معرفی عارفان
1.15K subscribers
33K photos
11.9K videos
3.19K files
2.72K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
‍ گفت: من قال لا اله الا الله خالصاً مخلصاً دخل الجنه. اکنون تو بنشین می گوی، دماغ خشک شود!؟
او یکی است تو کیستی، تو شش هزار بیشی!
تو یکتا شو وگرنه از یکی او تو را چه.!
تو صد هزار ذره، هر ذره به هوایی برده، هر ذره به خیالی برده!
خالصاً بنیته مخلصاً بفعله. وعده ی دخل الجنه حاجت نیست، چون آن کرد در عین جنت است. این گفتن پیشگو ایشان را گرمک می کند، سردک نکند. ما آن پیشگو باشیم،کارها به گفت مجرد برآمدی یا به خرقه ی هفت رنگ؟!
محققان را شیون بایستی داشتن!
سجاده بینی هفت رنگ!
ای شیخ تو را گفته اند... از رنگ برون آی.

#مقالات شمس تبریزی
هر زمان در مجمعی گردی چه دانی حال ما
حال تنها گرد ، تنها گرد می‌داند که چیست

وحشی_ بافقی
راز عجیب اشعار مولانا !!!


« عالم کبیر، عالم صغیر» به جهان‌بینی‌ای اشاره دارد که در آن جزء (عالم صغیر) نمایان‌گر کل (عالم کبیر) است و برعکس. این یک نوع دور و خصلتی است که در بسیاری از مدل‌های عرفانی در فلسفه، چه قدیم چه جدید، یافت می‌شود. این نگاه، با شعار معروفِ آن یعنی «همان طور که در آسمان، در زمین هم»، به شکل تنگاتنگی به هرمسی‌گرایی مربوط است و مبنای مباحث در اختربینی، کیمیا و هندسهٔ مقدس می‌باشد.

مفاهیم این فلسفه به دست فیثاغورث صورت‌بندی شد که جهان را پیکری واحد و هم‌ساز می‌دانست. این ایده یک سدهٔ بعد توسط افلاطون و در دورهٔ نوزایی به دست لئوناردو داوینچی، که خصائص مشترک بدن انسان و طبیعت را مورد توجه قرار داد، از نو صورت‌بندی شد.

در جامعه‌شناسی جدید مفهوم جهان صغیر غالباً برای شرح گروه کوچکی از افراد که رفتارشان الگویی از بدنهٔ اجتماعی بزرگتری است که در آن هستند، استفاده می‌شود.

عالم کبیر، عالم صغیر همچنین از مفاهیم کلیدی در دیدمان سیستم‌ها است. یک نمونه این است که چطور DNA یک موجود زنده در همهٔ سلول‌ها وجود دارد و متقابلاً می‌تواند برای تعیین ساختار ژنتیکی آن موجود به مثابهٔ یک کل واحد استفاده شود.

در فلسفه‌ی شرقی که مولانا نیز به آن اشاره می‌کند، از عالم کبیر همهٔ کائنات و موجودات غیر از انسان است و مراد از عالم صغیر انسان می‌باشد و گفته می‌شود عالم صغیر نسخه و نمونه‌برداری از عالم کبیر است و لذا هر که انسان را یعنی عالم صغیر را آن چنانکه حق است بشناسد، پس کل هستی را شناخته‌است و از این جهت است که گفته می‌شود: هر که خود را بشناسد تحقیقاً خدای خود را می‌شناسد، زیرا انسان اگر چه در ظاهر عالم صغیر است ولی در حقیقت معنی و عصارهٔ عالم کبیر است و هر چند به صورت ظاهر در مرحلهٔ آخر آفرینش قرار گرفته ولی در واقع خلقت نخستین است چرا که مقصود آفرینش ظهور صفات و افعال الهی بود و تنها انسان یعنی عالم صغیر است که مظهر تجلّی کامل آن است.
توانگری نه به مالست پیش اهل کمال
که مال تا لب گورست و بعد از آن اعمال

من آنچه شرط بلاغست با تو می‌گویم
تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال

#سعدی
چونکه از عقلش فراوان بُد مدد
چند دَبوسیِ قوی  بر  خفته  زد


از آنجا که آن مرد سوار از عقل برخوردار بود و عقلش در بیشتر مواقع به او یاری می رساند، چند گرز محکم بر آن خفته بنواخت.

بُرد او را زخمِ آن دَبوسِ سخت
زو گریزان تا به زیرِ یک درخت


ضربه های گُرزِ آن سوار، مرد خفته را بیدار کرد و او از شدت آن ضربه ها می گریخت تا اینکه به زیر درختی پناه بُرد.

دبوس: گرز آهنین، گرز

سیبِ  پوسیده  بسی بُد ریخته
 گفت: از این خور، ای به درد آویخته


سیب های بومیانه به مقدار فراوانی زیر آن درخت ریخته شده بود و آن سوار دانا به او گفت: ای دردمند، از این سیب ها بخور.

سیب چندان مرد را در خورد داد
کز  دهانش  باز  بیرون  می افتاد


خلاصه آن سوار، به قدری سیب پوسیده به آن مرد خوراند که از دهانش بیرون می ریخت.

شرح مثنوی
حقایق سطوح پایین‌تر را می‌توان از طریق کلمات بیان کرد. چون همه ما آن‌ها را تجربه کرده‌ایم و مربوط به این جهان است.

هرچه به سطوح بالاتر بروید،
با اسرار بیشتری روبرو خواهید شد.
و تمایل بیشتری به سکوت و خاموشی دارید؛
زیرا متوجه می‌شوید که
گفته‌های شما درست تعبیر نمی‌شود.

هرچه حقیقت کامل‌تر و متعالی‌تر باشد،
افراد کم‌تری قادر به درک آن خواهند بود.

لائوتزو گفته است: "اگر مردم گفته‌های مرا درک کنند، معلوم می‌شود که ارزش گفتن نداشته است. ولی اگر چیزی بگویم که برای آنها قابل درک نباشد، حتماً در آن حقیقتی نهفته است."

ما باید راز زیستن با اسرار حقیقت متعالی را بیاموزیم.

#اشو
Yad E To
Moein
آهنگ زیبای معین " یادتو
Sarnevesht
Homeyra www.bestmusik.org
ترانه بسیار زیبا و خاطره انگیز
سرنوشت
با صدای : حمیرا
آفرینش همه تسبیح خداوند دل است و پدیده ها همه صورت های حق اند،

پس حق است که تسبیح خودمی گوید

"الحمدالله رب العالمین " خود حق است که ثناخوان خویشتن است...



فصوص الحکم . ابن عربی
آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست

عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی

#حافظ
#حکایت

حاتم طائی را گفتند :
از تو بزرگ همّت تر در جهان دیده‌ای یا شنیده‌ای ؟
گفت: بلی روزی چهل شتر قربان کرده بودم اُمرای عرب را
پس به گوشه صحرایی به حاجتی برون رفته بودم،
خارکنی را دیدم پشته فراهم آورده.
گفتمش: به مهمانی حاتم چرا نروی که خلقی بر سماط او گرد آمده‌اند؟
گفت:
        هرکه نان از عمل خویش خورَد
        منـّت حـاتـم طائــى نبـَرد ...

من او را به همّت و جوانمردی از خود برتر دیدم


    #سعدی
    #گلستان
وای از روزی که قاضیمان خدا بو
سر پل صراطم ماجرا بو

بنوبت بگذرند پیر و جوانان
وای از آندم که نوبت زان ما بو

#باباطاهر
ساقی به دست باش که این مست می پرست
چون خم ز پا نشست و هنوزش خمار توست

بی چاره دل که غارت عشقش به باد داد
ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست

#هوشنگ_ابتهاج
بِخور آن را که رَسیدَت مَهِل از بَهرِ ذخیره
که تو بر جویِ رَوانی چو بِخوردیْ دِگَر آید

#غزل_مولانا


وجود انسان مانند بستر رودی است که برکات, نعمتها و آگاهی الهی مانند آب زلال از آن رد می شود. اگر این جریان دائمی را به خاطر ترس از تنگ دستی و قحطی و بینوایی مادی و معنوی با سنگ های خساست و بخل ببندیم و آنچه که از رزق و روزی مادی و معنوی به ما می رسد را نخوریم و ندهیم و نگه داریم, این جریان آب زلال بسته می شود و تبدیل به مرداب می شویم.
فهمیده‌ام که همهٔ بدبختی انسان‌ها ناشی از این است که به زبان صریح و روشن حرف نمی‌زنند. از اینرو من تصمیم گرفته‌ام که صریح حرف بزنم و صریح رفتار کنم تا در راه درست بیفتم.

آلبرکامو
طاعون
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#رقص_سماع

من مست و تو دیوانه
                    
                ما را که برَد خانه
با خلق اندک اندک بیگانه شو. حق را با خلق هیچ صحبت و تعلق نیست. ندانم ازیشان چه حاصل شود؟ کسی را از چه باز رهانند، یا به چه نزدیک کنند؟

آخر تو سیرت انبیا داری، پیروی ایشان می‌کنی؛ انبیا اختلاط کم کرده‌اند، ایشان به حق تعلق دارند، اگر چه به ظاهر خلق گرد ایشان در آمده‌اند.

سخن انبیا را تأویلی هست، باشد که گویند برو؛ آن "برو"، "مرو" باشد در حقیقت.
شمس الدین محمد تبریزی
نخستین گام به سوی خرد این است که بدانی که نمی دانی. دانستن این که تمام دانشها غرضی هستند و از دیگران گرفته شده اند نه از غنای درون. دانستن اینکه شناخت هنوز برایت رخ نداده است. که این بینش و دریافت از خودت نیست. لحظه ای که دانش دریافت خودت باشد نه اکتسابی، این همانا " خرد" است. خرد یعنی اینکه تو طوطی نیستی ، یک انسان هستی. یعنی که سخن دیگران را تکرار نمیکنی. بلکه خودت را بیان میکنی. یعنی که تو چهرای اصیل از خویش داری. دانش اکتسابی تو را یک نسخه کاربنی میسازد و نسخه کاربنی بودن زشت ترین چیز در دنیا است.

اشو

#فکر_قوی
هیچکس و هیچ چیز،
بر زنی که با خواندنِ کتاب
و شعر، گوش دادن به موسیقی
و نوشیدن قهوه
حالش خوب می شود،
پیروز نخواهد شد !

جبران خلیل جبران