عالم بر مثالِ کوه است.
هر چه گویی از خیر و شر، از کوه همان شنوی.
و اگر گمان بری که من خوب گفتم و کوه زشت جواب داد، محال باشد
که بلبل در کوه بانگ کند، از کوه بانگ زاغ آید،
یا از بانگ آدمی، بانگ خر ...
#مولانا
#فیهمافیه
هر چه گویی از خیر و شر، از کوه همان شنوی.
و اگر گمان بری که من خوب گفتم و کوه زشت جواب داد، محال باشد
که بلبل در کوه بانگ کند، از کوه بانگ زاغ آید،
یا از بانگ آدمی، بانگ خر ...
#مولانا
#فیهمافیه
علم است برهنه شاخ و تحصیل، بر است
تن، خانهٔ عنکبوت و دل، بال و پر است
زهر است دهان علم و دستت شکر است
هر پشه که او چشید، او شیر نر است
#شیخ_بهایی
تن، خانهٔ عنکبوت و دل، بال و پر است
زهر است دهان علم و دستت شکر است
هر پشه که او چشید، او شیر نر است
#شیخ_بهایی
در دایرهِٔ سپهرِ ناپیدا غور...
می نوش به خوشدلی که دور است به جور..!
نوبت چو به دوْرِ تو رَسَد آه مکن..
جامی است که جمله را چشانند به دوْر..!
#خیام
می نوش به خوشدلی که دور است به جور..!
نوبت چو به دوْرِ تو رَسَد آه مکن..
جامی است که جمله را چشانند به دوْر..!
#خیام
سیلاب گرفت گرد ویرانهٔ عمر
وآغاز پری نهاد پیمانهٔ عمر
بیدار شو ای خواجه که خوش خوش بکشد
حمال زمانه رخت از خانهٔ عمر
#حافظ
وآغاز پری نهاد پیمانهٔ عمر
بیدار شو ای خواجه که خوش خوش بکشد
حمال زمانه رخت از خانهٔ عمر
#حافظ
آری ! هر که وصل ما جوید
و قرب ما خواهد ،
ناچار است او را بارِ محنت کشیدن
و شربتِ اندوه چشیدن.
آسـیـه زن فرعون
همسایگی حق طلب کرد
و قربت وی خواست
گفت : خداوندا...
در همسایگی تو حجره ای خواهم
که در کوی دوست حجره نیکوست
آری نیکوست !
ولکن بهای آن بس گرانست
گر هر چیزی به زر فروشند
این را به جان و دل فروشند
آسـیـه گفت: باکی نیست
وگر به جایِ جانی
هزار جان بودی دریغ نیست
پس آسـیـه را چهار میخ کردند
و در چشم وی میخ آهنین فروبردند
و او در آن تعذیب میخندید
و شادمانی همی کرد ...
#کشف_الاسرار
و قرب ما خواهد ،
ناچار است او را بارِ محنت کشیدن
و شربتِ اندوه چشیدن.
آسـیـه زن فرعون
همسایگی حق طلب کرد
و قربت وی خواست
گفت : خداوندا...
در همسایگی تو حجره ای خواهم
که در کوی دوست حجره نیکوست
آری نیکوست !
ولکن بهای آن بس گرانست
گر هر چیزی به زر فروشند
این را به جان و دل فروشند
آسـیـه گفت: باکی نیست
وگر به جایِ جانی
هزار جان بودی دریغ نیست
پس آسـیـه را چهار میخ کردند
و در چشم وی میخ آهنین فروبردند
و او در آن تعذیب میخندید
و شادمانی همی کرد ...
#کشف_الاسرار
عافیت ، اختیارِ من است و بلا ،
اختیارِ دوست. من اختیارِ خویش بر اختیارِ او اختیار نکنم.
و گفت: محبّت ، محوِ ارادت است و داروی دل اندر او نگاه کردن.
عطار نیشابوری؛تذکره الاولیاء
اختیارِ دوست. من اختیارِ خویش بر اختیارِ او اختیار نکنم.
و گفت: محبّت ، محوِ ارادت است و داروی دل اندر او نگاه کردن.
عطار نیشابوری؛تذکره الاولیاء
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کیهان_کلهر
در فصل بادهای تب آور
در خواب های خالی
و آبهای راکد و بی ماه و موج،
ای دل
چگونه گل خواهی کرد!؟
#منوچهر_آتشی
در فصل بادهای تب آور
در خواب های خالی
و آبهای راکد و بی ماه و موج،
ای دل
چگونه گل خواهی کرد!؟
#منوچهر_آتشی
کانال تلگرامیsmsu43@
علیرضا افتخاری - ل من
علیرضا افتخاری
گل من
شراب عشق را پیمانه شو
گل من
شراب عشق را پیمانه شو
بی عشق نشاط و طرب افزون نشود
بی عشق وجود خوب و موزون نشود
صد قطره ز ابر اگر به دریا بارد
بیجنبش عشق در مکنون نشود
#حضرت_مولانا
بی عشق وجود خوب و موزون نشود
صد قطره ز ابر اگر به دریا بارد
بیجنبش عشق در مکنون نشود
#حضرت_مولانا
دیدم صنمی خراب و مست افتاده
در دست مغان دلربا افتاده
از می چو صراحی شده افغان خیزان
وانگه چو قدح دست به دست افتاده
ساوجی
در دست مغان دلربا افتاده
از می چو صراحی شده افغان خیزان
وانگه چو قدح دست به دست افتاده
ساوجی
گر مرد رهی ز ننگ خود پاک بباش
بی هستی خویش چست و چالاک بباش
گر میخواهی که مرده خاکی نشوی
جهدی بکن و به زندگی خاک بباش
عطار
بی هستی خویش چست و چالاک بباش
گر میخواهی که مرده خاکی نشوی
جهدی بکن و به زندگی خاک بباش
عطار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آن نغمه که چون گام نهد بر گذر هوش
جان رقص کنان بر سر آن رهگذر آید
آن نغمهٔ شیرین که پرد روح به سویش
مانند مگس کاو به سلام شکر آید
وحشی بافقی
جان رقص کنان بر سر آن رهگذر آید
آن نغمهٔ شیرین که پرد روح به سویش
مانند مگس کاو به سلام شکر آید
وحشی بافقی
چہ بزمــی بود
بــزم دل شڪستن ،
... شڪستم...
تا شود سرمست لیلی
اڪَــر با مــن نبودش هیچ میلی ،
چرا ظرف مــرا
بشڪست لیلی..؟
#نظامی_ڪَنجوے
بــزم دل شڪستن ،
... شڪستم...
تا شود سرمست لیلی
اڪَــر با مــن نبودش هیچ میلی ،
چرا ظرف مــرا
بشڪست لیلی..؟
#نظامی_ڪَنجوے
من باده خورم ولیک مستی نکنم
الا به قدح دراز دستی نکنم
دانی غرضم ز می پرستی چه بود
تا همچو تو خویشتن پرستی نکنم
#خیام
الا به قدح دراز دستی نکنم
دانی غرضم ز می پرستی چه بود
تا همچو تو خویشتن پرستی نکنم
#خیام
از شیخ ابوالحسن خرقانی پرسیدند راستی چیست؟
گفت آنچه که دل قبل از زبان گوید.
کشکول شیخ بهایی
گفت آنچه که دل قبل از زبان گوید.
کشکول شیخ بهایی