وحشی!
چه پرسش است که شد با که آشنا؟!
خود گو
که او به غیر ِ تو
بیگانه ی که بود؟!
وحشی_بافقی
چه پرسش است که شد با که آشنا؟!
خود گو
که او به غیر ِ تو
بیگانه ی که بود؟!
وحشی_بافقی
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻣﺎﺳﺖ ؛
ﻧﯿﺎﺯ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﮐﻨﯽ ﺗﺎ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﯽ، ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺎﺭ ﻻﺯﻡ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻮﺩﺕ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﻋﺸﻖ ﺳﺎﻃﻊ ﮐﻨﯽ.
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ ﻣﻐﻨﺎﻃﯿﺲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﻓﺮﮐﺎﻧﺴﯽ ﻣﻐﻨﺎﻃﯿﺴﯽ ﺍﺳﺖ ،ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻭ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﺩﺍﺭﻧﺪ.
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻮﺏ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﻣﺜﺒﺖ ﺍﺳﺖ.
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻭ ﺭﻭﯾﺪﺍﺩﻫﺎﯼ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﺍﺣﺴﺎﺳﯿﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺟﺬﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ.
ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﭼﻪ ﻓﺮﮐﺎﻧﺴﯽ ﺳﺎﻃﻊ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﻣﻨﻔﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﯿﻢ.
ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ.
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد دوشنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
آرزو دارم
امروزت پر باشه از
لحظه های خوب
لحظه های پر از آرامش
لحظه های سربلندی وخوشبختی
🌺🌺🌺
شاد باشی
ﻧﯿﺎﺯ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﮐﻨﯽ ﺗﺎ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﯽ، ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺎﺭ ﻻﺯﻡ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻮﺩﺕ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﻋﺸﻖ ﺳﺎﻃﻊ ﮐﻨﯽ.
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ ﻣﻐﻨﺎﻃﯿﺲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﻓﺮﮐﺎﻧﺴﯽ ﻣﻐﻨﺎﻃﯿﺴﯽ ﺍﺳﺖ ،ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻭ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﺩﺍﺭﻧﺪ.
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻮﺏ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﻣﺜﺒﺖ ﺍﺳﺖ.
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻭ ﺭﻭﯾﺪﺍﺩﻫﺎﯼ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﺍﺣﺴﺎﺳﯿﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺟﺬﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ.
ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﭼﻪ ﻓﺮﮐﺎﻧﺴﯽ ﺳﺎﻃﻊ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﻣﻨﻔﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﯿﻢ.
ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ.
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد دوشنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
آرزو دارم
امروزت پر باشه از
لحظه های خوب
لحظه های پر از آرامش
لحظه های سربلندی وخوشبختی
🌺🌺🌺
شاد باشی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد
عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت
به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد
ز محبتت نخواهم که نظر کنم به رویت
که محب صادق آنست که پاکباز باشد
به کرشمه عنایت نگهی به سوی ما کن
که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد
سخنی که نیست طاقت که ز خویشتن بپوشم
به کدام دوست گویم که محل راز باشد
چه نماز باشد آن را که تو در خیال باشی
تو صنم نمیگذاری که مرا نماز باشد
نه چنین حساب کردم چو تو دوست میگرفتم
که ثنا و حمد گوییم و جفا و ناز باشد
دگرش چو بازبینی غم دل مگوی سعدی
که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد
قدمی که برگرفتی به وفا و عهد یاران
اگر از بلا بترسی قدم مجاز باشد
#حضرت_سعدى
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید
گفت با این همه از سابقه نومید مشو
گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک
از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو
تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار
تاج کاووس ببرد و کمر کیخسرو
گوشوار زر و لعل ار چه گران دارد گوش
دور خوبی گذران است نصیحت بشنو
چشم بد دور ز خال تو که در عرصه حسن
بیدقی راند که برد از مه و خورشید گرو
آسمان گو مفروش این عظمت کاندر عشق
خرمن مه به جوی خوشه پروین به دو جو
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شما فكر ميكنی آدما يهويی ميرن ؟
نه !
آدما هی منتظر ميمونن
بفهمين ، ببينين ، انجام بدين
و تو اين مسير هربار كه
نمیفهمين ، نمیبينين ، انجام نميدين
يه قدم ميرن عقب
و وقتی ديگه همه چی خيلی دور و كوچيك شد
روشونو برمیگردونن
و برای هميشه ميرن
نه !
آدما هی منتظر ميمونن
بفهمين ، ببينين ، انجام بدين
و تو اين مسير هربار كه
نمیفهمين ، نمیبينين ، انجام نميدين
يه قدم ميرن عقب
و وقتی ديگه همه چی خيلی دور و كوچيك شد
روشونو برمیگردونن
و برای هميشه ميرن
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مرگ بزرگترین ضرر زندگی نیست
بزرگترین ضرر زندگی
آن چیزی است که در شما میمیرد
در حالی که زندهاید ...
شمس گفت: تقدیر به آن معنا نیست که مسیر زندگیمان از پیش تعیین شده.
به همین سبب اینکه انسان گردن خم کند
و بگوید" چه کنم! تقدیرم این بوده،" نشانهٔ جهالت است.
تقدیر همهٔ راه نیست، فقط تا سر دو راهی هاست .
گذرگاه مشخص است اما انتخاب در دست مسافر است.
پس نه بر زندگیات حاکمی و نه محکوم آنی
📕 #ملت_عشق
#الیف_شافاک
من یه زن خانهدارم. از بهترین دانشگاه ایران مدرک کارشناسی ارشد دارم و "به انتخاب خودم" "فعلاً" کار نمیکنم. من از صبح که بیدار میشم آشپزی میکنم، ظرف میشورم، لباس میشورم، پهن میکنم، جمع میکنم، اتو میکنم، دستشویی و حمام میشورم، جارو میکشم، گلها رو آب میدم، خرید میکنم،
ترشی و مربا و لواشک و آبغوره و فلان درست میکنم، خونه و اتاقها رو مرتب میکنم، ملافهها رو عوض میکنم، کشو کمدها رو مرتب میکنم، و از این کارم راضیام! با این وجود بارها شده که وقتی از دغدغهها و نگرانیها و مشکلاتم صحبت کردهم، جواب اومده که مگه تو هم دغدغه داری؟!
بدبختیت چیه؟! چی از مشکلات جامعه میدونی؟ یکی از مشکلاتتو بگو ببینیم! دغدغه داری پاشو برو کار کن! نشستی تو خونه بعد میگی دغدغه هم دارم؟!
بله عزیزانم. واقعیت اینه که من هم آدمم. من هم با مشکلات خاص خودم دست و پنجه نرم میکنم. من هم "کار" میکنم!
کار خونه یه کار تکراری و فرسایشیه که تا وقتی درگیرش نباشید متوجه سختیهاش نمیشید. این که یک نفر خودش انتخاب کنه که فعلاً از فضای کار دور باشه دلیل بر خنگی، بیسوادی، بلاهت، عقبموندگی یا تنبلی نیست. خیلی مسائل مختلف میتونه رو تصمیمات آدمها تاثیرگذار باشه.
چیزی که بیشتر از همه منو اذیت میکنه اینه که این حرفها رو از پدر خودم هم میشنوم. این که "فقط یه مورد از بدبختیاتو بگو خیلی دلم میخواد بدونم کسی که صبح تا شب تو خونهست چه بدبختیای داره"!
تمام تلاش شبانهروزی من، فراهم کردن رفاه و آسایش بقیه اعضای خونهست. همین!
کاش این فرهنگ جا بیفته که اگر خونه خونهست، یک یا چند نفر دارن مداوم زحمت میکشن که اون خونه، خونه باشه. گرم و تمیز باشه و رفاه حداکثری رو برای تایم استراحت بقیه فراهم کنه. کار خونه بیارزشنیست، ولی این قدر همیشه بوده و تو سایه بوده که کسی قدرشو نمیدونه!
ترشی و مربا و لواشک و آبغوره و فلان درست میکنم، خونه و اتاقها رو مرتب میکنم، ملافهها رو عوض میکنم، کشو کمدها رو مرتب میکنم، و از این کارم راضیام! با این وجود بارها شده که وقتی از دغدغهها و نگرانیها و مشکلاتم صحبت کردهم، جواب اومده که مگه تو هم دغدغه داری؟!
بدبختیت چیه؟! چی از مشکلات جامعه میدونی؟ یکی از مشکلاتتو بگو ببینیم! دغدغه داری پاشو برو کار کن! نشستی تو خونه بعد میگی دغدغه هم دارم؟!
بله عزیزانم. واقعیت اینه که من هم آدمم. من هم با مشکلات خاص خودم دست و پنجه نرم میکنم. من هم "کار" میکنم!
کار خونه یه کار تکراری و فرسایشیه که تا وقتی درگیرش نباشید متوجه سختیهاش نمیشید. این که یک نفر خودش انتخاب کنه که فعلاً از فضای کار دور باشه دلیل بر خنگی، بیسوادی، بلاهت، عقبموندگی یا تنبلی نیست. خیلی مسائل مختلف میتونه رو تصمیمات آدمها تاثیرگذار باشه.
چیزی که بیشتر از همه منو اذیت میکنه اینه که این حرفها رو از پدر خودم هم میشنوم. این که "فقط یه مورد از بدبختیاتو بگو خیلی دلم میخواد بدونم کسی که صبح تا شب تو خونهست چه بدبختیای داره"!
تمام تلاش شبانهروزی من، فراهم کردن رفاه و آسایش بقیه اعضای خونهست. همین!
کاش این فرهنگ جا بیفته که اگر خونه خونهست، یک یا چند نفر دارن مداوم زحمت میکشن که اون خونه، خونه باشه. گرم و تمیز باشه و رفاه حداکثری رو برای تایم استراحت بقیه فراهم کنه. کار خونه بیارزشنیست، ولی این قدر همیشه بوده و تو سایه بوده که کسی قدرشو نمیدونه!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
اینجا هتل سنتی عمارت فیل شیراز ،خیابان کریم خان زند، کوچه 11، دروازه سعدی، بازارچه فیل، رو به روی مسجد آدینه🌱
قبول دارین حس و حال قشنگ این خونه های سنتی با آهنگای قدیمی و خاطره انگیز چندبرابر میشه😍
ما کودکانی هستیم که بزرگ شدیم
ولی هنوز دل در دوران کودکی داریم
شاید دلمان هنوز جایی در گوشه همین حیاط جا مانده
بین همین شمعدونی ها و حوض فیروزه ای خانه قدیمی...
〰️〰️〰
اینجا هتل سنتی عمارت فیل شیراز ،خیابان کریم خان زند، کوچه 11، دروازه سعدی، بازارچه فیل، رو به روی مسجد آدینه🌱
قبول دارین حس و حال قشنگ این خونه های سنتی با آهنگای قدیمی و خاطره انگیز چندبرابر میشه😍
ما کودکانی هستیم که بزرگ شدیم
ولی هنوز دل در دوران کودکی داریم
شاید دلمان هنوز جایی در گوشه همین حیاط جا مانده
بین همین شمعدونی ها و حوض فیروزه ای خانه قدیمی...
〰️〰️〰
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی
ز کدام باده ساقی به من خراب دادی
چه دل و چه دین و ایمان همه گشت رخنه رخنه
مژههای شوخ خود را چه به غمزه آب دادی
دل عالمی ز جا شد چه نقاب بر گشودی
دو جهان به هم بر آمد چه به زلف تاب دادی
در خرمی گشودی چه جمال خود نمودی
ره درد و غم ببستی چه شراب ناب دادی
ز دو چشم نیم مستت می ناب عاشقان را
ز لب و جوی جبینت شکر و گلاب دادی
همه کس نصیب خود را برد از زکات حسنت
به من فقیر و مسکین غم بیحساب دادی
همه سرخوش از وصالت من و حسرت و خیالت
همه را شراب دادی و مرا سراب دادی
ز لب شکر فروشت دل “فیض” خواست کامی
نه اجابتی نمودی نه مرا جواب دادی
#فيض_كاشانى
۹ امرداد سالروز درگذشت محمد نوری
(زاده ۱ دی ۱۳۰۸ رشت – درگذشته ۹ امرداد ۱۳۸۹ تهران) خواننده، آهنگساز و ترانهسرا
او در دهه بیست که دوران آغاز نوعی تفکر در شعر و موسیقی آوازی در میان مردم ایران، بهویژه نسل جوان بود، کار خوانندگی را آغاز کرد.
زمانی را که میتوان متأثر از نشر و پخش وسیعتر موسیقی علمی و آثار فولکلور کشورهای مختلف جهان ازطریق رادیو و صفحات گرامافون دانست. او در همین سالها - دوران نوجوانی - با خواندن اشعار نوینی که بر روی نغمههای روز مغربزمین و برخی قطعات کلاسیکِ آوازی سروده شدهبود، شروع کرد و طی سالهای بعد با تکیه بر تحصیلات هنرستانی و دانشگاهی توانست هویت مستقلی به این اندیشه و گرایش ببخشد و با اجرای آثار بزرگان، فضای متفکرانهای بهگونه آوازیِ خویش بدهد.
وی طی پنج دهه بیش از ۳۰۰ قطعه آوازی اجرا کرد و همچنین به تقریر و ترجمه مقالات و سرودن اشعاری برای ترانه پرداخت و در سالهای پایانی زندگی چند اجرا بهنفع بیماران خاص داشت و ترانههای زیادی با تم میهنی چون «جان مریم» «شالیزار» «واسونک» «جمعه بازار» «ایران» را اجرا کرد. یکی از مهمترین و معروفترین ترانههای وی، جان مریم نام دارد که آهنگ زیبای آن از ساختههای خود اوست.
او آواز ایرانی را نزد اسماعیل مهرتاش آموخت. بعد از آن نزد استادان هنرستان عالی موسیقی «سیروس شهردار» «فریدون فرزانه» « پورتراب» رفت و از آنها تئوری موسیقی، سلفژ و نوازندگی پیانو را فراگرفت. آواز کلاسیک را نزد اولین باغچهبان و فاخره صبا آموخت و شیوه آوازی را با تأثیر از استادان حسین اصلانی و ناصر حسینی پیدا کرد و رفته رفته بهشیوه منحصر بهفرد خود دست یافت؛ شیوهای که بهسختی میتوان آنرا در زیر شاخهای از شاخههایی چون پاپ، کلاسیک و ...گنجاند. بیشتر آهنگهای او ساخته دکتر سریر است.
نوری فارغالتحصیل هنرستان تئاتر، زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران و مبانی تئاتر از دانشکده علوم اجتماعی بود. وی پس از انقلاب و پس از مدتی سکوت، فعالیت هنریاش را با آلبوم در شب سرد زمستانی همراه با فریبرز لاچینی و احمدرضا احمدی در سال ۱۳۶۸ از سر گرفت و این همکاری بعدها با آلبوم آوازهای سرزمین خورشید ادامه یافت. در سال ۱۳۸۵ او از سوی سازمان صداوسیما بهعنوان چهره ماندگار موسیقی انتخاب و معرفی شد.
محمد_نوری
(زاده ۱ دی ۱۳۰۸ رشت – درگذشته ۹ امرداد ۱۳۸۹ تهران) خواننده، آهنگساز و ترانهسرا
او در دهه بیست که دوران آغاز نوعی تفکر در شعر و موسیقی آوازی در میان مردم ایران، بهویژه نسل جوان بود، کار خوانندگی را آغاز کرد.
زمانی را که میتوان متأثر از نشر و پخش وسیعتر موسیقی علمی و آثار فولکلور کشورهای مختلف جهان ازطریق رادیو و صفحات گرامافون دانست. او در همین سالها - دوران نوجوانی - با خواندن اشعار نوینی که بر روی نغمههای روز مغربزمین و برخی قطعات کلاسیکِ آوازی سروده شدهبود، شروع کرد و طی سالهای بعد با تکیه بر تحصیلات هنرستانی و دانشگاهی توانست هویت مستقلی به این اندیشه و گرایش ببخشد و با اجرای آثار بزرگان، فضای متفکرانهای بهگونه آوازیِ خویش بدهد.
وی طی پنج دهه بیش از ۳۰۰ قطعه آوازی اجرا کرد و همچنین به تقریر و ترجمه مقالات و سرودن اشعاری برای ترانه پرداخت و در سالهای پایانی زندگی چند اجرا بهنفع بیماران خاص داشت و ترانههای زیادی با تم میهنی چون «جان مریم» «شالیزار» «واسونک» «جمعه بازار» «ایران» را اجرا کرد. یکی از مهمترین و معروفترین ترانههای وی، جان مریم نام دارد که آهنگ زیبای آن از ساختههای خود اوست.
او آواز ایرانی را نزد اسماعیل مهرتاش آموخت. بعد از آن نزد استادان هنرستان عالی موسیقی «سیروس شهردار» «فریدون فرزانه» « پورتراب» رفت و از آنها تئوری موسیقی، سلفژ و نوازندگی پیانو را فراگرفت. آواز کلاسیک را نزد اولین باغچهبان و فاخره صبا آموخت و شیوه آوازی را با تأثیر از استادان حسین اصلانی و ناصر حسینی پیدا کرد و رفته رفته بهشیوه منحصر بهفرد خود دست یافت؛ شیوهای که بهسختی میتوان آنرا در زیر شاخهای از شاخههایی چون پاپ، کلاسیک و ...گنجاند. بیشتر آهنگهای او ساخته دکتر سریر است.
نوری فارغالتحصیل هنرستان تئاتر، زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران و مبانی تئاتر از دانشکده علوم اجتماعی بود. وی پس از انقلاب و پس از مدتی سکوت، فعالیت هنریاش را با آلبوم در شب سرد زمستانی همراه با فریبرز لاچینی و احمدرضا احمدی در سال ۱۳۶۸ از سر گرفت و این همکاری بعدها با آلبوم آوازهای سرزمین خورشید ادامه یافت. در سال ۱۳۸۵ او از سوی سازمان صداوسیما بهعنوان چهره ماندگار موسیقی انتخاب و معرفی شد.
محمد_نوری
۹ امرداد سالروز صدور نخستین گواهینامه رانندگی در ایران
سیفالهخان، از خرداد سال ۱۳۰۷ تا امرداد سال ۱۳۰۸ با گذراندن آزمون سه مرحلهای، اولین گواهینامه اتومبیل را دریافت کرد. تاریخ صدور گواهینامه رانندگی سیفالهخان ۹ امرداد ۱۳۰۸ برابر با ۲۹ ژوئیه ۱۹۲۹ میلادی است.
#نخستین_گواهینامه
سیفالهخان، از خرداد سال ۱۳۰۷ تا امرداد سال ۱۳۰۸ با گذراندن آزمون سه مرحلهای، اولین گواهینامه اتومبیل را دریافت کرد. تاریخ صدور گواهینامه رانندگی سیفالهخان ۹ امرداد ۱۳۰۸ برابر با ۲۹ ژوئیه ۱۹۲۹ میلادی است.
#نخستین_گواهینامه
محمدرضا شجریان
@katibehchannel
هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد
وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد
گر سیل عقاب آید شوریده نیندیشد
ور تیر بلا بارد، دیوانه نپرهیزد
آخر نه منم تنها در بادیهی سودا
عشق لب شیرینت بس شور برانگیزد
#حضرت_سعدی
#محمدرضا_شجریان
وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد
گر سیل عقاب آید شوریده نیندیشد
ور تیر بلا بارد، دیوانه نپرهیزد
آخر نه منم تنها در بادیهی سودا
عشق لب شیرینت بس شور برانگیزد
#حضرت_سعدی
#محمدرضا_شجریان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای باده تو باشی که همه داد کنی
صد بنده به یک صبوح آزاد کنی
چشمم به تو روشنست همچون خورشید
هم در تو گریزم که توام شاد کنی
#حضرت_عشق_مولانا