ز پاكي و از پارسايي زن
كه هم غمگساراست هم رايزن
اگر پارسا باشد و رايزن
يكي گنج باشد پراكنده زن
بهين زنان جهان آن بود
کز او شوي همواره خندان بود
فردوسی
كه هم غمگساراست هم رايزن
اگر پارسا باشد و رايزن
يكي گنج باشد پراكنده زن
بهين زنان جهان آن بود
کز او شوي همواره خندان بود
فردوسی
بدو گفت راي تو اي شير زن
درفشان كند دوده و انجمن
بدو گفت هركس كه بانو تويي
به ايران و چين،پشت و بازو تويي
نجنبناندت كوه آهن ز جاي
يلان را به مردي تويي رهنماي
ز مرد خردمند بيدار تر
ز دستور داننده هوشيارتر
همه كهترانيم و فرمان توراست
بدين آرزو، راي وپيمان توراست
فردوسی
درفشان كند دوده و انجمن
بدو گفت هركس كه بانو تويي
به ايران و چين،پشت و بازو تويي
نجنبناندت كوه آهن ز جاي
يلان را به مردي تويي رهنماي
ز مرد خردمند بيدار تر
ز دستور داننده هوشيارتر
همه كهترانيم و فرمان توراست
بدين آرزو، راي وپيمان توراست
فردوسی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حرفهای بینظیر #استادشهریار تو این کلیپ گفته تلاش کن وقتی که اسمت میاد برات رحمت بخونن انسان خوبی باش
دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند
سروران بر در سودای تو خاک قدمند
شهری اندر هوست سوخته در آتش عشق
خلقی اندر طلبت غرقه دریای غمند
خون صاحب نظران ریختی ای کعبه حسن
قتل اینان که روا داشت که صید حرمند
صنم اندر بلد کفر پرستند و صلیب
زلف و روی تو در اسلام صلیب و صنمند
گاه گاهی بگذر در صف دلسوختگان
تا ثناییت بگویند و دعایی بدمند
هر خم از جعد پریشان تو زندان دلیست
تا نگویی که اسیران کمند تو کمند
حرفهای خط موزون تو پیرامن روی
گویی از مشک سیه بر گل سوری رقمند
در چمن سرو ستادست و صنوبر خاموش
که اگر قامت زیبا ننمایی بچمند
زین امیران ملاحت که تو بینی بر کس
به شکایت نتوان رفت که خصم و حکمند
بندگان را نه گزیرست ز حکمت نه گریز
چه کنند ار بکشی ور بنوازی خدمند
جور دشمن چه کند گر نکشد طالب دوست
گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به همند
غم دل با تو نگویم که تو در راحت نفس
نشناسی که جگرسوختگان در المند
تو سبکبار قوی حال کجا دریابی
که ضعیفان غمت بارکشان ستمند
سعدیا عاشق صادق ز بلا نگریزد
سست عهدان ارادت ز ملامت برمند
#حضرت_سعدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
كار با دل اُفتاده است ...
بكوشيد تا دلی بيدار به دست آوريد
كه چون دل بيدار شد،
یار را خواهی دید
#زنان_صوفی
#رابعه_عدويه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صبح را آغاز می کنیم
با یگانه خدایی
که در دلهای ماست
و در اعماق وجودمان منزل دارد
خدای عاشقی که
هر روز عشق را
ترویج می کند برکل جهان
هر روزم را با توکل بر نام بزرگت آغاز میکنم
#به نام خدای همه
با یگانه خدایی
که در دلهای ماست
و در اعماق وجودمان منزل دارد
خدای عاشقی که
هر روز عشق را
ترویج می کند برکل جهان
هر روزم را با توکل بر نام بزرگت آغاز میکنم
#به نام خدای همه
به خاطر داشته باشیم:
قبل از اینکه پرواز کنی، هر چقدر خواستی بترس،
فکر کن
شک کن
دو دل شو، پشیمون شو
اما وقتی که پریدی
اگه وسط راه پشیمون شدی،بازی رو باختی
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد سه شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
زنـــدگي زیباست
یک روز
یک ساعت
یک دقیقه
هرگز باز نمیگردد
پس لطفا
از جنگ بپرهیز
از خشم دوری کن
عاشقانه حرف بزن
امروزت لبریز از اتفاقهای قشنگ
🌺🌺🌺
شادباشی
قبل از اینکه پرواز کنی، هر چقدر خواستی بترس،
فکر کن
شک کن
دو دل شو، پشیمون شو
اما وقتی که پریدی
اگه وسط راه پشیمون شدی،بازی رو باختی
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد سه شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
زنـــدگي زیباست
یک روز
یک ساعت
یک دقیقه
هرگز باز نمیگردد
پس لطفا
از جنگ بپرهیز
از خشم دوری کن
عاشقانه حرف بزن
امروزت لبریز از اتفاقهای قشنگ
🌺🌺🌺
شادباشی
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پير دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقيقي به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقايق نگران خواهد شد
اين تطاول که کشيد از غم هجران بلبل
تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد
گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگير
مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد
اي دل ار عشرت امروز به فردا فکني
مايه نقد بقا را که ضمان خواهد شد
ماه شعبان منه از دست قدح کاين خورشيد
از نظر تا شب عيد رمضان خواهد شد
گل عزيز است غنيمت شمريدش صحبت
که به باغ آمد از اين راه و از آن خواهد شد
مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود
چند گويي که چنين رفت و چنان خواهد شد
حافظ از بهر تو آمد سوي اقليم وجود
قدمي نه به وداعش که روان خواهد شد
#حضرت_حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه شادم به دوستیِ تو
که مرا چنین دوستی داد
خدا این دلِ مرا به تو دهد
مرا چه آن جهان، چه این جهان
مرا چه قعرِ زمین، چه بالایِ آسمان
مرا چه بالا، چه پَست.
#حضرت_شمس_تبریزی
هیچ میگویی: اسیری داشتم، حالش چه شد؟
خستهٔ من نیمهجانی داشت، احوالش چه شد؟
هیچ میپرسی که مرغی کز دیاری گاهگاه
میرسید و نامهای میبود بر بالش، چه شد؟
#محتشم
خستهٔ من نیمهجانی داشت، احوالش چه شد؟
هیچ میپرسی که مرغی کز دیاری گاهگاه
میرسید و نامهای میبود بر بالش، چه شد؟
#محتشم
۲۷ تیر سالروز درگذشت کارو
(زاده سال ۱۳۰۴ همدان -- درگذشته ۲۷ تیر ۱۳۸۶ کالیفرنیا) نویسنده و شاعر
او در کتابش "برادرم ویگن" میگوید: پدرش فرش فروشی را پیشه خود ساخته بود و شاید به همین خاطر بود که یکجا ساکن نمیشدیم و نیز درجایی میگوید: در بروجرد، همانجا که پدرم در ۳۹ سالگی، باوجود هیکل ورزیده و سلامت و بیچون وچرایش - با یک "سینه پهلوی" ساده، پیوندش را برای همیشه با زندگی گسست ...
در «بروجرد» بود که پدرم - بهفرمان سرنوشت - نابهنگامتر از آنچه انتظار میرفت، بهخواهران و برادران خودش پیوست. و نیز درجایی میگوید: و هیچ نفهمیدیم چطور شد که یکباره - خود را در زادگاه «ستارخان» یافتیم.
آنها بعد مرگ پدر، مدتی را در مراغه و تبریز گذراندند و مدتی بعد بهتهران کوچ کردند. وی از نسل نخست شاعران نیمایی بود. او یکبار ازدواج کرد و از همسرش جدا شد و سه فرزند داشت، دو دختر و یک پسر. رمی، ربکا و رنه.
ویگن خواننده ایرانی نیز برادر وی بود. او با برادرش ویگن رابطه بسیار صمیمانهای داشت.
تأثیرگذاری آثار کارو:
محمدرضا عیوضزاده درباره تأثیرگذاری آثار کارو چنین مینویسد؛ سرودههای کارو انتقادی و بازتاب حقایق تلخ زندگی انسان است. مسائلی از جمله فقر، ظلم و جنایت در جوامع، جایگاه ویژهای در آثار وی دارد. علاوه بر آن کارو با احساسی سرشار، خالق قطعات و اشعار زیبای عاشقانه است. عشق انسانی نیز بخش قابل توجهی از آثار او را تشکیل میدهد. جسارت بیان حقایق، با احساسی سرشار و با زبانی که برای توده مردم قابل فهم است و انتخاب موضوعات پر مخاطب و مورد توجه نسل جوان، از عواملی است که آثار کارو را مورد اقبال عموم قرار میدهد، وی چهره آشتی دهنده بخش بزرگی از جامعه جوان ایرانی با ادبیات است.
محمدرضا عیوضزاده " نویسنده و پژوهشگر" ضمن یادداشتی درباره مرگ کارو تاریخ مرگ این زنده یاد را چنین می نویسد، کارو در ۱۸ جولای 2007 "27 تیر" در آسایشگاهی بهنام "دهکده مریم" در دل کالیفرنیا درگذشت و پس از یک هفته، در ۲۵ جولای در گورستان "گلندل" بهخاک سپرده شد.
کتابها:
شکست سکوت
نامههای سرگردان
برادرم ویگن
سایه ظلمت
سمفونی سرگردانی یک انسان
خاطرات یک گورکن
ماسهها و حماسهها
پروازهای فکر
دوبیتیها
کفرنامه
#کارو
(زاده سال ۱۳۰۴ همدان -- درگذشته ۲۷ تیر ۱۳۸۶ کالیفرنیا) نویسنده و شاعر
او در کتابش "برادرم ویگن" میگوید: پدرش فرش فروشی را پیشه خود ساخته بود و شاید به همین خاطر بود که یکجا ساکن نمیشدیم و نیز درجایی میگوید: در بروجرد، همانجا که پدرم در ۳۹ سالگی، باوجود هیکل ورزیده و سلامت و بیچون وچرایش - با یک "سینه پهلوی" ساده، پیوندش را برای همیشه با زندگی گسست ...
در «بروجرد» بود که پدرم - بهفرمان سرنوشت - نابهنگامتر از آنچه انتظار میرفت، بهخواهران و برادران خودش پیوست. و نیز درجایی میگوید: و هیچ نفهمیدیم چطور شد که یکباره - خود را در زادگاه «ستارخان» یافتیم.
آنها بعد مرگ پدر، مدتی را در مراغه و تبریز گذراندند و مدتی بعد بهتهران کوچ کردند. وی از نسل نخست شاعران نیمایی بود. او یکبار ازدواج کرد و از همسرش جدا شد و سه فرزند داشت، دو دختر و یک پسر. رمی، ربکا و رنه.
ویگن خواننده ایرانی نیز برادر وی بود. او با برادرش ویگن رابطه بسیار صمیمانهای داشت.
تأثیرگذاری آثار کارو:
محمدرضا عیوضزاده درباره تأثیرگذاری آثار کارو چنین مینویسد؛ سرودههای کارو انتقادی و بازتاب حقایق تلخ زندگی انسان است. مسائلی از جمله فقر، ظلم و جنایت در جوامع، جایگاه ویژهای در آثار وی دارد. علاوه بر آن کارو با احساسی سرشار، خالق قطعات و اشعار زیبای عاشقانه است. عشق انسانی نیز بخش قابل توجهی از آثار او را تشکیل میدهد. جسارت بیان حقایق، با احساسی سرشار و با زبانی که برای توده مردم قابل فهم است و انتخاب موضوعات پر مخاطب و مورد توجه نسل جوان، از عواملی است که آثار کارو را مورد اقبال عموم قرار میدهد، وی چهره آشتی دهنده بخش بزرگی از جامعه جوان ایرانی با ادبیات است.
محمدرضا عیوضزاده " نویسنده و پژوهشگر" ضمن یادداشتی درباره مرگ کارو تاریخ مرگ این زنده یاد را چنین می نویسد، کارو در ۱۸ جولای 2007 "27 تیر" در آسایشگاهی بهنام "دهکده مریم" در دل کالیفرنیا درگذشت و پس از یک هفته، در ۲۵ جولای در گورستان "گلندل" بهخاک سپرده شد.
کتابها:
شکست سکوت
نامههای سرگردان
برادرم ویگن
سایه ظلمت
سمفونی سرگردانی یک انسان
خاطرات یک گورکن
ماسهها و حماسهها
پروازهای فکر
دوبیتیها
کفرنامه
#کارو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
افسوس برین عمر گرانمایه
که بگذشت
ما از سرِ تقصیر و خطا
درنگذشتیم
پیری و جوانی
پیِ هم چون شب و روزند
ما شب شد و
روز آمد و بیدار نگشتیم..!
#حضرت_سعــــدی