روزِ نو و شامِ نو باغِ نو و دامِ نو
هر نَفَس اندیشهٔ نو نوخوشی و نوغَناست
نو زِ کجا میرَسَد؟ کُهنه کجا میرَوَد؟
گَر نَه وَرایِ نَظَرْ عالَمِ بیمُنْتَهاست
#حضرت_مولانا
هر نَفَس اندیشهٔ نو نوخوشی و نوغَناست
نو زِ کجا میرَسَد؟ کُهنه کجا میرَوَد؟
گَر نَه وَرایِ نَظَرْ عالَمِ بیمُنْتَهاست
#حضرت_مولانا
دو خورشید از بگه دیدن یکی خورشید از مشرق
دگر خورشید بر افلاک هستی شاد و خندانی
بدیدن آفتابی را که خورشیدش سجود آرد
ولیک او راکجا بیندکه این جسم است واو جانی
#حضرت_مولانا
دگر خورشید بر افلاک هستی شاد و خندانی
بدیدن آفتابی را که خورشیدش سجود آرد
ولیک او راکجا بیندکه این جسم است واو جانی
#حضرت_مولانا
گفت: پیلی را آوردند بر سر چشمهای که آب خورد،
خود را در آب میدید و میرمید
او مىپنداشت که از دیگری میرمد ، نمیدانست که از خود میرمد!
همه اخلاق بد ، از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر ، چون در توست ، نمیرنجی!
چون آن را در دیگری می بینی
میرمی و میرنجی!
مولانا
فیه ما فیه
خود را در آب میدید و میرمید
او مىپنداشت که از دیگری میرمد ، نمیدانست که از خود میرمد!
همه اخلاق بد ، از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر ، چون در توست ، نمیرنجی!
چون آن را در دیگری می بینی
میرمی و میرنجی!
مولانا
فیه ما فیه
جان ز سنگ
و دل ز آهن کن که با نازکدلی
زحمت خار از گل بی خار می باید کشید
هر نگاهی
محرم رنگ لطیف عشق نیست
پرده ای از اشک بر رخسار می باید کشید
#صائب_تبریزی
و دل ز آهن کن که با نازکدلی
زحمت خار از گل بی خار می باید کشید
هر نگاهی
محرم رنگ لطیف عشق نیست
پرده ای از اشک بر رخسار می باید کشید
#صائب_تبریزی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
حالِ هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست
مردم دیده ز لطفِ رخِ او در رخِ او
عکس خود دید، گمان برد که مشکین خالیست
میچکد شیر هنوز از لبِ همچون شکرش
گر چه در شیوه گری هر مژهاش قَتّالیست
ای که انگشت نمایی به کرم در همه شهر
وه که در کارِ غریبان، عَجَبَت اِهمالیست
بعد از اینم نَبُوَد شائبه در جوهرِ فرد
که دهانِ تو در این نکته خوش استدلالیست
مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد
نیتِ خیر مگردان که مبارک فالیست
کوهِ اندوهِ فراقت به چه حالت بکشد؟
حافظ خسته که از ناله تنش چون نالیست
حافظ
حالِ هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست
مردم دیده ز لطفِ رخِ او در رخِ او
عکس خود دید، گمان برد که مشکین خالیست
میچکد شیر هنوز از لبِ همچون شکرش
گر چه در شیوه گری هر مژهاش قَتّالیست
ای که انگشت نمایی به کرم در همه شهر
وه که در کارِ غریبان، عَجَبَت اِهمالیست
بعد از اینم نَبُوَد شائبه در جوهرِ فرد
که دهانِ تو در این نکته خوش استدلالیست
مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد
نیتِ خیر مگردان که مبارک فالیست
کوهِ اندوهِ فراقت به چه حالت بکشد؟
حافظ خسته که از ناله تنش چون نالیست
حافظ
باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ
گر کافر و گبر و بتپرستی باز آ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی باز آ
#ابوسعید_ابوالخیر
گر کافر و گبر و بتپرستی باز آ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی باز آ
#ابوسعید_ابوالخیر
#حکایت
هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم به جامع کوفه در آمدم دلتنگ. یکی را دیدم که پای نداشت سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم.
مرغ بریان به چشم مردم سیر
کمتر از برگ تره بر خوان است
وان که را دستگاه و قوت نیست
شلغم پخته مرغ بریان است
#سعدی
#گلستان
هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم به جامع کوفه در آمدم دلتنگ. یکی را دیدم که پای نداشت سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم.
مرغ بریان به چشم مردم سیر
کمتر از برگ تره بر خوان است
وان که را دستگاه و قوت نیست
شلغم پخته مرغ بریان است
#سعدی
#گلستان
Mahtabe Eshgh
Homayra @BestMusik
ترانه بسیار زیبا و خاطره انگیز
مهتاب عشق ( شاهان همه رفتند )
با صدای : حمیرا
مهتاب عشق ( شاهان همه رفتند )
با صدای : حمیرا
کانال تلگرامیsmsu43@
علیرضا قربانی - ای باران
علیرضا قربانی
ای باران
تا ماه شب افروزم پشت این پرده ها نهان است
باران دیده ام همدم شبم یار آنچنان است
جان می لرزد که ای وای اگر دلم دیگر برنگردد
ماهم به زیر خاک و دلم در این ظلمت زمان است
ای باران ای باران از غصه ام آگاهی
بزن نم به خاکش ز اشکم نپرسد چرا تنهایی
بگو به خاک هم نشین ماهی
می باری بر مزارش خوش به حالت که بارانی
از قطره ات چون شکفد به خاکش سبزه همی
بوی ماهم کشان ابر خاکش ابر باران
ای باران
تا ماه شب افروزم پشت این پرده ها نهان است
باران دیده ام همدم شبم یار آنچنان است
جان می لرزد که ای وای اگر دلم دیگر برنگردد
ماهم به زیر خاک و دلم در این ظلمت زمان است
ای باران ای باران از غصه ام آگاهی
بزن نم به خاکش ز اشکم نپرسد چرا تنهایی
بگو به خاک هم نشین ماهی
می باری بر مزارش خوش به حالت که بارانی
از قطره ات چون شکفد به خاکش سبزه همی
بوی ماهم کشان ابر خاکش ابر باران
کانال تلگرامیsmsu43@
همایون شجریان و محمد معتمدی- دیدار شمس با مولانا
دیدار شمس با مولانا
همایون شجریان و محمد معتمدی
هیچ نندیشم به جز دلخواه تو
شکر ایزد را که دیدم روی تو
یافتم ناگه رهی من سوی تو
چشم گریانم ز گریه کند بود
یافت نور از نرگس جادوی تو
بس بگفتم کو وصال و کو نجاه
برد این «کو کو» مرا در کوی تو
جست وجویی در دلم انداختی
تا ز جست وجو رود در جوی تو
خاک را هایی و هویی کی بدی
گر نبودی جذب های و هوی تو
مخزن «انّا فتحنا» برگشا
سر جان مصطفی را بازگو
مستجاب آمد دعای عاشقان
ای دعاگو آن دعا را بازگو
چون دهانم خورد از حلوای او
چشم روشن گشتم و بینای او
پا نهم گستاخ چون خانه روم
پا نلرزانم نه کورانه روم
همایون شجریان و محمد معتمدی
هیچ نندیشم به جز دلخواه تو
شکر ایزد را که دیدم روی تو
یافتم ناگه رهی من سوی تو
چشم گریانم ز گریه کند بود
یافت نور از نرگس جادوی تو
بس بگفتم کو وصال و کو نجاه
برد این «کو کو» مرا در کوی تو
جست وجویی در دلم انداختی
تا ز جست وجو رود در جوی تو
خاک را هایی و هویی کی بدی
گر نبودی جذب های و هوی تو
مخزن «انّا فتحنا» برگشا
سر جان مصطفی را بازگو
مستجاب آمد دعای عاشقان
ای دعاگو آن دعا را بازگو
چون دهانم خورد از حلوای او
چشم روشن گشتم و بینای او
پا نهم گستاخ چون خانه روم
پا نلرزانم نه کورانه روم
گفتی بگو که در چه خیالی و حال چیست؟
ما را خیال توست تو را در خیال چیست؟
جانم به لب رسید چه پرسی ز حال من؟
چون قوت جواب ندارم سوال چیست؟
بیذوق را ز لذت تیغت چه آگهی؟
از حلق تشنه پرس که آب زلال چیست؟
گفتم همیشه فکر وصال تو میکنم
در خنده شد که این همه فکر محال چیست؟
دردا که عمر در شب هجران گذشت و من
آگه نیم هنوز که روز وصال چیست؟
چون حل نمیشود به سخن مشکلات عشق
در حیرتم که فایدهٔ قیل و قال چیست؟
ای دم به دم به خون هلالی کشیده تیغ
مسکین چه کرد؟ موجب چندین ملال چیست؟
#هلالى_جغتايى
ما را خیال توست تو را در خیال چیست؟
جانم به لب رسید چه پرسی ز حال من؟
چون قوت جواب ندارم سوال چیست؟
بیذوق را ز لذت تیغت چه آگهی؟
از حلق تشنه پرس که آب زلال چیست؟
گفتم همیشه فکر وصال تو میکنم
در خنده شد که این همه فکر محال چیست؟
دردا که عمر در شب هجران گذشت و من
آگه نیم هنوز که روز وصال چیست؟
چون حل نمیشود به سخن مشکلات عشق
در حیرتم که فایدهٔ قیل و قال چیست؟
ای دم به دم به خون هلالی کشیده تیغ
مسکین چه کرد؟ موجب چندین ملال چیست؟
#هلالى_جغتايى
وقتي باران اشك ازچشمهايت مي بارد لبخند مي زني
وقتي عصباني هستي، عصبانيت را نشان نمي دهي،
سركوبش مي كني...
اين كار در تو شكاف ايجاد مي كند. آن اشكها واقعي بودند اما تو مانع آنها شدي، به عقبشان راندي. و آن لبخند دروغين بود اما تو كوشيدي لبخند بزني. آن لبخند عميق تر از اين نمي تواند باشد. فقط در لبهايت جاري است و هيچ كاري با تو ندارد.
اخلاق_پروري يك چنين چيزي است: يك لبخند دروغين است. تو به تمرين اخلاق مي پردازي اما اين كار، تو را خوش اخلاق نمي سازد. ما جزيي از عالم يكپارچه هستيم.
ما به هيچ وجه ماهيتهايي مستقل نيستيم. از راه اتحاد و يكپارچگي تو خوش اخلاق خواهي شد. اخلاق چيزي نيست كه تو با قرار دادن دو چيز در كنار هم بوجود آوري
چيزي خودجوش است.
اشو
وقتي عصباني هستي، عصبانيت را نشان نمي دهي،
سركوبش مي كني...
اين كار در تو شكاف ايجاد مي كند. آن اشكها واقعي بودند اما تو مانع آنها شدي، به عقبشان راندي. و آن لبخند دروغين بود اما تو كوشيدي لبخند بزني. آن لبخند عميق تر از اين نمي تواند باشد. فقط در لبهايت جاري است و هيچ كاري با تو ندارد.
اخلاق_پروري يك چنين چيزي است: يك لبخند دروغين است. تو به تمرين اخلاق مي پردازي اما اين كار، تو را خوش اخلاق نمي سازد. ما جزيي از عالم يكپارچه هستيم.
ما به هيچ وجه ماهيتهايي مستقل نيستيم. از راه اتحاد و يكپارچگي تو خوش اخلاق خواهي شد. اخلاق چيزي نيست كه تو با قرار دادن دو چيز در كنار هم بوجود آوري
چيزي خودجوش است.
اشو
از خود رمیده ای است
که خود را نیافته است
امروز در بساط جهان
بیغمی که هست
بر مهلت زمانه دون
اعتماد نیست
چون صبح در خوشی به سر آور
دمی که هست
#صائب
که خود را نیافته است
امروز در بساط جهان
بیغمی که هست
بر مهلت زمانه دون
اعتماد نیست
چون صبح در خوشی به سر آور
دمی که هست
#صائب
خبر بد: نمیتوانید بقیه را تغییر بدهید، حتی شریک زندگی یا فرزندانتان را.
انگیزهی تغییراتِ شخصی باید از درونِ انسان نشئت بگیرد. فشارهای خارجی یا استدلالهای منطقی بینتیجه خواهند بود. بههمین خاطر یکی از قانونهای طلایی من برای رسیدن به زندگیِ خوب به این شرح است: «از قرار گرفتن در موقعیتهایی که در آن مجبور به ایجاد تغییر در سایرین هستید بپرهیزید.» این راهبرد ساده من را تا حد قابل قبولی از شر بدبختیها، هزینهها و سرخوردگیها در امان داشته.
هنر_خوب_زندگی_کردن
#رولف_دوبلی
انگیزهی تغییراتِ شخصی باید از درونِ انسان نشئت بگیرد. فشارهای خارجی یا استدلالهای منطقی بینتیجه خواهند بود. بههمین خاطر یکی از قانونهای طلایی من برای رسیدن به زندگیِ خوب به این شرح است: «از قرار گرفتن در موقعیتهایی که در آن مجبور به ایجاد تغییر در سایرین هستید بپرهیزید.» این راهبرد ساده من را تا حد قابل قبولی از شر بدبختیها، هزینهها و سرخوردگیها در امان داشته.
هنر_خوب_زندگی_کردن
#رولف_دوبلی
ما یکشبه شکست نمیخوریم. شکست، پیامد ناگزیر انباشتگی تفکر و انتخابهای ضعیف ماست.
شکست، چیزی بیش از چند تشخیص اشتباه که هر روز آنها را تکرار میکنیم نیست ...
#دبی فورد
شکست، چیزی بیش از چند تشخیص اشتباه که هر روز آنها را تکرار میکنیم نیست ...
#دبی فورد
گـر دولت وصــالت خواهـــد دری گشودن
سـرها بدین تخیــل بر آستــان تـــوان زد
عشق و شباب و رندی مجموعه مراد است
چون جمـع شد معـــانی گوی بیان توان زد
شد رهزن سلامت زلف تو وین عجب نیست
گـر راهزن تـو باشی صــد کاروان توان زد
#حافظ
سـرها بدین تخیــل بر آستــان تـــوان زد
عشق و شباب و رندی مجموعه مراد است
چون جمـع شد معـــانی گوی بیان توان زد
شد رهزن سلامت زلف تو وین عجب نیست
گـر راهزن تـو باشی صــد کاروان توان زد
#حافظ