معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.5K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
وقت ها باشد كه بگذرم، ياران را سلام نكنم، نه از آزار. تا اين نيز گفته باشم:
ايشان نمى دانند كه ما در حق ايشان چه مى انديشيم، اگر دانستندى كه ايشان را چه صفا و پاكدلى و دولت مى جوئيم، پيش ما جان بدادندى

#شمس_تبريزى
اولین و مهمترین چیزی که باید درک شود این است :
کاری را به زور انجام نده
اجازه بده امور به آسانی اتفاق بیفتند.

اگر میخواهی راز زندگی را کشف کنی آن را در درون بجو
افکار مدام به بیرون جاری هستند
افکار مدام تو را به بیرون می‌برند
وقتی افکار متوقف شوند دیگر جایی برای رفتن وجود ندارد
به راحتی در خانه هستی

این در خانه بودن مدیتیشن است.
سکوت و آرامش محض ...


#اشو
گفتی که: بجوی تا بیابی
اینک طلب تو کردم آغاز

در میکده می‌کشم سبویی
باشد که بیابم از تو بویی

#عراقی
عابدی را حکایت کنند که شبی دَه من طعام بخوردی و تا سحر ختم قرآن بکردی.
صاحبدلی بشنید و گفت: اگر نیم نانی بخوردی و بخفتی، بسیار از این فاضل‌تر بودی.

گلستان سعدی
ای خاک نشین درگه قدر تو ماه
دست هوس از دامن وصلت کوتاه

در کوی تو زان خانه گرفتم که مباد
آزرده شود خیالت از دوری راه

#ابوسعید_ابوالخیر
تا تــو را جان و دل خود خوانده‌ام

      بے دل و بے جان شدم
             اے جان من

#عطـار_نـشـابورے
روزی اندر خاکت افتم ور به بادم می‌رود سر
کان که در پای تو میرد جان به شیرینی سپارد

گر من از عهدت بگردم ناجوانمردم نه مردم
عاشق صادق نباشد کز ملامت سر بخارد

#سعدی
درشمار نقطه سهوست در دیوان حشر
خون گستاخی که داغ دامن قاتل شود

هر که بردارد سر از نخوت ز پای اهل فقر
خاک چون شد کاسه در یوزه سایل شود


#صائب_تبریزی
همچو چشم بد بلایی نیست حسن و عشق را
در میان بلبل و گل شبنمی حایل شود

خوش عنانی لازم دیوانگی افتاده است
بید مجنون از نسیمی هر طرف مایل شود

#صائب_تبریزی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع

روز و شب خوابم نمی‌آید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع



#حافظ
#محمدرضا_شجریان و #همایون_شجریان
مثنوی #بیات_ترک غم پرست
#سرود_مهر
کانال تلگرامیsmsu43@
علیرضا افتخاری - گفتم غم تو دارم
#افتخاری
گفتم غم تو دارم
شوشتری
از آلبوم «مهرورزان»
آهنگ:
#کیانی_نژاد
شعر: حافظ
مستیِ شرابِ قهر

چون قضا آید نبینی غیرِ پوست
دشمنان را باز نشناسی زِ دوست

چون چنین شد اِبتهال آغاز کن
ناله و تسبیح و روزه ساز کن

ناله می کن کِای تو عَلّامُ الغُیُوب
زیرِ سنگِ مکرِ بد ما را مکوب

گر سگی کردیم ای شیرآفرین
شیر را مَگْمار بر ما زین کمین

آبِ خوش را صورتِ آتش مَده
اندر آتش صورتِ آبی مَنِه

از شرابِ قهر چون مستی دهی
نیستها را صورتِ هستی دهی

#مثنوی_معنوی


هنگامی که انسان بواسطه تمایلات خود و غفلت از حق در مسیر نادرستی قرار می گیرد از شناخت و معرفت درست بازمی ماند و لذا در قشر و پوست می ماند و به مغز امور نمی رسد. و نیست ها را هست می پندارد و قهر و دردی از این بالاتر برای انسان نیست چون در این حالت هرقدر بیشتر تلاش می کند بیشتر از حقیقت مطلب و مسیر درست دور می شود. #حضرت_مولانا با تعبیری شاعرانه و عارفانه و بدیع نام این حالت را مستی انسان از شراب قهر می نامد.

از نظر مولانا در این حالت که انسان گرفتار مستیِ افکار و امیال و تخیلات خود می شود، مطالعه و تحقیق و توجیه و تفسیر فایده ای ندارد و بیشتر او را دور خواهد کرد چون قلب و ضمیر چنین فردی همه چیز را واژگونه و در راستای همان میل و اراده خود فهم می کند.
تنها راه خلاصی از این بیماری مُهلک، ابتهال و زاری و ناله و دعا به درگاه حق تعالی عَلّام الغیوب است تا توجه و میل اش به حق بازگردد.

منظور از قضا، قوانین ثابت و لایتغیرِ حاکم  بر این عالم است که انسان در صورت بی توجهی و غفلت از آنها، دچار تبعات و عواقب آن خواهد شد و راه گریزی از آن نیست و تفاوتی نمی کند که انسان در چه مسلک و مرام و نژادی باشد.
___
*ابتهال: به زاری و تضرع دعا کردن
ساز کن: مهیا کن
علّام الغیوب: از اسماء الهی بمعنای داننده غیب ها و پنهانی ها
سگی کردن: بی رحمی و بی شرمی و بی مهری کردن
مَگمار: مسلط
گفتم: ای پیر! این چشمه زندگانی کجاست؟
گفت: در ظلمات؛ اگر آن می‌طلبی،
خضر وار پای‌افزار در پای کن و راه توکل در پیش گیر تا به ظلمات برسی

گفتم: راه از کدام جانب است؟
گفت: از هر طرف که رَوی راه بَری.

#عقل_سرخ
#شیخ_شهاب_الدین_سهروردی
عقل گوید شش جهت حد است و بیرون راه نیست؛
عشق گوید راه هست و رفته‌ام من بارها!

شایستگی ذهن متفاوت از شایستگی عشق است. ذهن با احتیاط و مشکوک است؛ ذره ذره به پیش می‌رود. توصیه می‌کند "مراقب باش، از خودت محافظت کن". درحالیکه عشق می‌گوید: "خویشتن را رها کن."
ذهن قوی است، هرگز زمین نمی‌خورد درحالیکه عشق به خود صدمه می‌زند، در ویرانه‌ها می‌افتد.
ولی آیا اینطور نیست که اکثراً در ویرانه ها گنج را پیدا می‌کنیم؟
یک دلِ شکسته گنجهای زیادی در خود پنهان دارد.

" حضرت شمس تبریزی"
الهی!
خواندی تاخیر کردم.
فرمودی،تقصیر کردم.
عمر خود بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم.
اگر گوییم ثنای تو گوییم.
اگر جوییم رضای تو جوییم.‎
الهی!
گفتی کریمم،
امید بدان تمام است.
تا کرم تو در میان است،
نا امیدی حرام است.


  #خواجه_عبدالله_انصاری
ای پیک راستان خبر از یار ما بگو
احوال گل به بلبل دستان‌سرا بگو

ما محرمان خلوت انسیم غم مخور
با یار آشنا سخن آشنا بگو

برهم چو می‌زد آن سر زلفین مشک‌بار
با ما سر چه داشت ز بهر خدا بگو

هر کس که گفت خاک در دوست توتیاست
گو این سخن معاینه در چشم ما بگو

آن کس که منع ما ز خرابات می‌کند
گو در حضور پیر من این ماجرا بگو

گر دیگرت بر آن در دولت گذر بود
بعد از ادای خدمت و عرض دعا بگو

هر چند ما بدیم تو ما را بدان مگیر
شاهانه ماجرای گناه گدا بگو

بر این فقیر نامۀ آن محتشم بخوان
با این گدا حکایت آن پادشاه بگو

جان‌ها ز دام زلف چو بر خاک می‌فشاند
بر آن غریب ما چه گذشت ای صبا بگو

جان‌پرور است قصهٔ ارباب معرفت
رمزی برو بپرس، حدیثی بیا بگو

حافظ، گرت به مجلس او راه می‌دهند
می نوش و ترک زرق ز بهر خدا بگو

حافظ
چوبشنوی‌سُخنِ‌اَهل‌دل مگوکه‌خطاست
سخن‌شناس‌نه‌ای‌جان‌من‌خطا‌این‌جاست

سرم  به  دنیی و  عقبی  فرو  نمی‌آید
تبارک‌الله‌ازاین‌ فتنه‌ها که‌در سرِماست

در اندرون من خستهِ‌دل ندانم کیست
که‌من‌خموشم‌واودرفغان‌ودرغوغاست

دلم ز پرده برون‌شد کجایی‌ای‌مُطرب
بنال‌هان‌که ازاین‌پردهُ‌کار مابه‌نواست

مرا به کارِ  جهان هرگز  التفات  نبود
رُخ تودرنظرمن‌ چنین‌خوشش‌آراست

نخفته‌ام ز خیالی که می‌پزد دل من
خُمارصدشبه‌دارم شرابخانه‌کجاست

چنین‌که‌ صومعه آلوده شد زخونِ‌دلم
گِرِم‌به‌باده‌بشوییدحق‌به‌دست‌شماست

از  آن به  دیرِ  مغانم  عزیز  می‌دارند
که‌ آتشی‌که‌نمیرد همیشه‌دردل ماست

چه‌سازبود که‌در پردهُ‌می‌زد آن‌مُطرب
که‌رفت‌عمروهنوزم دِماغ‌پُر زهواست

ندای‌ عشق‌تو دیشب در اندرون‌دادند
فضای سینهُ‌حافظ هنوز پر زصداست

📙دیوان‌اشعارغزل‌

#حافظ
گروهى نزد شبلى آمدند و شبلى به آنان گفت:
چه كسانى هستيد؟
گفتند: دوستداران تو هستيم.
شبلى آنان را با سنگ بزد و همگى گريختند.
شبلى به آنان گفت: از من مى‌گريزيد؟
اگر از دوستداران من بوديد از بلاى من نمى‌گريختيد.
شبلى ادامه داد: اهل محبت جام دوستى را نوشيده اند تا آنجا كه زمين به آنان تنگ آمده است. حق ِمعرفت او را بجاى آوردند و در عظمت او حيران و در قدرت او در حيرت اند. از جام محبت او نوشيده اند و در درياى انس او غرقه اند و از مناجات با او لذت ميبرند.

و اين شعر را انشا كرد:

ذكر المحبة يا مولاى اسكرنى
وهل رأيت محباً غير سكران

مولايم ياد كردن از محبتت مرا سرمست مى‌كند
آيا محبى را ديده‌اى كه مست نباشد؟

مكاشفة القلوب
ابوحامد غزالى



در میان صوفیان این ضرب المثل بوده است که :

« طالب مولا مَرد است »

( حتی اگر زن باشد )

مانند " رابعه " طالب حق باش .

او یک زن نیست ، هزار مَرد است .
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
الهی به خواب
دوستـانم آرامـش،
به بیداریشان آسایش،
به ‌زندگیشان عافیت،
به ایمانشـان ثبـات،
به عمـرشـان عـزت،
به رزقشـان برکـت،
وبه وجودشان سلامتی،
عطا بفرما

شبتون بخیر
فرداتون پراز موفقیت
شبتون غرق در آرامش