همچو نی مینالم از سودای دل
آتشی در سینه دارم جای دل
من که با هر داغ پیدا ساختم
سوختم از داغ ناپیدای دل
همچو موجم یک نفس آرام نیست
بس که طوفانزا بود دریای دل
دل اگر از من گریزد وای من
غم اگر از دل گریزد وای دل
ما ز رسوایی بلندآوازهایم
نامور شد هرکه شد رسوای دل
خانه مور است و منزلگاه بوم
آسمان با همت والای دل
گنج منعم خرمن سیم و زر است
گنج عاشق گوهر یکتای دل
در میان اشک نومیدی رهی
خندم از امیدواریهای دل
#رهی_معیری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ساقی سرمست دیدم
صبح جام می به دست
خوش بود یاری چنین در
صبحگاهی یافتن
شاه_نعمت_الله_ولی
صبح جام می به دست
خوش بود یاری چنین در
صبحگاهی یافتن
شاه_نعمت_الله_ولی
بیا که بر در تو شستهاند مشتاقان
ز بام خویش فروکن تو نردبان سماع
بیا که رونق بازار عشق از لب تست
که شاهدیست نهانی در این دکان سماع
#مولانای_جان
ز بام خویش فروکن تو نردبان سماع
بیا که رونق بازار عشق از لب تست
که شاهدیست نهانی در این دکان سماع
#مولانای_جان
بیا بیا که تویی جان جان جان سماع
بیا که سرو روانی به بوستان سماع
بیا که چون تو نبودست و هم نخواهد بود
بیا که چون تو ندیدست دیدگان سماع
#مولانای_جان
بیا که سرو روانی به بوستان سماع
بیا که چون تو نبودست و هم نخواهد بود
بیا که چون تو ندیدست دیدگان سماع
#مولانای_جان
صبا
از من پیامی ده،
به آن صیّاد سنگین دل
که تا گل در چمن باقی است،
آزادم کند یا نه؟
من
از یاد عزیزان،
یک نفَس غافل نِیَم
امّا
نمیدانم
که بعد از این،
کسی یادم کند یا نه؟
#رهی_معیری
از من پیامی ده،
به آن صیّاد سنگین دل
که تا گل در چمن باقی است،
آزادم کند یا نه؟
من
از یاد عزیزان،
یک نفَس غافل نِیَم
امّا
نمیدانم
که بعد از این،
کسی یادم کند یا نه؟
#رهی_معیری
او با سلام صبح
خندان گلی ز آینه میچید
دستی به گیسوانش میبرد
شب را کنار میزد
خورشید را در آینه میدید...
#هوشنگ_ابتهاج
خندان گلی ز آینه میچید
دستی به گیسوانش میبرد
شب را کنار میزد
خورشید را در آینه میدید...
#هوشنگ_ابتهاج
محاكمه كردن خود از محاكمه كردن ديگران خيلی مشكلتر است. اگر توانستی در مورد خودت قضاوت درستی بكنی، معلوم میشود يك فرزانه تمام عياری.
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خزندگان دوست داشتنی😍😍😍
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بینوا را
#حضرت_حافظ
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که بازبینم دیدار آشنا را
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جایِ یاران فرصت شمار یارا
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هاتِ الصبوحَ هُبوا یا ایها السُکارا
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بینوا را
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را
آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند
اشهیٰ لنا و احلیٰ من قُبله العَذارا
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
آیینه سکندر جام می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را
حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود
ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را
#حضرت_حافظ
ای جان خردمندان گوی خم چوگانت
بیرون نرود گویی کافتاد به میدانت
روز همه سر بر کرد از کوه و شب ما را
سر بر نکند خورشید الا ز گریبانت
جان در تن مشتاقان از ذوق به رقص آید
چون باد بجنباند شاخی ز گلستانت
دیوار سرایت را نقاش نمیباید
تو زینت ایوانی نه صورت ایوانت
هر چند نمیسوزد بر من دل سنگینت
گویی دل من سنگیست در چاه زنخدانت
جان باختن آسان است اندر نظرت لیکن
این لاشه نمیبینم شایسته قربانت
با داغ تو رنجوری به کز نظرت دوری
پیش قدمت مردن خوشتر که به هجرانت
ای بادیه هجران ، تا عشق حرم باشد
عشاق نیندیشد از خار مغیلانت
دیگر نتوانستم از فتنه حذر کردن
زآنگه که در افتادم با قامت فتانت
شاید که در این دنیا مرگش نبود هرگز
سعدی که تو جان دارد بل دوستتر از جانت
بسیار چو ذوالقرنین آفاق بگردیدهست
این تشنه که میمیرد بر چشمه حیوانت
#حضرت_سعدی
سراب ( هایده- انوشیروان روحانی - مهین عمید)
@matalebzib
يکي از بهترين اثار موسيقي معاصر ايران که #انوشيروان_روحاني ساخت و #هايده خواند
شعري که ميان ترانه هاي پاپ کم نظير است
از بانو #مهین_عمید
از آن زمان که آرزو چو نقشي از سراب شد
تمام جستجوي دل سوال بي جواب شد
نرفته کام تشنه اي به جستجوي چشمه ها
خطوط نقش زندگي چو نقشه اي بر آب شد
چه سينه سوز آه ها که خفته بر لبان ما
هزار گفتني به لب اسير پيچ و تاب شد
شعري که ميان ترانه هاي پاپ کم نظير است
از بانو #مهین_عمید
از آن زمان که آرزو چو نقشي از سراب شد
تمام جستجوي دل سوال بي جواب شد
نرفته کام تشنه اي به جستجوي چشمه ها
خطوط نقش زندگي چو نقشه اي بر آب شد
چه سينه سوز آه ها که خفته بر لبان ما
هزار گفتني به لب اسير پيچ و تاب شد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کاشکی دوستت نداشتم
#هایده
ترانه سرا #هما_میرافشار
آهنگساز #انوشیروان_روحانی
هر چه گشتیم در این شهر نبود اهل دلی
که بداند غم دلتنگی و تنهایی
خونه گرم عشق ما بی تو چه بی فروغه
گریه من حقیقی و خنده من دروغه
روزایی که نیومدی وای که چه حالی داشتم
مثل گذشته های دور کاشکی دوستت نداشتم
وای بیا تا همیشه خودم رو واسه تو یه همراه بدونم
نذار با دل ساده بی تو تو فصل جدایی بمونم
چه التماسی واسه تو تو این صدامه
اگه بیای صد آرزو تو لحظه هامه
خونه گرم عشق ما بی تو چه بی فروغه
گریه من حقیقی و خنده من دروغه
روزایی که نیومدی وای که چه حالی داشتم
مثل گذشته های دور کاشکی دوستت نداشتم
#هایده
ترانه سرا #هما_میرافشار
آهنگساز #انوشیروان_روحانی
هر چه گشتیم در این شهر نبود اهل دلی
که بداند غم دلتنگی و تنهایی
خونه گرم عشق ما بی تو چه بی فروغه
گریه من حقیقی و خنده من دروغه
روزایی که نیومدی وای که چه حالی داشتم
مثل گذشته های دور کاشکی دوستت نداشتم
وای بیا تا همیشه خودم رو واسه تو یه همراه بدونم
نذار با دل ساده بی تو تو فصل جدایی بمونم
چه التماسی واسه تو تو این صدامه
اگه بیای صد آرزو تو لحظه هامه
خونه گرم عشق ما بی تو چه بی فروغه
گریه من حقیقی و خنده من دروغه
روزایی که نیومدی وای که چه حالی داشتم
مثل گذشته های دور کاشکی دوستت نداشتم