهم که کمکم کنی،
تنها برای لحظه و امروز زندگی کنم.
نگران فردا نباشم و فردا را در امروز بسـازم.

یاری ام کن بدون قید و شرط
دیگران را دوست بدارم.
در درونم عشق جاری کن که
عشق ماندگار تو هستی
و مابقی فانی اند و ناپایدار.

" ای خالق هستی بخش "
مرا حس کودکانه عطا کن
تا کودک خفته درونم را بیدار کنم
 تا او مرا به ملکوتت هدایت کند.

"آمیـن "🙏

سلام دوستان صبح بخیر
باز هم صبح ... و تولدی دیگر

مهربان خدای من !
از اینکه یکبار دیگر مرا لایق حیات دانستی سپاسگزارم ..
از اینکه فرصت "یک شروع مجدد" را به من
عطا کردی متشکرم ..

مهربانا از تو میخواهم:
"به من درک و درایتی بیش از پیش ببخشی
تا امروز اشتباهات دیروز را تکرار نکنم"
و:
"فرصتهایی کــه در اختیارم قــرار میدهی
را از دست ندهم"
و از یاد نبرم که :
"شایـــد فقط بــرای امـــروز بتوانم دوستان
و یارانم را دوست بدارم....

"آمین"🙏...

‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
گاهی برای زندگیمان یک رژیم بنویسیم:
یک رژیم برای خلاصی از شر سنگینی روزگار که گاهی بر سینه ما سنگینی میکند. رژیم که مختص چاقی یا لاغری نیست گاهی باید یک رژیم خوب برای روح و افکارمان بگیریم؛
مثل:
رژیم کمتر حرص خوردن!
رژیم کمتر غصه خوردن
رژیم بی اندازه مهربان بودن
رژیم بی ریا کمک کردن
رژیم بی توقع دوست داشتن
رژیم دوری از افکار منفی
رژیم دوری از رفتارهای منفی بیایید رژیم آرامش بگیریم...
توصیه میکنم یک ماه رعایت کنید
سه کیلو از بیماری هایتان کم میشود

از همین لحظه بیا شروع کنیم😍

🌺🌺🌺

یار مهربانم
درود
بامداد سه شنبه ات نیکو

🌺🌺🌺


توقعاتی که ازدیگران دارید،
میله هایی هستندکه با آن
قفس خودتان را میسازید.
يک سبـد عشـق
يک دنيـا زیبـایی
يک آسمان لطف خداوند
یک لب خنـدان
یک دل شـاد
یه خونه ی دل پر از صفا
آرزوی قلبی من برای تو


🌺🌺🌺

شاد باشی
مگذر از من ای که در راه تو
از هستی گذشتم
با خیال چشم مستت
از می و مستی گذشتم
 دامن گلچین پر از گل بود از
باغ حضورت
من چو باد صبح از آنجا با
تهی دستی گذشتم..

#شفیعی_کدکنی
بوی گل
و نسیم صبا می‌توان شدن
گر بگذری ز خویش، چها می‌توان شدن

شبنم به
آفتاب رسید از فتادگی
بنگر که از کجا به کجا می‌توان شدن ..

#صائب_تبریزی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
روزتون شاد، شاد
حال دلتون خوب،،خوب
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نگاه ساکت باران به
روی صورتم دزدانه میلغزد
ولی باران نمیداند
که من دریایی از دردم
به ظاهر گرچه میخندم ولی
اندر سکوتی تلخ میگریم...


#هوای_بارون
#راغب 🎼
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من در رویای تو
شعرخواهم گفت
شعری درباره
چشم هایت
و دلتنگی...

"جبران‌ خلیل‌ جبران"

" الا داغلار،کوههای رنگین‌کمانی
آزاد راه میانه، هشترود👌
در زمان ابوسعید، عالمی بود بنام ابوالقاسم قشیری که کتب و مکتوباتش هنوز هم موجوده
روزی بر منبر گفت ما همچون فیلیم و ابوسعید در مقابل ما همچون پشه ایی
خبر به بوسعید رساندند
بوسعید گفت ابوالقاسم را بگویید آن یک پشه هم تویی ما هیچ نیستیم....
زنهار از کینه ورزی! زیرا عدم مغفرت در نزد خداوند همانند شرک می باشد!

و بدان! که بنده بر آن گونه که مرده است برانگیخته می شود!

پس بکوش که جز مسلمان نمیری!

فتوحات مکیه، ۵۶۰:۴۲۶ ابن عربی
الهه ناز
معین
الهه ناز.....معین♥️
اگر کسی گوید که مسلم است که راهی هست که از سلوک آن را بنده به خدا رسد، ولیکن اول باید مرا یقین شود که آن راه موسی است یا راه عیسی یا راه محمد تا سلوک کنم. و پیش از یقین سلوک نکنم. این‌جا معلوم است که این مرد را این کار ننهاده‌اند که این راه رود چه اگر او را نهاده بودندی این خاطر بر وی مستولی نشدی.

#عین‌القضات_همدانی #نامه_ها
گفتم این درد عشق پنهان را
به تو گویم که هم تو درمانی


بازگفتم چه حاجت است به قول
که تو خود در دلی و می‌دانی



سعدی
روح را، صحبت ناجنس، عذابی است الیم!


حافظ