عَرَفْتُ الهَـوىٰ
«عشق را شناختم»
من عشق را تنها زمانی شناختم که با عشق تو آشنا شدم،
من قلبم را در مقابل دشمن تو ممنـوعالـورود كردهام.
من مدّتها در گفتگو با تو بودم، که رازهـای درونی قلبم را میدانی، به جز تو كسی را نمیبینم.
عشق من، دو عشق است، اما هر دوی آنها برای توست،
اولینِ آن، عشق به عشق توست و دیگری، عشق به خود تو
و اما اولی، که عشق به عشق توست، چنین است:
ذکر و یاد کامل تو،
و نه حتی ذرهای منحرف و غافل از تو
#رابعه_عدویه
«عشق را شناختم»
من عشق را تنها زمانی شناختم که با عشق تو آشنا شدم،
من قلبم را در مقابل دشمن تو ممنـوعالـورود كردهام.
من مدّتها در گفتگو با تو بودم، که رازهـای درونی قلبم را میدانی، به جز تو كسی را نمیبینم.
عشق من، دو عشق است، اما هر دوی آنها برای توست،
اولینِ آن، عشق به عشق توست و دیگری، عشق به خود تو
و اما اولی، که عشق به عشق توست، چنین است:
ذکر و یاد کامل تو،
و نه حتی ذرهای منحرف و غافل از تو
#رابعه_عدویه
نی شرر اظهارم و نی ذرهفروشم
هیچکسیهای من شمار ندارد
بیدل - دیوان - غ ۱۰۱۴
هیچکسیهای من شمار ندارد
بیدل - دیوان - غ ۱۰۱۴
خوش آن ڪسے ڪہ نشیند بہ بادہ وقت سحر
نماز خفتن مست و خراب برخیزد
غلام نرگس مستم ڪہ بامداد پگاه
قدح بہ دست گرفتہ ز خواب برخیزد
بہ آفتاب بگویید بر نیاید تا
ز خواب خوش ملڪ ڪامیاب برخیزد
ڪجاست عاشق حق شب زندہ دار تا بہ صبح؟
بہ دست دارد دلے چون جام عشق برخیزد.
#امیر خسرو دهلوے
خوش آن ڪسے ڪہ نشیند بہ بادہ وقت سحر
نماز خفتن مست و خراب برخیزد
غلام نرگس مستم ڪہ بامداد پگاه
قدح بہ دست گرفتہ ز خواب برخیزد
بہ آفتاب بگویید بر نیاید تا
ز خواب خوش ملڪ ڪامیاب برخیزد
ڪجاست عاشق حق شب زندہ دار تا بہ صبح؟
بہ دست دارد دلے چون جام عشق برخیزد.
#امیر خسرو دهلوے
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دیدار بزرگان شجریان، شهریار، سایه و لطفی
آواز ترا طبع دل ما بادا
اندر شب و روز شاد و گویا بادا
آواز خسته تو گر خسته شود خسته شویم
آواز تو چون نای شکرخا بادا
#حضرت_عشق_مولانا
#رباعی_شماره6
اندر شب و روز شاد و گویا بادا
آواز خسته تو گر خسته شود خسته شویم
آواز تو چون نای شکرخا بادا
#حضرت_عشق_مولانا
#رباعی_شماره6
اصلاحیه❌❌❌
دنیا همه هیچ کار دنیا همه هیچ/ای هیچ، برای هیچ، بر هیچ، مپیچ/دانی که از آدمی، چه ماند پس مرگ/عشق است محبت است باقی همه هیچ.
جعلی❌❌❌❌
از مولانا نیست❌❌❌
شاعر: امیرناصر خزائی✅✅✅
دنیا همه هیچ کار دنیا همه هیچ/ای هیچ، برای هیچ، بر هیچ، مپیچ/دانی که از آدمی، چه ماند پس مرگ/عشق است محبت است باقی همه هیچ.
جعلی❌❌❌❌
از مولانا نیست❌❌❌
شاعر: امیرناصر خزائی✅✅✅
DelAhangaan
هایده _ آواز تنهایی
خواننده : #هایده
آهنگ و تنظیم و اجرای پیانو :
#انوشیروان_روحانی
غمت در نهانخانه دل نشیند
#طبیب_اصفهانی
از آن زمان که آرزو چو نقشی از سراب شد
تمام جستجوی دل سوال بی جواب شد
#مهین_عمید
هفت آسمان را بردرم از هفت دریا بگذرم ای شعله ی تابان من
هم رهزنی هم رهبری هم این سری هم آن سری ای نور بی پایان من
شعر با تغییراتی در شعر #مولانا
🎼
آهنگ و تنظیم و اجرای پیانو :
#انوشیروان_روحانی
غمت در نهانخانه دل نشیند
#طبیب_اصفهانی
از آن زمان که آرزو چو نقشی از سراب شد
تمام جستجوی دل سوال بی جواب شد
#مهین_عمید
هفت آسمان را بردرم از هفت دریا بگذرم ای شعله ی تابان من
هم رهزنی هم رهبری هم این سری هم آن سری ای نور بی پایان من
شعر با تغییراتی در شعر #مولانا
🎼
رندیم و ملامتی و بدنام
قلاش و حریف ساغر و جام
بد مست و قمار باز و بی باک
معشوقه پرست و دردی آشام
او باشم و عاشق و نظر باز
آزاد ز قید و ننگ و از نام
در مستی و عاشقی و رندی
انگشت نمای خاصم و عام
بی مطرب و می دمی اسیری
جان و دل ما نگیرد آرام
شمس الدین
محمد لاهیجی (اسیری)
قلاش و حریف ساغر و جام
بد مست و قمار باز و بی باک
معشوقه پرست و دردی آشام
او باشم و عاشق و نظر باز
آزاد ز قید و ننگ و از نام
در مستی و عاشقی و رندی
انگشت نمای خاصم و عام
بی مطرب و می دمی اسیری
جان و دل ما نگیرد آرام
شمس الدین
محمد لاهیجی (اسیری)
سپیده میزند سحر، نگاه من به لطف توست
مرا به سَمتِ خود بِخوان، خُدای بی مِثال من
#حمید_رضا_یگانه
به نام خدای همه
مرا به سَمتِ خود بِخوان، خُدای بی مِثال من
#حمید_رضا_یگانه
به نام خدای همه
#یک حبه نور
﴿ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِم ْ﴾
خدا چیزایی که بهت داده ازت نمیگیره مگه اینکه خودت خرابش کنی!
﴿ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِم ْ﴾
خدا چیزایی که بهت داده ازت نمیگیره مگه اینکه خودت خرابش کنی!
ثابت قدم و استوار باش.
حتی زمانیکه رفتن سخت می شود
به راهت ادامه بده ...
متعهد باش که هر روز
اهدافت را تکمیل میکنی.
بعضی روزها آنطور که ما
انتظار داریم خوب پیش نمی رود
اما مهم نیست چه می شود
به پشتکارت ادامه بده ...
و بدان که حتی زمانیکه که
شکست می خوری ...
داری رشد می کنی.
بخاطر داشته باش که
تجربه نمودن آنها
یکی از سنگ پله های بزرگ
برای رسیدن به موفقیت است...
بنابراین به خودت , قدرتت , خدایی که ناظره , قلبا ایمان داشته باش و شروع کن و هراسی و شکی به خودت راه نده
همیشه شنیدیم که میگن
از تو حرکت و از خدا برکت
پس یاعلی بگو و آغاز کن
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد یکشنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
روزت پر از لحظات ناب و قشنگ و روزی سرشار از عشق , محبت , مهربانی , آرامش , دوستی های ناب و قرارهایی یهویی , خنده هایی از ته دل همراه با آگاهی برایت آرزومندم
🌺🌺🌺
شاد باشی
حتی زمانیکه رفتن سخت می شود
به راهت ادامه بده ...
متعهد باش که هر روز
اهدافت را تکمیل میکنی.
بعضی روزها آنطور که ما
انتظار داریم خوب پیش نمی رود
اما مهم نیست چه می شود
به پشتکارت ادامه بده ...
و بدان که حتی زمانیکه که
شکست می خوری ...
داری رشد می کنی.
بخاطر داشته باش که
تجربه نمودن آنها
یکی از سنگ پله های بزرگ
برای رسیدن به موفقیت است...
بنابراین به خودت , قدرتت , خدایی که ناظره , قلبا ایمان داشته باش و شروع کن و هراسی و شکی به خودت راه نده
همیشه شنیدیم که میگن
از تو حرکت و از خدا برکت
پس یاعلی بگو و آغاز کن
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد یکشنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
روزت پر از لحظات ناب و قشنگ و روزی سرشار از عشق , محبت , مهربانی , آرامش , دوستی های ناب و قرارهایی یهویی , خنده هایی از ته دل همراه با آگاهی برایت آرزومندم
🌺🌺🌺
شاد باشی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آن تیره مردمکها، آه
آن صوفیان ساده خلوتنشین من
در جذبه سماع دو چشمانش
از هوش رفته بودند
دیدم که بر سراسر من موج میزند
چون هرم سرخگونه آتش
چون انعکاس آب
چون ابری از تشنج بارانها
چون آسمانی از نفس فصلهای گرم
تا بینهایت
تا آنسوی حیات
گسترده بود او
فروغ
آن صوفیان ساده خلوتنشین من
در جذبه سماع دو چشمانش
از هوش رفته بودند
دیدم که بر سراسر من موج میزند
چون هرم سرخگونه آتش
چون انعکاس آب
چون ابری از تشنج بارانها
چون آسمانی از نفس فصلهای گرم
تا بینهایت
تا آنسوی حیات
گسترده بود او
فروغ
Khial
Erfan Tahmasbi
تو مثل ستاره ها
شب و از شب زده ها دور می کنی
خیال در هَمه عالم برفت و باز آمد
که از حضور تو خوشتَر ندید جایی را...
سعدی
شب و از شب زده ها دور می کنی
خیال در هَمه عالم برفت و باز آمد
که از حضور تو خوشتَر ندید جایی را...
سعدی
شعر شیرازی کوتاه
اومَدم نگات کُنم دلُم هَواتِ کرده بود بخدا دلُم هَوُی چیشُی سیات کرده بود
هَنووَم موواتِ اَی بییُوشونی دل می بری ها عامو دلُم هَوُی مووُی کوتات کرده بود
بازم اَی خواسی اَزُم بونه بیگیری جَر بُکنی بی بُکُن دلُم هَوُی همی ئی کارات کرده بود
هر جُ از مهرُ وفا می خوان بگن اسم شُمان دل من هَوُی تُ وُ مهرُ وفات کرده بود
دَم رو صِدُی قشنگت تو گوشُم زنگ می زنه بی جهت نیس که دلُم هَوُی صدات کرده بود
تو نگات شرمُ حَیُی هَس که آدم حَظ می کنه دل هَوُی نِگُی پُر از شرمُ حیات کرده بود
هر کاری می می خُی بُکُن آمو حالُ از پیشم نرُ بیذُ خوب نگات کنم دلُم هوات کرده بود
اومَدم نگات کُنم دلُم هَواتِ کرده بود بخدا دلُم هَوُی چیشُی سیات کرده بود
هَنووَم موواتِ اَی بییُوشونی دل می بری ها عامو دلُم هَوُی مووُی کوتات کرده بود
بازم اَی خواسی اَزُم بونه بیگیری جَر بُکنی بی بُکُن دلُم هَوُی همی ئی کارات کرده بود
هر جُ از مهرُ وفا می خوان بگن اسم شُمان دل من هَوُی تُ وُ مهرُ وفات کرده بود
دَم رو صِدُی قشنگت تو گوشُم زنگ می زنه بی جهت نیس که دلُم هَوُی صدات کرده بود
تو نگات شرمُ حَیُی هَس که آدم حَظ می کنه دل هَوُی نِگُی پُر از شرمُ حیات کرده بود
هر کاری می می خُی بُکُن آمو حالُ از پیشم نرُ بیذُ خوب نگات کنم دلُم هوات کرده بود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بشنو سماع آســمان
خیزید ای دیوانــگان
جانم فدای عاشــقان
امروزجانافشانکنیم
حضرت مولانا
خیزید ای دیوانــگان
جانم فدای عاشــقان
امروزجانافشانکنیم
حضرت مولانا