شناخت و معرفت خدا
شيخ بهايى در شرح حديث دوم از کتاب اربعين خود مى گويد:منظور از شناخت و معرفت خدا، شناخت و اطلاع بر حقيقت ذات مقدسش نيست، چرا که آن حتى بر ملايکه مقرّب و پيامبران مرسل نيز ميسّر نيست، چه رسد به ديگران.
در اين مورد سخن سيد بشر پيامبر اکرم (ص) کفايت مى کند که فرمود: ما عرفناک حق معرفتک. (خداوندا) به اندازه اى که شايسته و لايق آنى به تو معرفت و آگاهى نيافتم.)
و در حديث ديگرى است که: خدا همان گونه که از ديدگان در حجاب است از عقول هم در حجاب است و اهل ملأ اعلا هم مانند شما او را مى جويند.
بنابراين، به سخن کسى که گمان مى کند به کنه حقيقت مقدس پروردگار رسيده توجه مکن ! زيرا خاک در دهان کرده و گمراه شده است و دروغ مى گويد و افترا مى بندد، چه اين امر بالاتر و پاکتر از آن است که بخاطر بشر نازل و آلوده گردد.
حتى تصورات راسخان در علم نيز فرسنگها از حرم کبريايى او دور است و آخرين مرحله اى که فکر عميق به آن مى رسد، اين است که جايگاه و مکانت او براى درک و فهم، چقدر دقيق است و دور از دسترس.
منبع: رساله لقاالله
علامه حسنزاده
شيخ بهايى در شرح حديث دوم از کتاب اربعين خود مى گويد:منظور از شناخت و معرفت خدا، شناخت و اطلاع بر حقيقت ذات مقدسش نيست، چرا که آن حتى بر ملايکه مقرّب و پيامبران مرسل نيز ميسّر نيست، چه رسد به ديگران.
در اين مورد سخن سيد بشر پيامبر اکرم (ص) کفايت مى کند که فرمود: ما عرفناک حق معرفتک. (خداوندا) به اندازه اى که شايسته و لايق آنى به تو معرفت و آگاهى نيافتم.)
و در حديث ديگرى است که: خدا همان گونه که از ديدگان در حجاب است از عقول هم در حجاب است و اهل ملأ اعلا هم مانند شما او را مى جويند.
بنابراين، به سخن کسى که گمان مى کند به کنه حقيقت مقدس پروردگار رسيده توجه مکن ! زيرا خاک در دهان کرده و گمراه شده است و دروغ مى گويد و افترا مى بندد، چه اين امر بالاتر و پاکتر از آن است که بخاطر بشر نازل و آلوده گردد.
حتى تصورات راسخان در علم نيز فرسنگها از حرم کبريايى او دور است و آخرين مرحله اى که فکر عميق به آن مى رسد، اين است که جايگاه و مکانت او براى درک و فهم، چقدر دقيق است و دور از دسترس.
منبع: رساله لقاالله
علامه حسنزاده
شادی,
همچو آبِ لطیفِ صاف,
به هر جا میرسد,
در حال شکوفهی عجبی میروید.
غم,
همچو سیلابِ سیاه,
به هر جا که میرسد، شکوفه را پژمرده میکند
و آن شکوفه که قصدِ پیدا شدن دارد،
نهلد که پیدا شود.
شمس تبریزی
همچو آبِ لطیفِ صاف,
به هر جا میرسد,
در حال شکوفهی عجبی میروید.
غم,
همچو سیلابِ سیاه,
به هر جا که میرسد، شکوفه را پژمرده میکند
و آن شکوفه که قصدِ پیدا شدن دارد،
نهلد که پیدا شود.
شمس تبریزی
صوفی گری به زبان ساده یعنی عشق ورزیدن به خدا و عشق ورزیدن به کل هستی در بالاترین حد. صوفی گری یعنی اینکه انسان آماده است تا در کل هستی حل شود. آماده است تا در کل جذب شود.
کتاب آواز سکوت
کتاب آواز سکوت
Tasnife Zahi Eshgh-(SONG95.IR)
Homayoun Shajarian
زهی عشق
همایون شجریان
زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا
همایون شجریان
زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا
دنيا را سه طلاق دادم
و يگانه را يگانه شدم
و پيش حضرت ايستادم
و گفتم:
بار خدايا
جز تو كسي را ندارم
و چون تو دارم
همه دارم.
شيخ بايزيد بسطامي
و يگانه را يگانه شدم
و پيش حضرت ايستادم
و گفتم:
بار خدايا
جز تو كسي را ندارم
و چون تو دارم
همه دارم.
شيخ بايزيد بسطامي
شیخ بهایی در کشکول نقل می کند
که هارون الرشید به جناب امام موسی بن جعفر (علیه السلام) نوشته و از حضرت خواسته که مرا به عبارتی کوتاه موعظه و اندرز بنما، حضرت به ایشان نوشت :« کل ما تراه عینک ففیه موعظة » هر چه را که چشمانت می بیند از کلمات وجودی نظام هستی، در آن موعظه است، از تدبیر و وحدت صنع که خداست دارد خدایی می کند.
📗 شرح_فصوص_الحکم/ ج۱، ص۱۸۸
که هارون الرشید به جناب امام موسی بن جعفر (علیه السلام) نوشته و از حضرت خواسته که مرا به عبارتی کوتاه موعظه و اندرز بنما، حضرت به ایشان نوشت :« کل ما تراه عینک ففیه موعظة » هر چه را که چشمانت می بیند از کلمات وجودی نظام هستی، در آن موعظه است، از تدبیر و وحدت صنع که خداست دارد خدایی می کند.
📗 شرح_فصوص_الحکم/ ج۱، ص۱۸۸
بس که من دل را به دام عشق خوبان بستهام
وز نشاط عشق خوبان توبهها بشکستهام
خسته او را که او از غمزه تیر انداختهست
من دل و جان را به تیر غمزهٔ او خستهام
هر کجا شوریدهای را دیدهام چون خویشتن
دوستی را دامن اندر دامن او بستهام
دوستانم بر سر کارند در بازار عشق
من چو معزولان چرا در گوشهای بنشستهام
چون به ظاهر بنگری در کار من گویی مگر
با سلامت هم نشینم وز ملامت رستهام
این سلامت را که من دارم ملامت در قفاست
تا نه پنداری که از دام ملامت جستهام
تو بدان منگر که من عقد نشاط خویش را
از جفای دوستان از دیدگان بگسستهام
باش تا بر گردن ایام بندد بخت من
عقدهای نو که از در سخن پیوستهام
سنایی
وز نشاط عشق خوبان توبهها بشکستهام
خسته او را که او از غمزه تیر انداختهست
من دل و جان را به تیر غمزهٔ او خستهام
هر کجا شوریدهای را دیدهام چون خویشتن
دوستی را دامن اندر دامن او بستهام
دوستانم بر سر کارند در بازار عشق
من چو معزولان چرا در گوشهای بنشستهام
چون به ظاهر بنگری در کار من گویی مگر
با سلامت هم نشینم وز ملامت رستهام
این سلامت را که من دارم ملامت در قفاست
تا نه پنداری که از دام ملامت جستهام
تو بدان منگر که من عقد نشاط خویش را
از جفای دوستان از دیدگان بگسستهام
باش تا بر گردن ایام بندد بخت من
عقدهای نو که از در سخن پیوستهام
سنایی
DelAhangaan
روحبخش _موسم گل
⫸ خواننده : #روحبخش
موسم گل ...
شعر: #اسماعیل_نواب_صفا
آهنگ: #مجید_وفادار
موسم گل شد و وقت گل چیدن
خوش بود روی گل چهره بوسیدن
موسم گل ...
شعر: #اسماعیل_نواب_صفا
آهنگ: #مجید_وفادار
موسم گل شد و وقت گل چیدن
خوش بود روی گل چهره بوسیدن
آی عشق - داریوش
@Dariush0Atfsdaa
منم من بذر فریاد
خاک خوب سرزمینم باش...
#آی_عشق
ترانه سرا: اردلان سرفراز
آهنگساز: داوود بهبودی
تنظیم: اریک آرکانت
اجرا: داریوش
انتشار: ۱۳۵۷
خاک خوب سرزمینم باش...
#آی_عشق
ترانه سرا: اردلان سرفراز
آهنگساز: داوود بهبودی
تنظیم: اریک آرکانت
اجرا: داریوش
انتشار: ۱۳۵۷
دیوار
داریوش، فرامرز اصلانی
برای اون یه وجب خاک
همه دنیامونو دادیم...
«دیوار»
ترانه سرا: روزبه بمانی
آهنگ و تنظیم: فرزاد فتاحی
اجرا: داریوش،فرامرز اصلانی
انتشار: ۱۳۸۹
همه دنیامونو دادیم...
«دیوار»
ترانه سرا: روزبه بمانی
آهنگ و تنظیم: فرزاد فتاحی
اجرا: داریوش،فرامرز اصلانی
انتشار: ۱۳۸۹
نقل است:
که ابوبکر واسطی روزی با اصحاب در خانه نشسته بود و در آن خانه روزنی بود.
ناگاه آفتاب در آن روزن افتاد. هزار ذره به هم برآمده بود.
شیخ گفت: «شما را این حرکات ذره ها تشویش می آرد؟»
اصحاب گفتند: «نه»
شیخ گفت: «مرد موحد آن است که اگر کونین و عالمین و باقی هرچه هست، اگر همچنین (مانند این ذره ها) در حرکت آید که این ذره ها، یک ذره درون موحد را تفرقه پدید نیاید، اگر موحد است.
تذکره اولیا
که ابوبکر واسطی روزی با اصحاب در خانه نشسته بود و در آن خانه روزنی بود.
ناگاه آفتاب در آن روزن افتاد. هزار ذره به هم برآمده بود.
شیخ گفت: «شما را این حرکات ذره ها تشویش می آرد؟»
اصحاب گفتند: «نه»
شیخ گفت: «مرد موحد آن است که اگر کونین و عالمین و باقی هرچه هست، اگر همچنین (مانند این ذره ها) در حرکت آید که این ذره ها، یک ذره درون موحد را تفرقه پدید نیاید، اگر موحد است.
تذکره اولیا
✨
مطالعه و تفکر
هنگامی که مطالعه میکنیم شخص دیگری به جای ما فکر میکند:
ما فقط جریان ذهنی او را تکرار میکنیم. این حدیث همان شاگردی است که برای یادگیری فن تحریر، با مداد خود خطوطی را که معلم رسم نموده دنبال میکند. بنابراین در مطالعه، بخش اعظم تفکر به جای ما انجام شده. به همین دلیل است که هنگامی که پس از چندی اشتغال خاطر به افکار خودمان، به مطالعه میپردازیم، احساس آسودگی میکنیم. اما هنگام مطالعه، ذهن در واقع جولانگاه افکارِ شخصی دیگر میشود. و بنابراین گاه اتفاق میافتد که شخصی که فراوان _یعنی تقریبا تمام روز را_ مطالعه میکند و در فواصل آن هم وقت خود را با اشتغالات خالی از تفکر هدر میدهد، به تدریج توان خوداندیشی را از دست میدهد، همچون شخصی که همواره سواری میکند و عاقبت راهرفتن را از یاد میبرد.
#آرتور_شوپنهاور
جهان و تأملات فیلسوف
.
مطالعه و تفکر
هنگامی که مطالعه میکنیم شخص دیگری به جای ما فکر میکند:
ما فقط جریان ذهنی او را تکرار میکنیم. این حدیث همان شاگردی است که برای یادگیری فن تحریر، با مداد خود خطوطی را که معلم رسم نموده دنبال میکند. بنابراین در مطالعه، بخش اعظم تفکر به جای ما انجام شده. به همین دلیل است که هنگامی که پس از چندی اشتغال خاطر به افکار خودمان، به مطالعه میپردازیم، احساس آسودگی میکنیم. اما هنگام مطالعه، ذهن در واقع جولانگاه افکارِ شخصی دیگر میشود. و بنابراین گاه اتفاق میافتد که شخصی که فراوان _یعنی تقریبا تمام روز را_ مطالعه میکند و در فواصل آن هم وقت خود را با اشتغالات خالی از تفکر هدر میدهد، به تدریج توان خوداندیشی را از دست میدهد، همچون شخصی که همواره سواری میکند و عاقبت راهرفتن را از یاد میبرد.
#آرتور_شوپنهاور
جهان و تأملات فیلسوف
.
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور
دور باد آفت دور فلک از جان و تنش
گر به سرمنزل سلمی رسی ای باد صبا
چشم دارم که سلامی برسانی ز منش
به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه
جای دلهای عزیز است به هم برمزنش
گو دلم حق وفا با خط و خالت دارد
محترم دار در آن طره عنبرشکنش
در مقامی که به یاد لب او می نوشند
سفله آن مست که باشد خبر از خویشتنش
عرض و مال از در میخانه نشاید اندوخت
هر که این آب خورد رخت به دریا فکنش
هر که ترسد ز ملال انده عشقش نه حلال
سر ما و قدمش یا لب ما و دهنش
شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است
آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش
حافظ
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور
دور باد آفت دور فلک از جان و تنش
گر به سرمنزل سلمی رسی ای باد صبا
چشم دارم که سلامی برسانی ز منش
به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه
جای دلهای عزیز است به هم برمزنش
گو دلم حق وفا با خط و خالت دارد
محترم دار در آن طره عنبرشکنش
در مقامی که به یاد لب او می نوشند
سفله آن مست که باشد خبر از خویشتنش
عرض و مال از در میخانه نشاید اندوخت
هر که این آب خورد رخت به دریا فکنش
هر که ترسد ز ملال انده عشقش نه حلال
سر ما و قدمش یا لب ما و دهنش
شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است
آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش
حافظ