معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.4K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
🆔 @pezhvak6
حامد نیک پی _ میمیرم
صیقل روح 👌🌹
می میرم
خواننده و آهنگساز : حامد نیک پی
ترانه سرا : کاظم بهمنی
تنظیم : پدرام آزاد

#حامد نیک‌پی (زادهٔ ۲۰ مهر ۱۳۵۶) خواننده سبک تلفیقی، نوازنده، آهنگساز و مجری ایرانی است. او از اوایل دههٔ هشتاد شمسی (۲۰۰۰ میلادی) در زمینهٔ موسیقی تلفیقی فعالیت می‌کند.🍁🎼🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM


بهرِ این خاتم شُده‌ست او که به جود
مثْلِ او نه بود و نه خواهند بود

چون که در صَنْعَت بَرَد اُستادْ دست
نه تو گویی خَتْمِ صنعت بر تواست؟

در گُشادِ خَتْم‌ها تو خاتمی
در جهانِ روحْ‌بَخشان حاتمی

هست اِشاراتِ مُحَمَّد الْمُراد
کُل گشادْ اندر گُشادْ اندر گشاد

صد هزاران آفرین بر جانِ او
بر قُدوم و دورِ فرزندانِ او

#مثنوی_مولانا
دفتر ششم، بخش دوم
ابیات: ۱۷۶-۱۷۱
سیه آن‌روز که بی‌نور جمالت گذرد

غزل ۷۹۶ مولانا
گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود
وآن چنان پای گرفته‌ست که مشکل برود

دلی از سنگ بباید به سر راه وداع
تا تحمل کند آن روز که محمل برود

چشم حسرت به سر اشک فرو می‌گیرم
که اگر راه دهم قافله بر گل برود

ره ندیدم چو برفت از نظرم صورت دوست
همچو چشمی که چراغش ز مقابل برود

موج از این بار چنان کشتی طاقت بشکست
که عجب دارم اگر تخته به ساحل برود

سهل بود آن که به شمشیر عتابم می‌کشت
قتل صاحب‌نظر آن است که قاتل برود

نه عجب گر برود قاعدهٔ صبر و شکیب
پیش هر چشم که آن قد و شمایل برود

کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست
مگر آن کس که به شهر آید و غافل برود

گر همه عمر نداده‌ست کسی دل به خیال
چون بیاید به سر راه تو بی‌دل برود

روی بنمای که صبر از دل صوفی ببری
پرده بردار که هوش از تن عاقل برود

سعدی ار عشق نبازد چه کند ملک وجود
حیف باشد که همه عمر به باطل برود

قیمت وصل نداند مگر آزرده هجر
مانده آسوده بخسبد چو به منزل برود
 سعدی.


گر ندانی یار را از دَه دِله
از مشام فاسد خود کن گِله

#مثنوی_مولانا
دفتر ششم، بخش ۱۳۹
بیت ۴۹۰۸



"یار" در عرفان به کسی گفته می‌شود که راهنمای سالک
ان به حضرت حق است.

#
@golhayejavidaneiran
زند وکیلی، روسری آبی mp3
آهنگ بسیار زیبا و خاطرہ انگیز

«روسرے آبی»

با صداے: علے زند وڪیلے🍁🎼🦋🍁🎼
فاش می‌گویم و از گفتهٔ خود دلشادم
بندهٔ عشقم و از هر دو جهان آزادم

طایرِ گلشنِ قدسم چه دهم شرحِ فراق؟
که در این دامگَهِ حادثه چون افتادم

من مَلَک بودم و فردوسِ بَرین جایَم بود
آدم آورد در این دیرِ خراب آبادم

سایهٔ طوبی و دلجوییِ حور و لبِ حوض
به هوایِ سرِ کویِ تو بِرَفت از یادم

نیست بر لوحِ دلم جز الفِ قامتِ دوست
چه کُنَم؟ حرفِ دِگَر یاد نداد استادم

کوکبِ بختِ مرا هیچ مُنَجِّم نَشِناخت
یا رب از مادرِ گیتی به چه طالع زادم؟

تا شدم حلقه به گوشِ درِ میخانهٔ عشق
هر دَم آید غمی از نو به مبارکبادم

می‌خورد خونِ دلم مردمک دیده، سزاست
که چرا دل به جگرگوشهٔ مردم دادم

پاک کن چهرهٔ حافظ به سرِ زلف ز اشک
ور نه این سیلِ دَمادَم بِبَرَد بنیادم

#حافظ
#مولانای_جان

ای عشق خندان همچو گل
وی خوش نظر چون عقل کل

خورشید را درکش به جل
ای شهسوار هل اتی
#مولانای_جان

امروز ما مهمان تو مست رخ خندان تو
چون نام رویت می‌برم دل می‌رود والله ز جا

کو بام غیر بام تو کو نام غیر نام تو
کو جام غیر جام تو ای ساقی شیرین ادا
قومی زپی مذهب و دین می سوزند
قومی ز برای حور عین می سوزند

من شاهد و می دارم و باغی چوبهشت
وایشان همه درحسرت این می سوزند!

#عبید_زاکانی
در گذشته زندگی نکنید.
گذشته مرده است و به دوش کشیدن مرده، مردن خودتان است.
زندگی در اینک و اینجاست

#اوشو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎼اجرایی بسیار زیبا
از بانو زویا ثابت
بر در میخانه عشق
ای ملک ، تسبیح گوی

کاندر آنجا
طینت آدم مخمر می کنند

#حافظ
از دل چو ببردی غم
دل گشت چو جام جم

وین جام شود تابان
ای جان چو برآیی تو

#مولانای_جان
نردبانهاییست پنهان در جهان
پایه پایه تا عنان آسمان

هر گره را نردبانی دیگرست
هر روش را آسمانی دیگرست

هر یکی از حال دیگر بی‌خبر
ملک با پهنا و بی‌پایان و سر

این در آن حیران که او از چیست خوش
وآن درین خیره که حیرت چیستش

صحن ارض الله واسع آمده
هر درختی از زمینی سر زده

بر درختان شکر گویان برگ و شاخ
که زهی ملک و زهی عرصهٔ فراخ

بلبلان گرد شکوفهٔ پر گره
که از آنچ می‌خوری ما را بده

#مثنوی_شریف_دفتر_پنجم
#حضرت_مولانا
ساحلِ افتاده گفت «گرچه بسی زیستم
هیچ نه معلوم شد آه که من چیستم»
موجِ ز خود رفته‌ای، تیز خرامید و گفت
«هستم اگر می‌روم گر نروم نیستم...»
#اقبال_لاهوری
جهانا! همانا فسوسی و بازی
که بر کس نپايی و با کس نسازی

يکی را نعيمی يکی را جحيمی
يکی را نشيبی يکی را فرازی

چرا زيرکانند بس تنگ روزی
چرا ابله‌هانند در بی‌نيازی

چرا عمر طاووس و دُراج کوته
چرا مار و کَرکَس زيَد در درازی

اگر نه همه کار تو باژگونه است
چرا آن که ناکس‌تر آن را نوازی

جهانا! همانا از اين بی‌نيازی
گنه‌کار ماييم ، تو جای آزی


ابوطیب مُصعَبی
از شاعران ایرانی قرن چهارم
که به دو زبان فارسی و عربی شعر می‌سرود.
بگریز سوی #عشق و
بپرهیز از آن بتی

کو دلبری نماید و خون جگر دهد

#مولانای_جان
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم

ای بی خبر ز لذت  شرب مدام ما

#حضرت حافظ