عارفى به #مولانا پیغام فرستاد:
اگرمطلوب را یافتهایى
سکون و قرار گیر
اگر نیافتهایى این شور و رقص براى چیست؟
مولانا سرود:
اگر تو یار نداری
چرا طلب نکنی
وگر به یار رسیدی
چرا طرب نکنی
اگرمطلوب را یافتهایى
سکون و قرار گیر
اگر نیافتهایى این شور و رقص براى چیست؟
مولانا سرود:
اگر تو یار نداری
چرا طلب نکنی
وگر به یار رسیدی
چرا طرب نکنی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🦋 پروانه جالب
ممکن است فکر کنید که این یک مرغ مگس خوار کوچک است، اما نه. این حشره غیر معمول یک پروانه شاهین است.
ممکن است فکر کنید که این یک مرغ مگس خوار کوچک است، اما نه. این حشره غیر معمول یک پروانه شاهین است.
.
سرای سپنجی نماند به کس
ترا نیکوی باد فریادرس
به نیکی گراییم و فرمان کنیم
به داد و دهش دل گروگان کنیم
که خوبی و زشتی ز ما یادگار
بماند تو جز تخم نیکی مکار
#فردوسی
سرای سپنجی نماند به کس
ترا نیکوی باد فریادرس
به نیکی گراییم و فرمان کنیم
به داد و دهش دل گروگان کنیم
که خوبی و زشتی ز ما یادگار
بماند تو جز تخم نیکی مکار
#فردوسی
.
اسير عشق شدن
چارهء خلاص من است
#حافظ از غزل ۴۰۳
عشق
بود گلستان
پرورش از وی ستان
مولانا از ۱۱۲۵
لحظات به عشق و مهر
اسير عشق شدن
چارهء خلاص من است
#حافظ از غزل ۴۰۳
عشق
بود گلستان
پرورش از وی ستان
مولانا از ۱۱۲۵
لحظات به عشق و مهر
عشق آمد و شد چو
خونم اندر رگ و پوست
تا کرد مرا تهی و
پر کرد ز دوست
اجزای وجود من
همه دوست گرفت
نامیست ز من بر من
و باقی همه اوست
#مولانای_جان
خونم اندر رگ و پوست
تا کرد مرا تهی و
پر کرد ز دوست
اجزای وجود من
همه دوست گرفت
نامیست ز من بر من
و باقی همه اوست
#مولانای_جان
برجه که سماع روح برپای شده است
وان دف چو شکر حریف آن نای شده است
سودای قدیم آتش افزای شده است
آن های تو کو که وقت هیهات شده است
#رباعی_مولانا
وان دف چو شکر حریف آن نای شده است
سودای قدیم آتش افزای شده است
آن های تو کو که وقت هیهات شده است
#رباعی_مولانا
نوری با یکی نشسته بود، و هر دو زار می گریستند. چون آن کس برفت ، نوری روی به یاران کرد ، و گفت: دانستید که آن شخص که بود؟ گفتند: نه
گفت: ابلیس بود ، حکایتِ خدماتِ خود می کرد
و افسانه ی روزگار خود می گفت و از دردِ فراق
می نالید ، و چنانکه دیدیت می گریست. من نیز
می گریستم.
شبلی گوید: پیش نوری شدم. او را دیدم به مراقبت نشسته ، که مویی بر تن او حرکت نمی کرد.
گفتم: مراقبتی چنین نیکو از که آموختی؟
گفت: از گربه ای که بر سوراخِ موش بود. و او از من بسیار ساکن تر بود.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
گفت: ابلیس بود ، حکایتِ خدماتِ خود می کرد
و افسانه ی روزگار خود می گفت و از دردِ فراق
می نالید ، و چنانکه دیدیت می گریست. من نیز
می گریستم.
شبلی گوید: پیش نوری شدم. او را دیدم به مراقبت نشسته ، که مویی بر تن او حرکت نمی کرد.
گفتم: مراقبتی چنین نیکو از که آموختی؟
گفت: از گربه ای که بر سوراخِ موش بود. و او از من بسیار ساکن تر بود.
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
گفتمش ای دوست
گلپا
از بخت به فریادم و از چرخ به درد
وز گردش روزگار رخ چون گل زرد
ای دل، ز پی وصال چندین بمگرد
شادی نخوری ولیک غم باید خورد
#عراقی
وز گردش روزگار رخ چون گل زرد
ای دل، ز پی وصال چندین بمگرد
شادی نخوری ولیک غم باید خورد
#عراقی
کاشکی از غیر تو آگه نبودی جان من
خود ندانستی به جز تو جان معنی دان من
تا نه ردی کردمی و نی تردد نی قبول
بودمی بیدام و بیخاشاک در عمان من
غیر رویت هر چه بینم نور چشمم کم شود
هر کسی را ره مده ای پرده مژگان من
سخت نازک گشت جانم از لطافتهای عشق
دل نخواهم جان نخواهم آن من کو آن من
همچو ابرم روترش از غیرت شیرین خویش
روی همچون آفتابت بس بود برهان من
رو مگردان یک زمان از من که تا از درد تو
چرخ را بر هم نسوزد دود آتشدان من
تا خموشم من ز گلزار تو ریحان می برم
چون بنالم عطر گیرد عالم از ریحان من
من که باشم مر تو را من آنک تو نامم نهی
تو کی باشی مر مرا سلطان من سلطان من
چون بپوشد جعد تو روی تو را ره گم کنم
جعد تو کفر من آمد روی تو ایمان من
ای به جان من تو از افغان من نزدیکتر
یا فغانم از تو آید یا تویی افغان من
#مولانای_جان
خود ندانستی به جز تو جان معنی دان من
تا نه ردی کردمی و نی تردد نی قبول
بودمی بیدام و بیخاشاک در عمان من
غیر رویت هر چه بینم نور چشمم کم شود
هر کسی را ره مده ای پرده مژگان من
سخت نازک گشت جانم از لطافتهای عشق
دل نخواهم جان نخواهم آن من کو آن من
همچو ابرم روترش از غیرت شیرین خویش
روی همچون آفتابت بس بود برهان من
رو مگردان یک زمان از من که تا از درد تو
چرخ را بر هم نسوزد دود آتشدان من
تا خموشم من ز گلزار تو ریحان می برم
چون بنالم عطر گیرد عالم از ریحان من
من که باشم مر تو را من آنک تو نامم نهی
تو کی باشی مر مرا سلطان من سلطان من
چون بپوشد جعد تو روی تو را ره گم کنم
جعد تو کفر من آمد روی تو ایمان من
ای به جان من تو از افغان من نزدیکتر
یا فغانم از تو آید یا تویی افغان من
#مولانای_جان