دل نازک به نگاهِ کجی آزرده شود
خار در دیده چو افتاد، کم از سوزن نیست
#صائب_تبریزی
░⃟
خار در دیده چو افتاد، کم از سوزن نیست
#صائب_تبریزی
░⃟
من گنگ خواب دیده و
خلقی تمام ، کر
من عاجزم زگفتن و
خلق از شنیدنش.
جناب شمس تبریزی
خلقی تمام ، کر
من عاجزم زگفتن و
خلق از شنیدنش.
جناب شمس تبریزی
چوب را حرمت برای میوه باشد
چون میوه نباشد، سوختن را شاید.
صورت نیکوست چون معنی با آن یار باشد،
اگر نه کار معنی دارد.
جناب شمس تبریزی
چون میوه نباشد، سوختن را شاید.
صورت نیکوست چون معنی با آن یار باشد،
اگر نه کار معنی دارد.
جناب شمس تبریزی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مناجات خواجه عبدالله انصاری
باصدای؛ داریوش
الهي اين سوز ما امروز درد آميز است
نه طاقت به سر بردن نه جاي گريز است
اين چه تيغ است که چنين تيز است
باصدای؛ داریوش
الهي اين سوز ما امروز درد آميز است
نه طاقت به سر بردن نه جاي گريز است
اين چه تيغ است که چنين تيز است
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در صومعهٔ سینهٔ ما یار مقیمست
ما از نظرش صوفی صافی صفائیم
ما غرق محیطیم نجوئیم دگر آب
ای بر لب ساحل تو چه دانی که کجائیم
(حضرت شاه نعمت الله ولی )
گروه عندلیب
خواننده : فریبا داوودی
ما از نظرش صوفی صافی صفائیم
ما غرق محیطیم نجوئیم دگر آب
ای بر لب ساحل تو چه دانی که کجائیم
(حضرت شاه نعمت الله ولی )
گروه عندلیب
خواننده : فریبا داوودی
منم که گوشه میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
گرم ترانه چنگ صبوح نیست چه باک
نوای من به سحر آه عذرخواه من است
ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله
گدای خاک در دوست پادشاه من است
غرض ز مسجد و میخانهام وصال شماست
جز این خیال ندارم خدا گواه من است
مگر به تیغ اجل خیمه برکنم ور نی
رمیدن از در دولت نه رسم و راه من است
از آن زمان که بر این آستان نهادم روی
فراز مسند خورشید تکیه گاه من است
گناه اگر چه نبود اختیار ما
حافظ
تو در طریق ادب باش گو گناه من است
حافظ
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
گرم ترانه چنگ صبوح نیست چه باک
نوای من به سحر آه عذرخواه من است
ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله
گدای خاک در دوست پادشاه من است
غرض ز مسجد و میخانهام وصال شماست
جز این خیال ندارم خدا گواه من است
مگر به تیغ اجل خیمه برکنم ور نی
رمیدن از در دولت نه رسم و راه من است
از آن زمان که بر این آستان نهادم روی
فراز مسند خورشید تکیه گاه من است
گناه اگر چه نبود اختیار ما
حافظ
تو در طریق ادب باش گو گناه من است
حافظ
برای خاطر عشق به من بگو
آن شعله چه نام دارد که در دلم زبانه میکشد
نيرويم را میبلعد
و ارادهام را زايل میکند ؟
خطاست اگر بينديشيم عشق
حاصل مصاحبت دراز مدت و باهم بودنی مجدانه است
عشق ثمرهٔ خويشاوندی روحی است
و اگر اين خويشاوندی در لحظهای تحقق نيابد
در طول ساليان و حتی نسلها نيز
تحقق نخواهد يافت
#جبران_خلیل_جبران
صائبِ تبریزی یا اصفهانی؟!
یادداشتی از استاد دکتر مهدی نوریان
هیچ تردیدی وجود ندارد که صائب متولد تبریز بودهاست. بعضی از محققان گفته بودند که صائب در اصفهان به دنیا آمدهاست، اما این سندیت ندارد.
خود صائب هم صریحاً به این مسئله اشاره کردهاست:
ز خاک پاک تبــریـــزست صائب مولد پاکم
از آن با عشقباز شمس تبریزی سخن دارم
[...] از نظر تاریخی هم باید گفت که شاهعباس اول صفوی در سال ۱۰۱۲ عدهٔ زیادی از تاجران و سرمایهداران و شایستگان تبریز را به اصفهان کوچ میدهد. اینها ساکن اصفهان میشوند و در محلهٔ عباسآباد که بهاسم شاهعباس ساخته شده بود، سکنی میگزینند. تولد صائب خیلی جلوتر از سال ۱۰۱۲ است. تاریخ وفاتی که برای صائب مشخص کردهاند، ۱۰۸۷ است. صائب حداقل ۸۰ سال عمر کردهاست. خودش هم به ۸۰ سالگیاش اشاره میکند. اگر ۸۰ را از ۱۰۸۷ کم کنیم، ۱۰۰۷ میشود. درحالیکه سال مهاجرت تبریزیها ۱۰۱۲ است. بنابراین، صائب در آن زمان، پنجسالش بودهاست که همراه با خانواده به اصفهان کوچ میکند.
[...] صائب در اصفهان بزرگ میشود و تحتتأثیر فرهنگ آن قرار میگیرد و به آن تعلق خاطر پیدا میکند. [...] اصفهان در زمان صفویه مرکز قدرت میشود و از همهجا به این شهر آمدند و اصفهان را به این صورت ساختند؛ بنابراین، نباید فکر کنیم که اصفهان فقط متعلق به اصفهانیان است. اصفهان متعلق به فرهنگ تمام ایران است. نباید بگوییم فلانی متعلق به کجاست. فرهنگ ایرانی مجموع فرهنگ تمام این شهرها است.
تبریزیها هم در ساختن اصفهان بسیار نقش داشتند. هنوز هم کوچهٔ تبریزیها در اصفهان مشهور است؛ بنابراین، باید دو نکته را در نظر داشت که صائب هماناندازه که به تبریز وابستگی دارد، به اصفهان هم ابراز علاقه میکند.
اصلاً قدما از اینگونه حرفها که الان میزنیم نمیزدند و این خطکشیها را نمیکردند. اصلاً دیدگاهشان اینگونه نبودهاست.
مندرج در روزنامهٔ اصفهانِ زیبا | ۵ تیرماه ۱۳۹۷
یادداشتی از استاد دکتر مهدی نوریان
هیچ تردیدی وجود ندارد که صائب متولد تبریز بودهاست. بعضی از محققان گفته بودند که صائب در اصفهان به دنیا آمدهاست، اما این سندیت ندارد.
خود صائب هم صریحاً به این مسئله اشاره کردهاست:
ز خاک پاک تبــریـــزست صائب مولد پاکم
از آن با عشقباز شمس تبریزی سخن دارم
[...] از نظر تاریخی هم باید گفت که شاهعباس اول صفوی در سال ۱۰۱۲ عدهٔ زیادی از تاجران و سرمایهداران و شایستگان تبریز را به اصفهان کوچ میدهد. اینها ساکن اصفهان میشوند و در محلهٔ عباسآباد که بهاسم شاهعباس ساخته شده بود، سکنی میگزینند. تولد صائب خیلی جلوتر از سال ۱۰۱۲ است. تاریخ وفاتی که برای صائب مشخص کردهاند، ۱۰۸۷ است. صائب حداقل ۸۰ سال عمر کردهاست. خودش هم به ۸۰ سالگیاش اشاره میکند. اگر ۸۰ را از ۱۰۸۷ کم کنیم، ۱۰۰۷ میشود. درحالیکه سال مهاجرت تبریزیها ۱۰۱۲ است. بنابراین، صائب در آن زمان، پنجسالش بودهاست که همراه با خانواده به اصفهان کوچ میکند.
[...] صائب در اصفهان بزرگ میشود و تحتتأثیر فرهنگ آن قرار میگیرد و به آن تعلق خاطر پیدا میکند. [...] اصفهان در زمان صفویه مرکز قدرت میشود و از همهجا به این شهر آمدند و اصفهان را به این صورت ساختند؛ بنابراین، نباید فکر کنیم که اصفهان فقط متعلق به اصفهانیان است. اصفهان متعلق به فرهنگ تمام ایران است. نباید بگوییم فلانی متعلق به کجاست. فرهنگ ایرانی مجموع فرهنگ تمام این شهرها است.
تبریزیها هم در ساختن اصفهان بسیار نقش داشتند. هنوز هم کوچهٔ تبریزیها در اصفهان مشهور است؛ بنابراین، باید دو نکته را در نظر داشت که صائب هماناندازه که به تبریز وابستگی دارد، به اصفهان هم ابراز علاقه میکند.
اصلاً قدما از اینگونه حرفها که الان میزنیم نمیزدند و این خطکشیها را نمیکردند. اصلاً دیدگاهشان اینگونه نبودهاست.
مندرج در روزنامهٔ اصفهانِ زیبا | ۵ تیرماه ۱۳۹۷
نگردد غافل از احوال عاشق عشق در هجران
شـود داغ غریبی شمع بر پروانه در صحـرا
صائب
استعاره مکنیه
تشبیه مضمر
استعاره
ایهام
مراعاتنظیر
عشق از مهمترین بنمایههای شعری صائب است و آن را برتر میداند.
صحرا: جهان
میگه معشوق غافل از حال عاشق نیست.
معنی عرفانی هم میتونه داشته باشه.
░⃟
شـود داغ غریبی شمع بر پروانه در صحـرا
صائب
استعاره مکنیه
تشبیه مضمر
استعاره
ایهام
مراعاتنظیر
عشق از مهمترین بنمایههای شعری صائب است و آن را برتر میداند.
صحرا: جهان
میگه معشوق غافل از حال عاشق نیست.
معنی عرفانی هم میتونه داشته باشه.
░⃟
روی سرخ خویش را کرد از تهی مغزی سیاه
چون عقیق سادهدل هر کس که صاحب نام شد
صائب
کنایه در روی سرخ بودن
کنایه در روی سیاه کردن
کنایه در سادهدل
مراعاتنظیر
تمثیل
و
تشبیه
حسنتعلیل
استعارهٔ مکنیه در عقیق سادهدل
بهترین نوع عقیق یمنی است.
در دهان گرفتن و مکیدن عقیق برای رفع تشنگی..
هر شخصی که مثل عقیق «از آن مهر و نگین انگشتر ساخته میشود» در پی شهرت باشد، مانند این است که از نادانی، آبروی خودش را ببرد.
░⃟
چون عقیق سادهدل هر کس که صاحب نام شد
صائب
کنایه در روی سرخ بودن
کنایه در روی سیاه کردن
کنایه در سادهدل
مراعاتنظیر
تمثیل
و
تشبیه
حسنتعلیل
استعارهٔ مکنیه در عقیق سادهدل
بهترین نوع عقیق یمنی است.
در دهان گرفتن و مکیدن عقیق برای رفع تشنگی..
هر شخصی که مثل عقیق «از آن مهر و نگین انگشتر ساخته میشود» در پی شهرت باشد، مانند این است که از نادانی، آبروی خودش را ببرد.
░⃟
بر عشقِ توام نه صبر پیداست نه دل
بی رویِ توام نه عقل برجاست نه دل
این غم که مراست کوهِ قاف است نه غم
این دل که تو راست سنگِ خاراست نه دل
#رودکی
بی رویِ توام نه عقل برجاست نه دل
این غم که مراست کوهِ قاف است نه غم
این دل که تو راست سنگِ خاراست نه دل
#رودکی
شیخ الاسلام گفت:«چون کسی بیمار بودی یا دردی داشتی به خیرچه [=خواجه خیرچه ] شدی تا وی «الحمد» برخواندی و بدمیدی ، و در حال راحت پدید آمدی.[فورا خوب میشد.]
وقتی دانشمندی را درد ِ دندان بود. به وی شد. الحمد بخواند و بدمید. بِه شد. آن دانشمند گفت: خیرچه! الحمد نه راست میخوانی ، آن را بر تو راست کنم ؟
گفت: نه ، تو دل ِ خود راست کن!»
شیخ الاسلام گفت که:« من از خرقانی « الهمدلله » شنیدم ، که وی امّی بود « الحمدالله» نمیتوانست گفت. و وی سید و غوث ِ روزگار بود.»
نفحات الانس
عبدالرحمن جامی
وقتی دانشمندی را درد ِ دندان بود. به وی شد. الحمد بخواند و بدمید. بِه شد. آن دانشمند گفت: خیرچه! الحمد نه راست میخوانی ، آن را بر تو راست کنم ؟
گفت: نه ، تو دل ِ خود راست کن!»
شیخ الاسلام گفت که:« من از خرقانی « الهمدلله » شنیدم ، که وی امّی بود « الحمدالله» نمیتوانست گفت. و وی سید و غوث ِ روزگار بود.»
نفحات الانس
عبدالرحمن جامی
مکش منت به هر نامرد و مردی
مده دل را به ذلت دست فردی
اگر او را به تو مهر و وفا نیست
اگر او بر جراحاتت دوا نیست
رهایش کن مرنجان خویشتن را
مبر هرگز ز یادت این سخن را
#صائب_تبریزی
مده دل را به ذلت دست فردی
اگر او را به تو مهر و وفا نیست
اگر او بر جراحاتت دوا نیست
رهایش کن مرنجان خویشتن را
مبر هرگز ز یادت این سخن را
#صائب_تبریزی
هم درین نحسی بگردان این نظر
در کسی که کرد نحست در نگر
در این حال که نحوست و نکبت گریبانت را گرفته، به کسی نگاه کن که تو را به این
نحوست گرفتار ساخته است. با نگاه ژرف و عقلانی در خواهی یافت که نفس امّاره تو را به
این شومی و نحوست فرو افکنده است .
آن نظر که بنگرد این جر و مد
او ز نحسی سوی سعدی نقب زد
چشمی که بتواند این جزر و مدّ را ببیند، او از جانب نحوست به سوی سعادت راهی یافته است. «جرّ و مدّ»، کنایه از حالات خوشی و ناخوشی است که بر آدمی دست می دهد. گاه منشاء این حال، عقلِ معاد است و کاه نفسِ اَماره.
این امر مستلزم معرفت نفس است و نفس نزد محققان عرفا، بوقلمون صفت است و دَم به دَم رنگ عوض می کند و هر لحظه نقشی برآب می زند؛ از اینرو شناخت کامل آن میسور نیست، پس گفته اند: هر که نفس خود را شناخت خدا را شناخته. این کلام شریف بیان این مطلب است که همانسان که نمی تواند به کنه وجود حق تعالی واقف شد، نفس نیز همین گونه است.)
#مثنوی_مولانا
در کسی که کرد نحست در نگر
در این حال که نحوست و نکبت گریبانت را گرفته، به کسی نگاه کن که تو را به این
نحوست گرفتار ساخته است. با نگاه ژرف و عقلانی در خواهی یافت که نفس امّاره تو را به
این شومی و نحوست فرو افکنده است .
آن نظر که بنگرد این جر و مد
او ز نحسی سوی سعدی نقب زد
چشمی که بتواند این جزر و مدّ را ببیند، او از جانب نحوست به سوی سعادت راهی یافته است. «جرّ و مدّ»، کنایه از حالات خوشی و ناخوشی است که بر آدمی دست می دهد. گاه منشاء این حال، عقلِ معاد است و کاه نفسِ اَماره.
این امر مستلزم معرفت نفس است و نفس نزد محققان عرفا، بوقلمون صفت است و دَم به دَم رنگ عوض می کند و هر لحظه نقشی برآب می زند؛ از اینرو شناخت کامل آن میسور نیست، پس گفته اند: هر که نفس خود را شناخت خدا را شناخته. این کلام شریف بیان این مطلب است که همانسان که نمی تواند به کنه وجود حق تعالی واقف شد، نفس نیز همین گونه است.)
#مثنوی_مولانا
نمیدانم چه بد کردم، که نیکم زار میداری؟
تنم رنجورمیخواهی،دلم بیمارمیداری
نهی برجان من منت که: خواهم داشت تیمارت
دلم خون شدز تیمارت،نکوتیمارمیداری!
#فخرالدین_عراقی
تنم رنجورمیخواهی،دلم بیمارمیداری
نهی برجان من منت که: خواهم داشت تیمارت
دلم خون شدز تیمارت،نکوتیمارمیداری!
#فخرالدین_عراقی
#ایران_زیبایم
درودها عزیزان محفل #رندان_حافظ
در راستاے معرفی یڪی از شهـرهاے ایران عزیزمون در خدمت شما بزرگواران هستیم .
امشب با معرفی : # مازنداران
رأس ساعت :22
مثل همیشه منتظر حضور سبزتان هستیم 🙏
درودها عزیزان محفل #رندان_حافظ
در راستاے معرفی یڪی از شهـرهاے ایران عزیزمون در خدمت شما بزرگواران هستیم .
امشب با معرفی : # مازنداران
رأس ساعت :22
مثل همیشه منتظر حضور سبزتان هستیم 🙏
مىگويم خدا همگى ذوق است
و من آن ذوقم
و در آن ذوق
به كلّى غرقم
و ذوق عالميان
عكسِ آن ذوق است
كه
الايمانُ كلّهُ ذوق
و شوق.
جناب شمس تبریزی
و من آن ذوقم
و در آن ذوق
به كلّى غرقم
و ذوق عالميان
عكسِ آن ذوق است
كه
الايمانُ كلّهُ ذوق
و شوق.
جناب شمس تبریزی
مستی از شناخت, مستی ابدی
هر که با ما تعلّق گرفت
و از این شراب مست شد
هر جا که رَوَد، با هرکه نشیند
و با هر قومی که صحبت کند
او فی الحقیقه با ما می نشیند
و با این جنس می آمیزد.
فیه_ما_فیه مولانا
هر که با ما تعلّق گرفت
و از این شراب مست شد
هر جا که رَوَد، با هرکه نشیند
و با هر قومی که صحبت کند
او فی الحقیقه با ما می نشیند
و با این جنس می آمیزد.
فیه_ما_فیه مولانا
اصلاحیه❌❌❌❌
حال من، در شهر احسـاسم گم است
حال من، عشق تمام مردم است
از مولانا نیست❌❌❌
شاعر :شهرام محمدی (آذرخش)
حال من، در شهر احسـاسم گم است
حال من، عشق تمام مردم است
از مولانا نیست❌❌❌
شاعر :شهرام محمدی (آذرخش)