محاكمه كردن خود از محاكمه كردن ديگران خيلی مشكلتر است. اگر توانستی در مورد خودت قضاوت درستی بكنی، معلوم میشود يك فرزانه تمام عياری.
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خزندگان دوست داشتنی😍😍😍
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بینوا را
#حضرت_حافظ
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که بازبینم دیدار آشنا را
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جایِ یاران فرصت شمار یارا
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هاتِ الصبوحَ هُبوا یا ایها السُکارا
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بینوا را
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را
آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند
اشهیٰ لنا و احلیٰ من قُبله العَذارا
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
آیینه سکندر جام می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را
حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود
ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را
#حضرت_حافظ
ای جان خردمندان گوی خم چوگانت
بیرون نرود گویی کافتاد به میدانت
روز همه سر بر کرد از کوه و شب ما را
سر بر نکند خورشید الا ز گریبانت
جان در تن مشتاقان از ذوق به رقص آید
چون باد بجنباند شاخی ز گلستانت
دیوار سرایت را نقاش نمیباید
تو زینت ایوانی نه صورت ایوانت
هر چند نمیسوزد بر من دل سنگینت
گویی دل من سنگیست در چاه زنخدانت
جان باختن آسان است اندر نظرت لیکن
این لاشه نمیبینم شایسته قربانت
با داغ تو رنجوری به کز نظرت دوری
پیش قدمت مردن خوشتر که به هجرانت
ای بادیه هجران ، تا عشق حرم باشد
عشاق نیندیشد از خار مغیلانت
دیگر نتوانستم از فتنه حذر کردن
زآنگه که در افتادم با قامت فتانت
شاید که در این دنیا مرگش نبود هرگز
سعدی که تو جان دارد بل دوستتر از جانت
بسیار چو ذوالقرنین آفاق بگردیدهست
این تشنه که میمیرد بر چشمه حیوانت
#حضرت_سعدی
سراب ( هایده- انوشیروان روحانی - مهین عمید)
@matalebzib
يکي از بهترين اثار موسيقي معاصر ايران که #انوشيروان_روحاني ساخت و #هايده خواند
شعري که ميان ترانه هاي پاپ کم نظير است
از بانو #مهین_عمید
از آن زمان که آرزو چو نقشي از سراب شد
تمام جستجوي دل سوال بي جواب شد
نرفته کام تشنه اي به جستجوي چشمه ها
خطوط نقش زندگي چو نقشه اي بر آب شد
چه سينه سوز آه ها که خفته بر لبان ما
هزار گفتني به لب اسير پيچ و تاب شد
شعري که ميان ترانه هاي پاپ کم نظير است
از بانو #مهین_عمید
از آن زمان که آرزو چو نقشي از سراب شد
تمام جستجوي دل سوال بي جواب شد
نرفته کام تشنه اي به جستجوي چشمه ها
خطوط نقش زندگي چو نقشه اي بر آب شد
چه سينه سوز آه ها که خفته بر لبان ما
هزار گفتني به لب اسير پيچ و تاب شد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کاشکی دوستت نداشتم
#هایده
ترانه سرا #هما_میرافشار
آهنگساز #انوشیروان_روحانی
هر چه گشتیم در این شهر نبود اهل دلی
که بداند غم دلتنگی و تنهایی
خونه گرم عشق ما بی تو چه بی فروغه
گریه من حقیقی و خنده من دروغه
روزایی که نیومدی وای که چه حالی داشتم
مثل گذشته های دور کاشکی دوستت نداشتم
وای بیا تا همیشه خودم رو واسه تو یه همراه بدونم
نذار با دل ساده بی تو تو فصل جدایی بمونم
چه التماسی واسه تو تو این صدامه
اگه بیای صد آرزو تو لحظه هامه
خونه گرم عشق ما بی تو چه بی فروغه
گریه من حقیقی و خنده من دروغه
روزایی که نیومدی وای که چه حالی داشتم
مثل گذشته های دور کاشکی دوستت نداشتم
#هایده
ترانه سرا #هما_میرافشار
آهنگساز #انوشیروان_روحانی
هر چه گشتیم در این شهر نبود اهل دلی
که بداند غم دلتنگی و تنهایی
خونه گرم عشق ما بی تو چه بی فروغه
گریه من حقیقی و خنده من دروغه
روزایی که نیومدی وای که چه حالی داشتم
مثل گذشته های دور کاشکی دوستت نداشتم
وای بیا تا همیشه خودم رو واسه تو یه همراه بدونم
نذار با دل ساده بی تو تو فصل جدایی بمونم
چه التماسی واسه تو تو این صدامه
اگه بیای صد آرزو تو لحظه هامه
خونه گرم عشق ما بی تو چه بی فروغه
گریه من حقیقی و خنده من دروغه
روزایی که نیومدی وای که چه حالی داشتم
مثل گذشته های دور کاشکی دوستت نداشتم
کهنه زری کو (افغانی)_ فرهاد دریا
@Avaye_fariba
به جای «آهن آلات، ضایعات و...» که در کوچه ها با صدایی بلند داد می زنند،ببینید مردم افغانستان چه ترانه زیبایی دارند
ترانه ای از زبان کوچهگردهای افغان که در کوچهها جار میزدند برای تاخت زدن کالاهای کهنه با کالای نو.
خواننده افغان فرهاد دریا
برگرفته از فرهنگ بومي افغانستان
ترانه ای از زبان کوچهگردهای افغان که در کوچهها جار میزدند برای تاخت زدن کالاهای کهنه با کالای نو.
خواننده افغان فرهاد دریا
برگرفته از فرهنگ بومي افغانستان
نگاهت میكنم خاموش و خاموشی زبان دارد
زبانِ عاشقان چشم است و چشم، از دل نشان دارد
چه خواهشها در این خاموشیِ گویاست، نشنيدی؟
تو هم چيزي بگو، چشم و دلت گوش و زبان دارد
بیا تا آنچه از دل میرسد، بر دیده بنشانیم
زبانبازی به حرف و صوت، معنی را زیان دارد
چو هم پروازِ خورشيدی مكن از سوختن پروا
كه جفتِ جانِ ما، در باغِ آتش آشيان دارد
الا اي آتشين پيكر، بر آي، از خاك و خاكستر
خوشا آن مرغِ بالاپر، كه بالِ كهكشان دارد
زمان فرسود ديدم...، هرچه از عهدِ ازل ديدم
زهي اين عشقِ عاشقكُش، كه عهدِ بیزمان دارد
ببين داسِ بلا، اي دل مَشو زين داستان غافل
كه دستِ غارتِ باغ است و قصدِ ارغوان دارد
درونها شرحه شرحهست، از دم و داغ جدايیها
بيا از بانگِ نی بشنو، كه شرحی خون فشان دارد
دهانِ سايه میبندند و باز از عشوهی عشقت
خروشِ جانِ او آوازه در گوشِ جهان دارد
#امیرهوشنگ_ابتهاج
زبانِ عاشقان چشم است و چشم، از دل نشان دارد
چه خواهشها در این خاموشیِ گویاست، نشنيدی؟
تو هم چيزي بگو، چشم و دلت گوش و زبان دارد
بیا تا آنچه از دل میرسد، بر دیده بنشانیم
زبانبازی به حرف و صوت، معنی را زیان دارد
چو هم پروازِ خورشيدی مكن از سوختن پروا
كه جفتِ جانِ ما، در باغِ آتش آشيان دارد
الا اي آتشين پيكر، بر آي، از خاك و خاكستر
خوشا آن مرغِ بالاپر، كه بالِ كهكشان دارد
زمان فرسود ديدم...، هرچه از عهدِ ازل ديدم
زهي اين عشقِ عاشقكُش، كه عهدِ بیزمان دارد
ببين داسِ بلا، اي دل مَشو زين داستان غافل
كه دستِ غارتِ باغ است و قصدِ ارغوان دارد
درونها شرحه شرحهست، از دم و داغ جدايیها
بيا از بانگِ نی بشنو، كه شرحی خون فشان دارد
دهانِ سايه میبندند و باز از عشوهی عشقت
خروشِ جانِ او آوازه در گوشِ جهان دارد
#امیرهوشنگ_ابتهاج
برخیز و بیا بتا برای دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم
زان پیش که کوزهها کنند از گل ما
#خیام
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم
زان پیش که کوزهها کنند از گل ما
#خیام
ز دستم بر نمی خیزد که یک دم بی تو بنشینم
بجز رویت نمی خواهم که روی هیچ کس بینم
من اول روز دانـستم کـه بـا شیــرین درافتادم
که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم
#سعدی
بجز رویت نمی خواهم که روی هیچ کس بینم
من اول روز دانـستم کـه بـا شیــرین درافتادم
که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم
#سعدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر به تحفهی جانان، هزار جان آری
محقر است؛ نشاید که بر زبان آری
هنوز در دلت ای آفتابْرخ نگذشت
که سایهای به سر یار مهربان آری؟
تو را چه غم که مرا در غمت نگیرد خواب
تو پادشاه، کجا یاد پاسبان آری؟
ز چشم مست تو واجب کند که هشیاران
حذر کنند؛ ولی تاختن نهان آری
#حضرت_سعدی
Audio
بازت ندانم از سر پیمان ما که برد!
باز از نگین عهد تو نقش وفا که برد!
ساز آواز ابوعطا
#استاد_پیرنیاکان
#استاد_عندلیبی
غزلیات
#حضرت_سعدی
#استاد_شجریان
باز از نگین عهد تو نقش وفا که برد!
ساز آواز ابوعطا
#استاد_پیرنیاکان
#استاد_عندلیبی
غزلیات
#حضرت_سعدی
#استاد_شجریان
هر دل که بـٖسـوی دلــربائی نـرود
والله که بجـز سـوی فنائی نــرود
ای شاد کبوتری که صید عشق است
چنـدان که بـرانیش بجائی نـرود
#مولانای_جان
والله که بجـز سـوی فنائی نــرود
ای شاد کبوتری که صید عشق است
چنـدان که بـرانیش بجائی نـرود
#مولانای_جان