معرفی عارفان
1.23K subscribers
33.8K photos
12.2K videos
3.21K files
2.75K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
خواهی شرفت هردمی اعلا باشد
باشد طلب فروتنی تا باشد

با خاک نشینان بنشین تا گویند
هر چیز سبک‌تر است بالا باشد

#خاقانی
دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند

پنهان خورید باده که تعزیر می‌کنند

ناموس عشق و رونق عشاق می‌برند

عیب جوان و سرزنش پیر می‌کنند

گویند رمز عشق مگویید و مشنوید

مشکل حکایتیست که تقریر می‌کنند

#حافظ
در طلبت رها شدم درد شدم دوا شدم
من نه منم شما شدم تا ز خودم جدا شدم
نغمه منم نوا منم شوق منم شعف منم
سوز فراغ نی منم شور سماع دف منم
روز تویی روزه تویی حاصل دریوزه تویی
آب تویی کوزه تویی آب ده این بار مرا
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی
سینه ی مشروح تویی بر در اسرار مرا
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود
موج زده به ساحلم عشق چه کرده با دلم
قبله ی قلبمی و چون آینه در مقابلم



#مولانا
دریغا آن شب که شب آدینه بود
که این کلمات می‌نوشتم
به جایی رسیدم که هرچه در ازل و ابد بود و باشد در حرف «الف» بدیدم.
دریغا کسی بایستی که فهم کردی که چه می‌گویم!



دریغا اول حرفی که در لوح محفوظ پیدا آمد، لفظ «محبت» بود
پس نقطه‌ی «ب» با نقطه‌ی «نون» متصل شد، یعنی «محنت» شد
مگر آن بزرگ از اینجا گفت که در هر لطفی، هزار قهر تعبیه کرده‌اند؛ و در هر راحتی، هزار شربت به زهر آمیخته‌اند
.

#عین‌القضات_همدانی
هر چه از دل می خورم
از روزیم کم می کنند

در حریم سینه من
دل نبودی کاشکی


#صائب_تبریزی
اصلاحیه


بوسه گر ســــاقی دهد ساغر زنم
بوسه را بر جـــــــام یک دلـــبر زنم

اه ساقی می بده جــــانم سِــــتان
تا که یک پیـــــــــمانه ی دیـــگر زنم

دم به دم عشقت مرا دلـــخون کند
اتشی بر جـــــــــــان و بر پیــکر زنم

غیرِ عشقت نیست عشقی بر دلم
من به ســــودای غــــــمت پرپر زنم

پرده ایی از ســــوز و نای دل شنو
بوسه ده تا جان به خـــــاکستر زنم

عاشـــق میـــــخانه ی شــــهر تو ام
یار من ســـــاز، از تو عاشـق تر زنم

جعلی

ازمولانا نیست
اصلاحیه

بیخبر از هم دگر آسوده خوابیدن چه سود
بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود؟!

زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید
ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود؟!


جعلی
از شیخ بهایی نیست


شاعر: علی مولودی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
می خواه و گل افشان کن،
از دهر چه می‌جویی؟
این گفت سحرگه گل،
بلبل تو چه می‌گویی؟

مَسند به گلستان بر،
تا شاهد و ساقی را
لب گیری و رخ بوسی،
می نوشی و گل بویی


#حضرت_حافظ
شمشادْ خرامان کن، و آهنگ گلستان کن
تا سرو بیاموزد، از قد تو دلجویی

تا غنچهٔ خندانت، دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا، از بهر که می‌رویی؟



#حضرت_حافظ
امروز که بازارت، پرجوش خریدار است
دریاب و بنه گنجی، از مایهٔ نیکویی

چون شمعِ نکورویی، در رهگذر باد است
طرفِ هنری بربند، از شمعِ نکورویی


#حضرت_حافظ
گل‌های شجریان ۷۲ | گل‌های تازه ۱۲۵
Mohammad Reza Shajarian
#گلهای_شجریان شماره ۷۲

برنامه #گلهای_تازه ۱۲۵ - دستگاه همایون

آواز: محمدرضا #شجریان
تار: جلیل #شهناز
کمانچه: علی‌اصغر #بهاری
نی: حسن #ناهید
تنظیم و سنتور: فرامرز #پایور
تنبک: محمد #اسماعیلی

گوینده: #رضا_معینی
غزل آواز و تصنیف:‌ #سعدی


@
سنگ پر کردی تو دامن از جهان
هم ز سنگ سیم و زر چون کودکان

از خیال سیم و زر چون زر نبود
دامن صدقت درید و غم فزود



#مولانای_جان
هرگز آن دل بنمیرد که تو جانش باشی
نیکبخت آن که تو در هر دو جهانش باشی

غم و اندیشه در آن دایره هرگز نرود
به حقیقت که تو چون نقطه میانش باشی

#سعدی
دوش چون مشعله شوق تو بگرفت وجود
سایه‌ای در دلم انداخت که صد جا بگرفت

به دم سرد سحرگاهی من بازنشست
هر چراغی که زمین از دل صهبا بگرفت

#سعدی
به جوش سینه‌ی من برنیاید مهر خاموشی
حبابی پرده‌داری چون تواند کرد طوفان را !!!


جناب صائب تبریزی
ْیارب، آن روز کجا شد که تو از گوشه‌ی چشم
گاه‌گاهی نظری جانب ما می‌کردی .......... !!!


جناب هلالی جغتایی
مسلمانی، همسایه ای کافر داشت ..!
هر روز و هر شب، همسایه ی کافر را لعن و نفرین می کرد ...!
خدایا ... جان این همسایه ی کافر مرا بگیر و مرگش را نزدیک کن ...!
طوری که مرد کافر می شنید ..!!!
زمان گذشت و آن فرد مسلمانی که نفرین میکرد، خودش بیمار شد ..!!! دیگر نمی توانست غذا درست کند ...! ولی غذایش در کمال تعجب سر موقع در خانه اش حاضر می شد ...!
مسلمان سر نماز می گفت: خدایا ممنونم که بنده ات را فراموش نکردی، غذای مرا در خانه ام حاضر و ظاهر میکنی و لعنت بر آن کافر خدانشناس که تو را نمی شناسد ...!!!
روزی از روزها که می خواست برود و غذا را بردارد، دید این همسایه ی کافر است که برایش غذا می آورد ...!!!
از آن شب به بعد مرد مسلمان قصه ديگری سر نماز می گفت ...! خدایا ... ممنونم که این مرتیکه ی شیطان را وسیله کردی که برای من غذا بیاورد ...! من تازه حکمت تو را فهمیدم که چرا جانش را نگرفتی ...!!!
جهل امری ذاتی است که با هیچ صراطی ، راهش تغییر نمی کند ...!!!

گلستان سعدی
پیاله بی می و گل
بی شمیم و دل بی عشق

چنان ز خویش نباشد
خجل که من بی تو

طالب آملی
اصلاحیه


امام فخر رازی را قطعه ایست که درآن مردم جهان را از حیث علم و جهلِ مرکّب و جهلِ بسیط به چهار طبقه تقسیم نموده است:

آن کس که بداند و بداند که بداند
خود، درصف دانش به سر صدر نشاند
وآن کس که بداند و نداند که بداند
بیدار کنش زود که درخواب نماند
وآن کس که نداند و بداند که نداند
او خویشتن از کفر و ضلالت برهاند
وآن کس که نداند و نداند که نداند
تو مرده شمارش که کسش زنده نخواند
اینک به عِراق اندر شهری است معظّم
کان را همدان خوانی او هیچ نداند

امثالِ قُرآن /علی اصغر حکمت/صفحهء ۲۶۴
رسالهء همدانیّه/میرسیّد علی همدانی /تصحیح پرویز اذکایی صفحه۱۵۶

دربعض منابع این قطعه به ابن یمین و ملا احمد نراقی منتسب شده است که حقیر دردیوان ایشان یافت نشد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر روز دلم در غم تو زارتر است.
وز من دل بیرحم تو بی‌زارتر است.

بگذاشتیم غم تو نگذاشت مرا
حقا که غمت از تو وفادارتر است.

مولانا
استاد شهرام ناظری
آنکس که بداند و بخواهد که بداند
خود را به بلندای سعادت برساند
آنکس که بداند و بداند که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
آنکس که بداند و نداند که بداند
با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
آنکس که نداند و بخواهد که بداند
جان و تن خود را ز جهالت برهاند
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
آنکس که نداند و نخواهد که بداند
حیف است چنین جانوری زنده بماند


ملا احمد نراقی