معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.4K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر چند بهشت صد کرامت دارد
مرغ و می و حور سرو قامت دارد

#ساقی بده این باده گلرنگ به نقد
کآن نسیهء او سر به قیامت دارد

#عبید_زاکانی
آواز استاد جان شجریان💠
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
خدا را باید "نشان" داد
شمس با مولانا چنین کرد

تا تو را "دیدم" بدیدم خویش را.....


دکتر الهی قمشه ای
اصلاحیه


طاق ابروی 
چو محراب تو       
از بس زیباست

هر که آمد
  به تماشــا
    به نمازش نرسید

جعلی
از مولانا نیست
خودشناسی

   «خود»شناسی یعنی درک این که «خود»ی برای شناختن وجود ندارد. جز فکری که «خود» را «خلق» می‌کند.

جیدو کریشنامورتی
زندگی تو همین
یه بیت شعر فروعی بسطامی خلاصه شده :

یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند..!
و گفت: یک ذره از حلاوت معرفت او در دلی، بهتر از آنک هزار قصر در فردوس اعلی.

بایزید بسطامی
ما ساقی سرمست خرابات جهانیم
سلطان سراپردهٔ میخانهٔ جانیم

ما آب حیاتیم که از جوی وجودیم
ما گوهر روحیم که در جسم روانیم

جامیم و شرابیم به معنی و به صورت
گنجیم و طلسمیم و هویدا و نهانیم

این حرفه که معشوق خود و عاشق خویشیم
هر چیز که ما طالب آنیم همانیم

گرچه نگرانند به ما خلق جهانی
در آینهٔ خویش به خود ما نگرانیم

بی زهد توانیم که عمری به سر آریم
بی جام می عشق زمانی نتوانیم

آوازه درافتاد که ما مست خرابیم
والله به سر سید عالم که چنانیم

#حضرت_شاه_نعمت_الله_ولی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جمال شخص نه چشم ست و زلف و عارض و خال
هزار نکته در این کار و بارِ دلداریست...

هر آدمی یک آن وجودی داره که اون ارزشمنده

سوگل_مشایخی
رفت در بیهوده گردی عمر ما چون گردباد

ما سبک مغزان کجاییم و کجا افتادگی



#صائب_تبریزی
ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
هر جا که روی زود پشیمان به درآیی

هش دار که گر وسوسه عقل کنی گوش
آدم صفت از روضه رضوان به درآیی



#حضرت_حافظ
شاید که به آبی فلکت دست نگیرد
گر تشنه لب از چشمه حیوان به درآیی

جان می‌دهم از حسرت دیدار تو چون صبح
باشد که چو خورشید درخشان به درآیی


#حضرت_حافظ
جان می‌دهم از حسرت دیدار تو چون صبح
باشد که چو خورشید درخشان به درآیی
چندان چو صبا بر تو گمارم دم همت
کز غنچه چو گل خرم و خندان به درآیی
در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
وقت است که همچون مه تابان به درآیی
بر رهگذرت بسته‌ام از دیده دو صد جوی
تا بو که تو چون سرو خرامان به درآیی
حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مه رو
بازآید و از کلبه احزان به درآیی


#حضرت_حافظ
ریزهٔ دل را بهل دل را بجو

تا شود آن ریزه چون کوهی ازو



#مولانای_جان
.

دست بنه بر دلم...
از غم...دلبر...مپرس...

چشم من اندرنگر...
از می و ساغر مپرس...

#مولانای_جانم

.
ای مایهٔ درمان نفسی ننشینی
تا صورت حال دردمندان بینی
گر من به تو فرهاد صفت شیفته‌ام
عیبم مکن ای جان که تو بس شیرینی


#سعدی
.
رسوای زمانه
شکیلا
امشب را با آهنگ زیبایی از (بانوشکیلا) به پایان می رسونیم...

لحظاتتــون خـوش در پنــاه حـــق...

‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌
هیچ رنجی تا ابد ماندنی نبوده و نخواهد بود!
مسئله از آنجایی شروع میشود که،آدمیزاد در درگیری کوتاه مدت با رنج باور میکند که قرار است تا ابد ادامه دار باشد!
واین باور ابدی بودن رنج ؛ یکجا او را از پای درمی‌آورد.
تفکرِ ، ابدی بودن رنج های فعلی زندگی خود را کنار بگذارید تا زندگی روی خوش خود را به شما نشان دهد
.
چه جمال جان فزایی
که میان جان مایی

تو به جان چه می‌نمایی
تو چنین شکر چرایی

#مولانای_جان
غم عشق تو پیاده شده قلعه‌ها گشاده
به سپاه نور ساده تو چنین شکر چرایی

همه زنگ را شکسته شده دست جمله بسته
شه چین بس خجسته تو چنین شکر چرایی


#مولانای_جان
تو برسته از فزونی
ز قیاس‌ها برونی

به دو چشم مست خونی
تو چنین شکر چرایی



#مولانای_جان