داریوش
@katibehchannel
دلتنگم
داریوش
ترانهسرا: ایرج جنتیعطایی
آهنگساز: بابک سعیدی
آلبوم معجزه خاموش
امروز چه دلتنگم...
داریوش
ترانهسرا: ایرج جنتیعطایی
آهنگساز: بابک سعیدی
آلبوم معجزه خاموش
امروز چه دلتنگم...
هر كه را خلق وخوی فراخ ديدی،
و رویِ گشاده و فراخ حوصله،
كه دعای خير همه عالم كند،
كه از سخن او ترا گشادِ دل حاصل می شود
و اين عالم و تنگی او، بر تو فراموش می شود؛
آن فرشته است و بهشتی.
و آنكه اندر او و اندر سخن او قبضی می بينی
و تنگی و سردی، كه از سخن او چنان سرد میشوی كه از سخن آن كس گرم شده بودی؛ آن شيطان است و دوزخی.
اكنون هر كه بر اين سِرّ واقف شود به صد هزار شيخی التفات نكند.
شمس الدین محمد تبریزی
تو لیلة القبری برو
تا لیلة القدری شوی
چون قدر مر ارواح را
کاشانه شو کاشانه شو
اندیشهات جایی رود
وآنگه تو را آن جا کشد
ز اندیشه بگذر چون قضا
پیشانه شو پیشانه شو
مولانــــا
الهـی ;
نور دیدهی آشنایانی،
روز دولت عارفانی.
مهربـانا!
جانهای جوانمردان را عیانی و از دیدهها امروز نهانی
انــدر دل مـن بدیـن عیـانی که تویی
وز دیــدهی مـن بدین نهانی که تویی
وصّـاف ، تو را وصـف ندانـــد کـردن
تو خود به صفات خود چنانی که تویی
مناجات خواجه عبدالله انصاری
نور دیدهی آشنایانی،
روز دولت عارفانی.
مهربـانا!
جانهای جوانمردان را عیانی و از دیدهها امروز نهانی
انــدر دل مـن بدیـن عیـانی که تویی
وز دیــدهی مـن بدین نهانی که تویی
وصّـاف ، تو را وصـف ندانـــد کـردن
تو خود به صفات خود چنانی که تویی
مناجات خواجه عبدالله انصاری
دریغا عاشق را بلای سختتر و عظیمتر از آن نباشد که از روی معشوق دورافتد،
و به هجران مبتلا شود؛ و آنگاه با نااهلان گرفتار شود، او را دو بلا باشد:
یکی فراق معشوق، و دیگر دیدن نااهلان.
تمهیدات
عین القضات همدانی
گور به گل سرخ گفت:
ای گل عاشقان!
با قطره های اشکی که هر شب از دیده ی سحرگاهان بر چهره ی تو میریزد چه میکنی؟
گل پاسخ داد:
ای گور تیره اول تو بگو، با آنچه پیوسته در کام خود فرو میبری چه می کنی؟
من این اشک ها را در درون سایه،
آرام آرام به صورت عطر و عسل در میآورم
و تحویل مردم میدهم.
گورگفت: ای گل!
من نیز از هر روحی که به مَنَش میسپارند فرشته ای میسازم و به آسمانش میفرستم.
ویکتورهوگو
ای گل عاشقان!
با قطره های اشکی که هر شب از دیده ی سحرگاهان بر چهره ی تو میریزد چه میکنی؟
گل پاسخ داد:
ای گور تیره اول تو بگو، با آنچه پیوسته در کام خود فرو میبری چه می کنی؟
من این اشک ها را در درون سایه،
آرام آرام به صورت عطر و عسل در میآورم
و تحویل مردم میدهم.
گورگفت: ای گل!
من نیز از هر روحی که به مَنَش میسپارند فرشته ای میسازم و به آسمانش میفرستم.
ویکتورهوگو
سخن با خود توانم گفت و با هر که خود را دیدم در او تو اینی که نیاز مینمایی
ان تو نبودی که بینیازی و بیگانگی مینمودی، ان دشمن تو بود
از بهر انش میرنجانیدم که تو نبودی
اخر من تو را چگونه رنجانم؟!
که اگر بر پای تو بوسه دهم ترسم که مژهی من در خلد پای تو را خسته کند.....
جناب شمس تبریزی
مقالات
ان تو نبودی که بینیازی و بیگانگی مینمودی، ان دشمن تو بود
از بهر انش میرنجانیدم که تو نبودی
اخر من تو را چگونه رنجانم؟!
که اگر بر پای تو بوسه دهم ترسم که مژهی من در خلد پای تو را خسته کند.....
جناب شمس تبریزی
مقالات
تو چه دانی ذوق آب دیدگان
عاشق نانی تو چون نادیدگان
#دفتر_اول
تو که حریص بر متاع دنیوی هستی چه میدانی که ذوق و حال حاصل آمده از اشک چشم و انکسار قلب چیست؟! زیرا تو مانند گدایان حریص، شیفتهٔ نانی.
عاشق نانی تو چون نادیدگان
#دفتر_اول
تو که حریص بر متاع دنیوی هستی چه میدانی که ذوق و حال حاصل آمده از اشک چشم و انکسار قلب چیست؟! زیرا تو مانند گدایان حریص، شیفتهٔ نانی.
#نماز_ریاکاران
نماز ریاکاران، صدا و صفیری بیش نیست، زیرا اصل نماز، یاد خداست و اگر آن یاد نباشد همۀ عبارتها و آیات و حرکاتِ نمازگزاران باطل میشود و او را هیچ بهرهای از آن کلمات و حرکات قدسی نباشد.
آن مُنافِق با مُوافِق در نماز
از پِیِ اِسْتیزه آید نه نیاز
هرچه مَردم میکُند، بوزینه هم
آن کُند کَزْ مَرد بینَد دَمْ به دَم
او گُمان بُرده که من کردم چو او
فَرق را کِی دانَد آن اِسْتیزه رو؟
#مثنوی_معنوی #دفتر_اول
نماز ریاکاران، صدا و صفیری بیش نیست، زیرا اصل نماز، یاد خداست و اگر آن یاد نباشد همۀ عبارتها و آیات و حرکاتِ نمازگزاران باطل میشود و او را هیچ بهرهای از آن کلمات و حرکات قدسی نباشد.
آن مُنافِق با مُوافِق در نماز
از پِیِ اِسْتیزه آید نه نیاز
هرچه مَردم میکُند، بوزینه هم
آن کُند کَزْ مَرد بینَد دَمْ به دَم
او گُمان بُرده که من کردم چو او
فَرق را کِی دانَد آن اِسْتیزه رو؟
#مثنوی_معنوی #دفتر_اول
ذکر منصور حلاج
نقلست که شب اول که او را حبس کردند بیامدند او را در زندان ندیدند، جملهٔ زندان بگشتند کس را ندیدند، شب دوم نه او را دیدند و نه زندان، هر چند زندان را طلب کردند ندیدند، شب سوم او رادر زندان دیدند گفتند شب اول کجا بودی و شب دوم زندان و تو کجا بودیت اکنون هر دو پدید آمدیت این چه واقعه است گفت: شب اول من به حضرت بودم از آن نبودم و شب دوم حضرت اینجا بود از آن هر دو غایب بودیم شب سوم بازفرستادند مرا برای حفظ شریعت. بیائید و کار خود کنید.
تذکرةالاولیاءعطارنیشابوری
ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنم
تو کعبهای هر جا روم قصد مقامت می کنم
هر جا که هستی حاضری از دور در ما ناظری
شب خانه روشن می شود چون یاد نامت می کنم
گه همچو باز آشنا بر دست تو پر می زنم
گه چون کبوتر پرزنان آهنگ بامت می کنم
گر غایبی هر دم چرا آسیب بر دل می زنی
ور حاضری پس من چرا در سینه دامت می کنم
دوری به تن لیک از دلم اندر دل تو روزنیست
زان روزن دزدیده من چون مه پیامت می کنم
ای چاره در من چاره گر حیران شو و نظاره گر
بنگر کز این جمله صور این دم کدامت می کنم
#مولوی
تو کعبهای هر جا روم قصد مقامت می کنم
هر جا که هستی حاضری از دور در ما ناظری
شب خانه روشن می شود چون یاد نامت می کنم
گه همچو باز آشنا بر دست تو پر می زنم
گه چون کبوتر پرزنان آهنگ بامت می کنم
گر غایبی هر دم چرا آسیب بر دل می زنی
ور حاضری پس من چرا در سینه دامت می کنم
دوری به تن لیک از دلم اندر دل تو روزنیست
زان روزن دزدیده من چون مه پیامت می کنم
ای چاره در من چاره گر حیران شو و نظاره گر
بنگر کز این جمله صور این دم کدامت می کنم
#مولوی
ور خدا خواهد که پوشد عیب کس
کم زند در عیب معیوبان نفس
#مثنوی #دفتراول
#حضرت_مولانا
اگر خداوند بخواهد عیب کسی را بپوشاند، دهان او را در بیان عیب دیگر معیوبان میبندد، تا به جای اینکه به جست و جوی عیب دیگران باشد، افکار و رفتار خودش را در ترازوی قضاوت قرار دهد و سعی در برطرف کردن نقاط ضعف خود داشته باشد.
با این حساب اصلا فرصت نمیکند ببیند بقیه چه عیبی دارند چون حواسش به حالات و اوضاع خویش معطوف است.
کم زند در عیب معیوبان نفس
#مثنوی #دفتراول
#حضرت_مولانا
اگر خداوند بخواهد عیب کسی را بپوشاند، دهان او را در بیان عیب دیگر معیوبان میبندد، تا به جای اینکه به جست و جوی عیب دیگران باشد، افکار و رفتار خودش را در ترازوی قضاوت قرار دهد و سعی در برطرف کردن نقاط ضعف خود داشته باشد.
با این حساب اصلا فرصت نمیکند ببیند بقیه چه عیبی دارند چون حواسش به حالات و اوضاع خویش معطوف است.
این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت
هر کجا وقت خوش افتاد، همانجاست بهشت
دوزخ از تیرگی بخت درون تو بود
گر درون تیره نباشد، همه دنیاست بهشت
#صائب_تبریزی
هر کجا وقت خوش افتاد، همانجاست بهشت
دوزخ از تیرگی بخت درون تو بود
گر درون تیره نباشد، همه دنیاست بهشت
#صائب_تبریزی
گفتهاند در فراق دوست،
چندان گریستن باید که وَهمَت چنان افتد
که دوست با اشک آمیختهست و با قطرات اشک در کنارت خواهد افتاد.
کشف الاسرار و عدةالابرار
رشیدالدین میبدی
چندان گریستن باید که وَهمَت چنان افتد
که دوست با اشک آمیختهست و با قطرات اشک در کنارت خواهد افتاد.
کشف الاسرار و عدةالابرار
رشیدالدین میبدی
بدان که هر سالکی که به مقصد رسید
و مقصود حاصل کرد به واسطه ادراک
صحبت دوستان خدا بود ؛
خوشا به احوال آن طایفه
عزیزالدین نسفی
و مقصود حاصل کرد به واسطه ادراک
صحبت دوستان خدا بود ؛
خوشا به احوال آن طایفه
عزیزالدین نسفی
حقّ، در دل اولیای خود مطلع گشت،
بعضی دلها چنان دید که بار معرفت او نتوانست کشید،
به عبادتش مشغول گرداند.
الهی تو مرا باش و هر چه خواهی کن.
شیخ بایزید بسطامی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در مناجات خویش گفت:
از محبت خویش نسبت به تو در شگفت نیستم،
حال آنکه من بندهای تهی دستم.
شگفتي ِ من، از محبت توست نسبت به من، حال آنکه تو پادشاهی توانایی...
شیخ بايزيد بسطامی
Nafas [RubixMusic.Com]
Dariush Eghbali [RubixMusic.Com]
اگه حتی بین ما فاصله یک نفسه
با صدای "داریوش"
با صدای "داریوش"