معرفی عارفان
1.26K subscribers
35K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram



مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را

ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را
اول مرا سیراب کن وان گه بده اصحاب را
من نیز چشم از خواب خوش بر می‌نکردم پیش از این
روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را
هر پارسا را کان صنم در پیش مسجد بگذرد
چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را
من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتن
گر وی به تیرم می‌زند استاده‌ام نشاب را
مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را
وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می‌زدم
اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را
امروز حالی غرقه‌ام تا با کناری اوفتم
آن گه حکایت گویمت درد دل غرقاب را
گر بی‌وفایی کردمی یرغو به قاآن بردمی
کان کافر اعدا می‌کُشد، وین سنگدل احباب را
فریاد می‌دارد رقیب از دست مشتاقان او
آواز مطرب در سرا زحمت بود بواب را
«سعدی! چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو»
ای بی‌بصر! من می‌روم؟ او می‌کشد قلاب را


#حضرت_سعدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM



مرا سودای بت‌رویان نبودی پیش ازین در سر
ولیکن تا تو را دیدم گزیدم راه سودا را


مراد ما وصال تست از دنیا و از عقبی
وگرنه بی‌شما قدری ندارد دین و دنیا را


#حضرت_سعــــدی



یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
گ
ر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب
باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور
حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور


#حضرت_حافظ
زُلف تو
باز این دل دیوانه را

حلقه درافکند
و به زنجیر کرد ...


#عطار
تا من بدیدم روی تو
ای ماه و شمع روشنم

هر جا نشینم خرمم
هر جا روم درگلشنم


#مولانای_جان
چه مشکل‌خوان
  خطى دارد سرِ زلف پريشانش

كه در هر حرف او ،
   صد جا زبان شانه می‌گیرد !



#صائب_تبریزی
#اصلاحیه


ای عاشقان بلوا کنید ، امشب دلم سرزنده شد
امشب دلی ، دلبر رسید ، دلدار ما بر خانه شد

ای عشق ما ، بانوی ما ، ای مهربان مه روی ما
امشب نوید جان رسید ، میخانه ها بت خانه شد

ای مطربان چنگی زنید ، با شور اهنگی زنید
امشب نسیم شم وزید ، دستان پر از مستانه شد

ای نازنین بانوی ما ، ای تو کمان ابروی ما
امشب چه کردی با امید ، جان بر سر پیمانه شد

ای سوفیان رقصی کنید یا هو یا هو دم زنید
امشب به لطف عشق ما جانان همه جانانه شد

ای شاعران با شاعری ، ای کاتبان با کاتبی
امشب هیاهویی کنید کینجا منی پروانه شد

ای راویان ، ای ناقدان ، بر نقد من نقلی زنید
امشب مهی از اسمان با چون منی هم خانه شد.


#ازمولوی نیست

#شاعر ناشناس

🤟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟꙰҈҈꙰꙰҈҈꙰꙰҈꙰҈꙰꙰҈҈꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰꙰꙰҈҈҈҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰҈꙰꙰꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰҈🌿*شعر سر گردان
*🦅꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭‌꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM



دعات گفتم و
دشنام اگر دهے سهل است

ڪه با شڪر دهنان
خوش بوَد سؤال و جواب !


#حضرت_سعدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM



صبحدمی که برکنم،
دیده به روشناییت
بر در آسمان زنم،
حلقهٔ آشناییت

گوشهٔ چشم مرحمت
بر صف عاشقان فکن
تا شب رهروان شود،
روز به روشناییت


#حضرت_سعدی
در چشم پاک بین نبود رسم امتیاز
در آفتاب سایه ی شاه و گدا یکی است

#صائب_تبریزی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM



روزه یک سو شد...
و عید آمد و دل‌ها برخاست...

می ز خمخانه به جوش آمد...
و می باید خواست...



#‌‌حضرت_حا‌فظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM



چشم،مست یار شد مخمور و مدهوشیم ما

باده از جوش نشاط افتاد و در جوشیم ما



#جناب_صائب
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM



عزم آن دارم که امشب نیم مست
پای کوبان کوزهٔ دردی به دست

سر به بازار قلندر در نهم
پس به یک ساعت ببازم هرچه هست



#حضرت_عطار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM



صد بار بگفتم بغلامان درت
تا آینه دیگر نگذارند برت
 
 
ترسم که ببینی رخ همچون قمرت
کس باز نیاید دگر اندر نظرت
 

#حضرت_سعدى
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM



چنان مُشتاقم ای دلبر،
      به دیدارت که از  دوری

           بر آید از دلـم آهـــــی ،
                بسوزد هفــت دریا را...


#حضرت_سعــــدی
 
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM



بیا که جان و جهان در رخ تو حیرانست
بیا که بوالعجبی نیک در جهان سماع
بیا که بی تو به بازار عشق نقدی نیست
بیا که چون تو زری را ندید کان سماع

بیا که
بر در تو شسته‌اند مشتاقان
ز بام خویش فروکن تو نردبان سماع
بیا که رونق بازار عشق از لب تست
که شاهدیست نهانی در این دکان سماع

بیار قند معانی ز شمس تبریزی
که باز ماند ز عشق لبش دهان سماع


#حضرت_عشق_مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM



شهسوار من که مه آیینه دار روی اوست

تاجِ خورشیدِ بلندش خاکِ نعلِ مرکب است


عکس خِوی بر عارضش بین کآفتاب گرم رو

در هوای آن عرق تا هست هر روزش تب است


#حضرت_حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM



آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
یا رب این تأثیر دولت در کدامین کوکب است
تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد
هر دلی از حلقه‌ای در ذکر یارب یارب
است
کشته چاه زنخدان توام کز هر طرف
صد هزارش گردن جان زیر طوق غبغب است
شهسوار من که مه آیینه دار روی اوست
تاج خورشید بلندش خاک نعل مرکب است
عکس خِوی بر عارضش بین کآفتاب گرم رو
در هوای آن عرق تا هست ، هر روزش تب است
من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می
زاهدان معذور داریدم که اینم مذهب است
اندر آن ساعت که بر پشت صبا بندند زین
با سلیمان چون برانم من ، که مورم مرکب است
آن که ناوک بر دل من زیر چشمی می‌زند
قوت جان حافظش در خنده زیر لب است
آب حیوانش ز منقار بلاغت می‌چکد
زاغ کلک من به نام ایزد چه عالی مشرب است


#حضرت_حافظ
سر گشته ی محضیم و در این وادی حیرت

عاقل تر    از    آنیم    که   دیوانه   نباشیم

#مهدی_اخوان_ثالث
وحشی!
چه پرسش است که شد با که آشنا؟!
خود گو
که او به غیر ِ تو
بیگانه ی که بود؟!


وحشی_بافقی