معرفی عارفان
1.26K subscribers
35K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
ﻣﺎ ﻗﻤﺎﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﺍﻭﻝ ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ

ﺩﺳﺖ ﺩﻭﻡ ﻫﻢ ﻧﯿﺎﻣﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺗﺎﺱ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯿﻢ

ﺩﺳﺖ ﺳﻮﻡ ﻣﺎﺭﺱ ﮔﺸﺘﯿﻢ ﺍﺯ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ

ﭼﻮﻧﮑﻪ ﺑﺎﺯﻧﺪﻩ ﺷﺪﯾﻢ ﺑﺎ ﺟﻮﺭ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺳﺎﺧﺘﯿﻢ

ﺗﺨﺘﻪ ﻧﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻫﻨﺮ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﯿﻢ

ﺑﺎﺯﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﯿﻢ

  #خاقانی
چیست این سقف بلند ساده ی بسیار نقش

زین معما، هیچ دانا در جهان آگاه نیست

#حافظ
چنان مستم چنان مستم من امروز
که از چنبر برون جستم من امروز

چنان چیزی که در خاطر نیابد
چنانستم چنانستم من امروز

به جان با آسمان عشق رفتم
به صورت گر در این پستم من امروز

گرفتم گوش عقل و گفتم ای عقل
برون رو کز تو وارستم من امروز

بشوی ای عقل دست خویش از من
که در مجنون بپیوستم من امروز

به دستم داد آن یوسف ترنجی
که هر دو دست خود خستم من امروز

چنانم کرد آن ابریق پرمی
که چندین خنب بشکستم من امروز

نمی‌دانم کجایم لیک فرخ
مقامی کاندر او هستم من امروز

بیامد بر درم اقبال نازان
ز مستی در بر او بستم من امروز

چو واگشت او پی او می‌دویدم
دمی از پای ننشستم من امروز

چو نحن اقربم معلوم آمد
دگر خود را بنپرستم من امروز

مبند آن زلف شمس الدین تبریز
که چون ماهی در این شستم من امروز

 
#حضرت_مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باد و خاک و آب و آتش بنــده اند
با من و تو مرده! با حقّ زنده اند!

پیشِ  حقّ،  آتـــش  همیــشه  در  قیام
همچو عاشق، روز و شب، پیچان مُدام!

#مثنوی_معنوی



ریزش برگ‌ها و خزان طبیعت فرا می‌رسد و همه به رنگ آتش قیام می‌کنند و به زبان حال می‌گویند: ما عاشقانه به آنچه می‌باید عمل کردیم و رفتیم و شما هم عاشقانه بر معشوق بپیچید و مدام بر آستان او خدمت کنید!


عاشق شو اَر نَه روزی کارِ جهان سرآید
چه دیدم خواب شب کامروز مستم
چو مجنونان ز بند عقل جستم

به بیداری مگر من خواب بینم
که خوابم نیست تا این درد هستم

مگر من صورت عشق حقیقی
بدیدم خواب کو را می پرستم

بیا ای عشق کاندر تن چو جانی
به اقبالت ز حبس تن برستم

مرا گفتی بدر پرده دریدم
مرا گفتی قدح بشکن شکستم

مرا گفتی ببر از جمله یاران
بکندم از همه دل در تو بستم

مرا دل خسته کردی جرمم این بود
که از مژگان خیالت را بجستم

ببر جان مرا تا در پناهت
دو دستک می زنم کز جان بسستم

چه عالم‌هاست در هر تار مویت
بیفشان زلف کز عالم گسستم

که در هفتم زمین با تو بلندم
که در هفتم فلک بی‌روت پستم

 
#حضرت_مولانا
داد سر رشته به من رشته پرفتنه و فن
گفت بکش تا بکشم هم بکش و هم مگسل

تافت از آن خرگه جان صورت ترکم به از آن
دست ببردم سوی او دست مرا زد که بهل

#مولانای_جان
هر کی درآید که منم بر سر شاخش بزنم
کاین حرم عشق بود ای حیوان نیست اغل

هست صلاح دل و دین صورت آن ترک یقین
چشم فرومال و ببین صورت دل صورت دل


#مولانای_جان
هر کی درآید که منم بر سر شاخش بزنم
کاین حرم عشق بود ای حیوان نیست اغل

هست صلاح دل و دین صورت آن ترک یقین
چشم فرومال و ببین صورت دل صورت دل


#مولانای_جان
#مولانای_جان

تا با خودی ارچه همنشینی با من
ای بس دوری که از تو باشد تا من

در من نرسی تا نشوی یکتا من
اندر ره عشق یا تو گنجی یا من

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌
نازکدلم ای دوست! علاجم چه توان کرد
من عاشقِ معشوق‌مزاجم، چه توان کرد

#رفیعی_کاشی
(#مکتب_وقوع)
پیران کاردیده گفتند راست ناید
پیراهن تعشق جز بر تن جوانان

سیف ‌فرغانی
.

تصوف آن بُوَد که
تو را خداوند از تو بمیراند
وبه خود زنده کند
آن بود که با خدای باشی "بی علاقه ای"

تصوف ذکری است
پس وجدی است
پس نه این است ونه آن
"تا نماند چنانکه نبود"

دنیا در دل مریدان"تلختر از صبر"است
چون معرفت به دل ایشان رسد
آن صبر شیرین تر از عسل گردد.....


«حضرت جنید بغدادی»
دیگران چون بروند از نظر،
از دل بروند

تو چنان در دل من رفته،
که جان در بدنی ...!

#سعدی
بدایت عشق، ارادت است.
حقیقتش، محبت است.
چون حقیقتِ نور عشق زیادت شود،
آن را محبت گویند.

عشق کمال محبت و محبت صفت حق است. در اسم غلط مشو که عشق و محبت یکی است. صفت اوست و قائم به ذات اوست، در آن تغیّر نیست. سرشت گوهر عشق در ازل بوده‌است، در آن عقل و جان را راه نبوده‌است.

عبــودیّت،مقدّمه‌ی عشق است و عاشق باید
در دم عبودیت بســـوزد تا اینکه انــس به عالم
ربــوبیّت در دلش پدید آید.

روزبهان بقلی شیرازی
Tamana
Moein
"معین عزیز"

تمنا

هر کس
به تمنای کسی غرق نیاز است...
من به تمنای تو غرق نیازم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
استاد جان شجریان ....بیتی از حافظ

ای گدایان خرابات خدا یار شماست
چشم انعام مدارید ز انعامی چند......


آواز استاد جان شجریان💠
دل نیست کبوتر که چو برخاست، نشیند
از گوشه ی بامی که پریدیم ، پریدیم 

<<جناب وحشی بافقی>>
خرابست آنچنان حالم که رو گردانم، از عالم

نگردانی رخ از من صورت حالم اگر دانی 



<<جناب محتشم کاشانی>>
با عشق نشین که گوهر کان تو است
آنکس را جو که تا ابد آن تو است

آنرا بمخوان جان که غم جان تو است
بر خویش حرام کن اگر نان تو است

#مولانای_جان