معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.4K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
من بگویم شکر چه خوردی ابا
او بگوید شربتی یا ماش با

من باید در جواب او بگویم: شکر خدا را، آنگاه از او می پرسم: چه غذایی خورده ای؟ بیمار خواهد گفت: شربت یا آشِ ماش خورده ام.
ابا:اگر الف را مفتوح بخوانیم می تواند به معنی پدر( به عربی) باشد، و اگر الف را مکسور بخوانیم به معنی نانخورش(فارسی) است.
ماش با :آش ماش


من بگویم صحه نوشت کیست آن
از طبیبان پیش تو گوید فلان


من در جوابش خواهم گفت: عافیت باشد. نوش جانت، سپس می پرسم: کدامیک از حکیمان بر بالین تو آمده است؟ بیمار می گوید: فلان حکیم.
صُحّ: مخفف صحیح است تصدیق و امضای چیزی، علامتی که بر سر توقیعات می گذاشتند که نشانه صحت و درستی توقیع و به معنی صَحَّ ذلِکَ بود، بهی و برائت از هر چیز.

من بگویم بس مبارک‌پاست او
چونک او آمد شود کارت نکو

من به بیمار خواهم گفت: او حکیم مبارک قدمی است. اگر او بر بالین تو حاضر شود کار تو روبراه می گردد.

شرح مثنوی
تو از منازل مردان نام شنودى.!
از شنودن نام‌ها تنها چه خيزد!
كار آن دارد كه تو نيز سلوك بكنى و قدم در باديه‌ی خونخوار نهى تا چندين هزار هزار كشته و مرده بينى بر سر يكديگر افتاده,

" آنگه خود را فراموش كنى".!

#عین_القضات_همدانی
از بس که کشیدم از تو بیداد
از دست تو آمدم به فریاد

فریاد از آن کنم که آمد
بر من ز تو ای نگار بیداد

داد از دل پر طمع چه دارم
بر خیر چرا کنم سر از داد

مردی چه طلب کنم ز آتش
نرمی چه طلب کنم ز پولاد

شادی ز دل منست غمگین
در عشق تو ای بت پری‌زاد

هرگز دل من مباد بی‌غم
گر تو به غم دل منی شاد

من جان و جهان به باد دادم
ای جان جهان ترا بقا باد

انوری
ای درویش!

اگر روزی صید دام وی شوی و کشته ی راه او گردی، به عزت او سوگند که جز بر کنگره ی عرشِ مجیدت نبندند.

که فرمود:
هر کس مرا دوست دارد،
کُشته ی من گردد!
و آن کس که کشته ی من شد،
او را ندای عزت خواهم داد!

این است عاقبتِ نفس راضیه و‌مرضیه



#کشف_الاسرار
#خواجه_عبدالله_انصاری
حکایت می آورند که حق تعالی می فرماید که ای بندهء من، حاجت تو را در حالت دعا و ناله زود برآوردمی، اما در اجابت جهت آن تاخیر می افتد تا بسیار بنالی که آواز و نالهء تو مرا خوش می آید. مثلاً، دو گدا بر در شخصی آمدند؛ یکی مطلوب و محبوب است و آن دیگر عظیم مبغوض است. خداوند خانه گوید به غلام که زود، بی تاخیر، به آن مبغوض نان پاره بده تا از در ما زود آواره شود؛ و آن دیگر را که محبوب است وعده دهد که هنوز نان نپخته اند، صبر کن تا نان برسد.‌‌

#فیه_ما_فیه
#مولانا
سخن بزرگان

بزرگترین دشمن دانش جهل نیست،
بلکه توهم دانستن است ..

حتی افرادی هم که معتقد هستند سرنوشت همه از قبل تعیین شده و قابل تغییر نیست ,
موقع رد شدن از خیابان ابتدا دو طرف آن را نگاه می کنند ..

به خاطر بیاور که به ستاره ها نگاه کنی و فقط زیر پاهایت را نگاه نکنی.
سعی کن چیزی را که می بینی درک کنی و درباره ی عوامل سازنده ی جهان به فکر فرو بروی ، کنجکاو باش و زندگی هر چقدر هم سخت به نظر آید همیشه کاری هست که بتوانی انجام دهی و در آن موفق شوی.
مسئله ی مهم این است که تسلیم نشوی ..

استیون هاوکینگ
مرامسوز که نازت زکبریاافتاد
چوخس تمام شودشعله زپاافتد
دلم زهمرهی اشک وانمی ماند
نه اتشیست که از کاروان جداافتد
لباس فقر به زاری نصیب هرکس نیست
خوشاتنی که بران نقش بوریا افتد
تلافی ار نکند روزگارعقده گشاست
گره زهرچه گشاید به کار ما افتد
کشنده تر از مرض منت طبیبان است
خوش است درد به شرطی که بی دوا افتد

كليم كاشانی
چون تو را دیدم محالم حال شد
جان من مستغرق اجلال شد

#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به زودی همه در زیر خاک خواهیم خفت .
خاکی که به هم مجال ندادیم
تا دمی بر آن بیاساییم


#حسین_پناهی
📚پلی به نا معلوم دری به ناممکن
#حکایت

و یک روز شیخ می‌رفت؛
جوانی قدم بر قدم وی می‌نهاد و می‌گفت:
«قدم بر قدم شیخ چنین نهند». و پوستینی در بر شیخ بود و گفت:
«یا شیخ! پاره‌ای از این پوستین به من ده، تا برکات تو به من رسد».
شیخ گفت: «اگر پوست بایزید در خود کشی، سودی ندارد تا عمل بایزید نکنی».


#تذکرة_الأولیاء
#ذکر_بایزید_بسطامی
ما را مثل عقرب بار آورده اند؛مثل عقرب!
ما مردم صبح که سر از بالین ورمی داریم
تا شب که سر مرگمان را می گذاریم، مدام همدیگر را می گزیم. بخیلیم؛بخیل!
خوشمان می آید که سر راه دیگران سنگ بیندازیم؛
خوشمان می آید که دیگران را خوار و فلج ببینیم.
اگر دیگری یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند،
مثل این است که گوشت تن ما را می جود.
تنگ نظریم ما مردم.
تنگ نظر و بخیل.
بخیل و بدخواه.
وقتی می بینیم دیگری سر گرسنه زمین می گذارد،
انگار خیال ما راحت تر است.
وقتی می بینیم کسی محتاج است،
اگر هم به او کمک کنیم،
باز هم مایه خاطر جمعی ما هست.
انگار که از سرپا بودن همدیگر بیم داريم...

#کلیدر
#محمود_دولت_آبادی
هرچه کویت دورتر، دل تنگ‌تر، مشتاق‌تر
همایون شجریان
کوی یار

آه…
این دل دل زدن؛
تا منزلِ جانان، کجــا..؟

آه… ای دل!
هر چه کویت، دورتـــر…
دل، تنگ تــر! مشتـاق تــر..!

#همایون_شجریان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این کهنه جهان به کَس
نمانَد باقی

رفتند و رَویم
دیگر آیند و روند.....


#خیام
الهی
تو را سپاس میگويیم
از اينکہ دوباره خورشيد مهرت
ازپشت پرده ی
تاريکی و ظلمت طلوع کرد
و جلوه ی صبح را
بر دنيای کائنات گستراند

به نام خدای همه
#یک حبه نور

[یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ"]

اى انسان چه چیز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور كرده است؟!


[سوره انفطار | ایه۶]
در کنار آنهایی باش که نور می‌آورند و
جادو می‌کنند، آنها که با چوب جادویی
کلام، گفتار، نگاه، رفتار و منشِ ویژه
خودشان، تو و جهان را متحول می‌کنند
و همه بازی‌ها را به هم می‌زنند ...
کسانی که قصه‌های زیبا می‌گویند و تو را به چالش می‌کشند و تغییرت می‌دهند،
کسانی که به تو اجازه نمی‌دهند که خودت را دستِ‌کم بگیری و افق زندگی‌ات را کوچک بپنداری،
این جادوگران با قلب‌های تپنده و پر شور،
قبیله اصلی تو هستند و باید کنارشان بمانی ...

🌺🌺🌺

یارمهربانم
درود
بامداد آدینه ات نیکو

🌺🌺🌺

صبح یعنی یک سبد لبخند
یک بغل شادی
یک دنیا عشق و خندیدن
از اعماق وجود
به شکرانه داشتن نفسی دوباره
روزت پُر از شـادی

🌺🌺🌺

شاد باشی
در عرف عشق عاشق اصل ست و عشق معشوق فرع زیرا که عشق در معشوق از تابش عشق عاشق است و این سخن را مدار بر اصلیست و آن اصل آنست که نیاز و درد و سوز و قلق و ضجرت و ولع و نزاع و شوق و احتراق در عشق عاشق یافت شود
معشوقه تو باش عاشقی کار تو نیست. این شراب قهر در میدهد اما چون در جام لطف است لذتش در ظاهرست و المشدر باطن زیرا که او را بطعن از مقام عاشقی بدر می کند و خود می‌داند که ازو معشوقی نیابد اما در عالم حقیقت عشق معشوق اصل است و عشق عاشق فرع و سرّاین معنی در یُحِبُّهُم وَیُحِبّونَهُ یافت شود


اول از او بد این حکایت عشق
بس مگو عشق را بدایت نیست

عشق چون آتشی ست روحانی
روح کس را ازو شکایت نیست

عشق چون بر لطیفه غیبیست
بی نشانست ازو حکایت نیست

بوالعجب سوره‌ایست سورۀ عشق
چار مصحف ازو یک آیت نیست



#عین‌القضات_همدانی
کالبد ما ز خواب کاهل و مشغول خاست
آنک به رقص آورد کاهل ما را کجاست

آنک به رقص آورد پرده دل بردرد
این همه بویش کند دیدن او خود جداست

جنبش خلقان ز عشق جنبش عشق از ازل
رقص هوا از فلک رقص درخت از هواست

دل چو شد از عشق گرم رفت ز دل ترس و شرم
شد نفسش آتشین عشق یکی اژدهاست

ساقی جان در قدح دوش اگر درد ریخت
دردی ساقی ما جمله صفا در صفاست

باده عشق ای غلام نیست حلال و حرام
پر کن و پیش آر جام بنگر نوبت که راست

ای دل پاک تمام بر تو هزاران سلام
جمله خوبان غلام جمله خوبی تو راست

سجده کنم پیش یار گوید دل هوش دار
دادن جان در سجود جان همه سجده‌هاست



#مولانا
حضور خاطر اگر در نماز معتبرست
امید ما به نماز نکرده بیشترست

به گرمی جگر ما دل که خواهد سوخت؟
درین بساط که خورشید آتشین جگرم

شرر به آتش و شبنم به بوستان برگشت
حضور خاطر عاشق هنوز در سفرست

ز دار و گیر خزان و بهار آسوده است
چو سرو هر که درین روزگار بی ثمرست

حباب کسب هوا می کند ز بی بصری
درین محیط که کشتی نوح در خطرست

دمید صبح قیامت، رسید روز جزا
هنوز صائب مغرور مست و بیخبرست



#صائب