معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.5K photos
13.2K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
آدمی را خیال هر چیز با آن چیز می‌برد
خیال باغ به باغ می‌برد، و خیال دکان به دکان.
اما در این خیالات تزویر پنهان است ..
نمی‌بینی که فلان جایگاه می‌روی، پشیمان می‌شوی و می‌گویی پنداشتم که خیر باشد، آن خود نبود ..

فیه مافیه
مولانا
کس نیست در این گوشه فراموشتر از من
وز گوشه نشینان توخاموشتر از من

هر کس به خیالیست هم آغوش و کسی نیست
ای گل به خیال تو هم آغوشتر از من

می نوشد از آن لعل شفقگون همه آفاق
اما که در این میکده غم نوشتر از من

افتاده جهانی همه مدهوش تو لیکن
افتاده تر از من نه و مدهوشتر از من

بی ماه رخ تو شب من هست سیه پوش
اما شب من هم نه سیه پوشتر از من

گفتی تو نه گوشی که سخن گویمت از عشق
ای نادره گفتار کجا گوشتر از من

بیژن تر از آنم که بچاهم کنی ای ترک
خونم بفشان کیست سیاوشتر از من

با لعل تو گفتم که علاجم لب نوش است
بشکفت که یارب چه لبی نوشتر از من

آخر چه گلابی است به از اشک من ای گل
دیگی نه در این بادیه پرجوشتر از من


.شهریار
قشنگ ترین عشق
نگاه خداوند بر بندگان است
هر کجا هستید به
به نگاه پر مهر خدا می‌سپارمتون

الهی
مهـر؛ بركت؛ عشـق
محبت و سلامتى
شادی و عاقبت بخیری
هميشه همنشین شما باشند

شبتون به نور خدا روشن
شب بر شمـا خوش
یا نُورَ النُّورِ
یا مُنَوِّرَ النُّورِ
یا خالِقَ النُّورِ
یا مُدَبِّرَ النُّورِ
یا مُقَدِّرَ النُّورِ
یا نُورَ کُلِّ نُورٍ
یا نُوراً قَبْلَ کُلِّ نُورٍ
یا نُوراً بَعْدَ کُلِّ نُورٍ
یا نُوراً فَوْقَ کُلِّ نُورٍ
یا نُوراً لَیْسَ کَمِثْلِهِ نُورٌ...
به نام خدای نور و روشنی

به نام خدای همه
کلام نور

فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ...

من نه آنم که به تیغ از تو بگردانم روی
امتحان کن به دو صد زخم مرا بسم الله...!

#صائب_تبریزی
یک لیوان آب کدر را با همه ی آلودگی ها و ذرات درونش تجسم کنید. اگر دائما آبی تمیز را درون این لیوان بریزیم تا محتوای لیوان سرریز شود، بالاخره همه ی آب کثیف از لیوان خارج می شود و آبی که لیوان را پر می کند، کاملا شفاف خواهد بود. لازم نبود که سعی کنیم از شر آب کثیف لیوان خلاص شویم. فقط بایستی آنچه را درست بود جایگزین می کردیم و طولی نمی کشید که آنچه غلط بود، از بین می رفت. همین امر درباره ی شیوه ی فکر کردنمان هم صادق است. به داشتن افکار درست عادت کنید، افکاری برخاسته از ایمان، امید، روحیه شاد و باورهای عالی.

🌺🌺🌺

یارمهربانم
درود
بامداد اولین روز هفته نیکو

🌺🌺🌺

امروزت
با طراوت
و چون صدای باران
گوش نواز
دلت سرشار از شادی
زندگيت شیرین تر از عسل
دنیایت غرق درشادی و آرامش
روزت به زیبایی دل مهربونت

🌺🌺🌺

شادباشی
صبحتون زیبـا
خــدایـا امـروز

برای تک تک دوستانم
نعمتی عطافرما

ازجنس معجزه
تاخود وخانواده شان

زیرسایه پرمهرت
باخوشی اززندگی لذت ببرند
۶ خرداد سالروز درگذشت عبدالجواد ادیب نیشابوری

(زاده سال ۱۲۸۱ق نیشابور -- درگذشته ۶ خرداد ۱۳۰۵ مشهد) استاد و مدرس ادبیات فارسی و عربی

در تاریخ ادبیات ۱۵۰ سال اخیر نیشابور، دو نفر معروف به ادیب بودند: یکی عبدالجواد بجنگردی معروف و به ادیب اول، و دیگری محمدتقی ادیب نیشابوری معروف به ادیب دوم و متخلص به راموز که شاگرد ادیب اول بود.
او در سال ۱۲۹۷ قمری در مشهد به «مدرسه خیرات خان» و «مدرسه فاضل خان» و «مدرسه نواب» رفت و از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۴۴ در دو سطح عالی و متوسط تدریس می‌کرد. شیوه تدریس او خطابی بود و شاگرد اجازه بحث و سؤال نداشت و می‌دانست که با این روش، درس را به‌گونه‌ای تقریر می‌کند که هیچ اشکالی حتی برای شاگردی با پایین‌ترین سطح استعداد برجای نمی‌ماند.
وی فارسی و عربی را فصیح می‌گفت و به‌یاری حافظه‌ قوی، تمام دانسته‌هایش را به طرز منسجم به‌شاگردانش القا می‌کرد و همین امر سبب بود که حلقه‌های درسی‌اش، آنچنان شیرین و جذاب شود که گاهی بیشتر از ۳۰۰ طلبه در آن شرکت می‌کردند. در مکتب او ادبا و فضلای بسیاری پرورش یافتند و به‌دست افراد مکتب او، نخستین دانشکده‌های ادبیات در ایران تأسیس شد.

آثار:
ادیب چشمان ضعیفی داشته از این رو آثار زیادی از او برجای نمانده‌است. از وی علاوه بر دیوان اشعار به‌نام لآلی مکنون، «بخشی ازشرح معلقات سبعه و رساله‌ای در جمع بین عروض عربی و فارسی» باقیست.

شاگردان:
عبدالاعلی سبزواری
محمدتقی بهار
محمد پروین گنابادی
بدیع‌الزمان فروزانفر
ادیب طوسی
ضیاءالدین سجادی
علی‌محمد سجادی
محمود حلبی
محمدتقی مدرس رضوی
حسین فقیه سبزواری
محمد فرخ
محمدتقی ادیب نیشابوری
محمدعلی بامداد
جلال‌الدین تهرانی
حسن مشکات طبسی
محمدباقر محسنی ملایری.
او زندگی بسیار ساده و برخلاف محیط علمی آن روز، وضع ظاهری‌اش آمیزه‌ای از سنت‌های قدیم و جدید بود. با آنکه تنگدست بود ولی از مناعت طبع و عزت نفس بالایی برخوردار بود، درآمد او فقط مستمری سالانه مدرسه نواب مشهد و مقداری از ملک ارثی‌اش بود. دعوت هیچ‌ یک از ثروتمندان و خان‌های خراسان را قبول نمی‌کرد، در مقابل صاحب منصبان و بزرگان سر تعظیم فرود نیاورد. مدح کسی را نمی‌گفت (تنها قصیده‌اش - مربوط به مدح - درباره مظفرالدین شاه، به سبب افتتاح مجلس شورای ملی بود) او در عمرش فقط یک ریاست قبول کرد، ریاست انجمن ادبی خراسان و زندگی او در درس و بحث خلاصه می‌شد.
ادیب ضمن کسب علوم دینی، به‌تدریج بر دانسته‌های ادبی و تاریخی خود افزود. او همچنین نظریات ملاصدرا را می‌پسندید و در نجوم و جبر و مقابله و حساب و هندسه آگاهی داشت، اما تخصص او در علوم ادبی بود. او تمام قاموس و برهان قاطع را در حفظ کرده و افزون بر دوازده هزار بیت از اشعار عرب جاهلی را به‌خاطر سپرده بود.
۶ خرداد جشن خُردادگان

زمان برگزاری: روز خرداد "ششمین روز" از ماه خرداد "سومین ماه سال".
.
انگیزه برگزاری: فرخندگی هم‌نامی روز و ماه به‌نام امشاسپند خرداد و بزرگداشت جایگاه آن در اندیشه ایرانیان.
.
مفهوم امشاسپند خرداد: «خرداد» در اوستا «هـَئوروَتات» و در پهلوی «خُردات» یا «هُردات» به‌معنی رسایی و کمال است که در گات‌ها یکی از فروزه‌های اهورامزدا و در اوستای نو، نام یکی از هفت امشاسپند و نماد رسایی اهورامزدا است. خرداد، امشاسپندبانویی است که نگهداری از آب‌ها در این جهان خویشکاری اوست و کسان را در چیرگی برتشنگی یاری می‌کند. از این روی در سنت، به‌هنگام نوشیدن آب از او به‌نیکی یاد می‌شود. در گات‌ها، از خرداد و امرداد پیوسته در کنار یکدیگر یاد می‌شود و در اوستای‌نو نیز این دو امشاسپند، پاسدارنده آب‌ها و گیاهان‌اند که به‌یاری مردمان می‌آیند و تشنگی و گرسنگی را شکست می‌دهند. در یسنا، هات 47، آمده است که اهورامزدا رسایی خرداد و جاودانگی امرداد را به‌کسی خواهد بخشید که اندیشه و گفتار و کردارش برابر آیین راستی است.
امشاسپند خرداد در متن‌های کهن: چهارمین یشت از یشت‌های بیست و یک گانه اوستا، ویژه ستایش و نیایش امشاسپند بانو خرداد است که در آن یشت از زبان اهورامزدا یادآور می‌شود که « ... یاری و رستگاری و رامش و بهروزی خرداد را برای مردمان اشون بیافریدم...» و سپس تاکید می‌شود هر آن‌کس که خرداد را بستاید، همانند آن است که همه امشاسپندان را ستایش کرده است.
در بندهش نیز درباره خرداد آمده است: «... ششم از مینویان، خرداد است؛ او از آفرینش گیتی آب را به‌خویش پذیرفت...»  «... خرداد سرور سال‌ها و ماه‌ها و روزهاست [یعنی] که او سرور همه است. او را به‌گیتی، آب خویش است. چنین گوید: هستی، زایش و پرورش همه موجودات مادی جهان از آب است و زمین را نیز آبادانی از اوست...»
.
گل ویژه جشن خردادگان: در کتاب بندهش از گل سوسن به‌عنوان گل ویژه امشاسپند بانو «خُرداد» نام برده شده است: «... این را نیز گوید که هرگلی از آنِ امشاسپندی است؛ و باشد که گوید: ... سوسن خرداد را، .. » که بر این بنیان بهترین نماد برای جشن خردادگان گل سوسن است. معروف‌ترین نمونه‌های گل سوسن نزد ایرانیان سوسن سپید Lilium candidum  یا سوسن آزاد است که به‌نام سوسن ده زبان یا سوسن گل دراز نیز شناخته می‌شود، همچنین یکی  دیگر از گونه‌های نادر گل سوسن که بومی برخی مناطق شمالی ایران است ، سوسن چلچراغ (Lilium lederbourii) نام گرفته است. در متن پهلوی «خسرو قبادان و ریدکی» بوی گل سوسن سپید، چون « بوی دوستی » توصیف شده است.
.
آیین‌های جشن خردادگان‌: یکی از مهم‌ترین آیین‌های روز خرداد که در جشن خردادگان پررنگ‌تر می‌شود، رفتن به‌سرچشمه‌ها یا کنار دریاها و رودها، تن‌شویی در آب و خواندن نیایش‌های ویژه این روز همراه باشادی و سرور در کنار خانواده و دوستان بوده است.

نمونه‌ای از سنت‌های رایج در این روز را می‌توان از سروده «‌دستور داراب پالن» موبد بزرگ پارسی در منظومه «‌فرضیات نامه» برداشت کرد که از آیین‌های ویژه خرداد روز به «تن‌شویی» و «‌کندن چاه‌» و «نو‌کردن کاریز» اشاره می‌کند و در همین مورد در متن پهلوی «‌اندرز انوشه‌روان آذرپاد مهر اسپندان» یادآوری شده که «‌در خردادروز جوی‌کن».
بر این‌پایه، در این روز توجه‌ای ویژه می‌شده به‌نگهداری و نوسازی جای‌هایی که آب از آن‌ها  سرچشمه می‌گیرد و در آنجا جاری می‌شود چون چشمه‌ها، چاه‌ها، جوی‌ها‌، کاریزها و رودها که با آب زندگی بخش خود، ادامه زندگی را در این کره خاکی برای زیستمندان امکان پذیر می‌کنند.
.
پپام جشن خردادگان:  به‌راستی اگر ما ایرانیان دست کم مفهوم مادی جشن‌هایی همچون خردادگان را درست درک می‌کردیم، شاید امروز رودها و تالاب‌ها و دریاچه‌ها و کاریزها و دریاهای ما به‌خاطر بی‌آبی و آلودگی و تخریب روز افزون، نفس‌های آخر را نمی‌کشیدند.
دوش دیدم وسط کوچه روان پیری مست
بر لبش جام شرابی و سبویی در دست

گفتم نکنی شرم از این می خواری؟
گفتا که مگر حکم به جلبم داری !؟

گفتم تو ندانی که خدا مست ملامت کرده؟
در روز جزا وعده به آتش کرده؟

گفتا که برو بی خبر از دینداری
خود را به از باده خوران پنداری؟!

من می خورمو هیچ نباشد شرمم
زیرا به سخاوت خدا دل گرمم

من هرچه کنم گنه از این می خواری
صد به ز تو ام که دایما هشیاری

عمر زاهد همه طی شد به تمنای بهشت
او ندانست که در ترک تمناست بهشت

این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت
هر کجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت

دوزخ از تیرگی بخت درون من و توست
دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت

صائب تبریزی
من دوستدار روی خوش و موی دلکشم
مدهوش چشم مست و می صاف بی‌غشم

گفتی ز سر عهد ازل یک سخن بگو
آن گه بگویمت که دو پیمانه درکشم

من آدم بهشتیم اما در این سفر
حالی اسیر عشق جوانان مه وشم

در عاشقی گزیر نباشد ز ساز و سوز
استاده‌ام چو شمع مترسان ز آتشم

شیراز معدن لب لعل است و کان حسن
من جوهری مفلسم ایرا مشوشم

از بس که چشم مست در این شهر دیده‌ام
حقا که می نمی‌خورم اکنون و سرخوشم

شهریست پر کرشمه حوران ز شش جهت
چیزیم نیست ور نه خریدار هر ششم

بخت ار مدد دهد که کشم رخت سوی دوست
گیسوی حور گرد فشاند ز مفرشم

حافظ عروس طبع مرا جلوه آرزوست
آیینه‌ای ندارم از آن آه می‌کشم

#حضرت_حافظ
جان چو عودست و دل چو مجمر ما
آتش نور عشق دلبر ما

آفتاب سپهر و جان جهان
پرتوی دان ز رای انور ما

نهر آب حیات و عین زلال
قطره ای دان ز حوض کوثر ما

گوهر تیغ مهر روشنزای
ذره ای باشد آن ز خنجر ما

آنکه سلطان خلوت جانست
بنده وار ایستاده بر در ما

عرصهٔ کاینات و ما فیها
خطه ای دان ز ملک و کشور ما

دامن او و دست ما پس از این
چون که آمد به خود فرو سر ما

ما نه مائیم با همه اوئیم
اوئی او شده برابر ما

سیدی از میانه چون برخواست
خواجه و بنده شد یکی بر ما

حضرت شاه نعمت‌الله ولی
خوابم ببسته‌ای، بگشا ای قمر نقاب
تا سجده‌هایِ شُکر کند پیشَت آفتاب

دامانِ تو گرفتم و دستم بتافتی
هین دست درکشیدم، روی از وفا متاب

گفتی: مکن شتاب که آن هست فعلِ دیو
دیو او بُوَد که می‌نکند سویِ تو شتاب

یا رب کنم، ببینم بر درگهِ نیاز
چندین هزار یا رب، مشتاقِ آن جواب

از خاکْ بیشتر دل و جان‌هایِ آتشین
مُستَسقیانه کوزه گرفته که آب آب

بر خاک رَحم کن که از این چار عنصر او
بی‌‌ دست‌‌ و‌‌ پاتَر آمد در سیر و انقلاب

وقتی که او سبُک شود، آن باد، پایِ اوست
لَنگانه برجهَد دو سه گامی پیِ سحاب

تا خنده گیرد از تکِ آن لَنگ برق را
و اندر شفاعت آید آن رعدِ خوش‌‌‌خطاب

با ساقیانِ ابر بگوید که: برجَهید
کز تشنگانِ خاک بجوشید اضطراب

گیرم که من نگویم، آخر نمی‌رسد
اندر مشامِ رحمت بویِ دلِ کباب؟

پس ساقیانِ ابر همان دَم روان شوند
با جَرّه و قِنینه و با مَشکِ پُرشراب

خاموش و در خراب همی‌جوی گنجِ عشق
کاین گنج در بهار برویید از خراب

#دیوان_شمس
با مردم
به همان بدی که با شما رفتار کردند
رفتار نکنید...!
به اندازه خوبی خودتان،
با آنها برخورد کنید...!
هميشه خودت را "نقد"بدان
تا ديگران تو را به "نسيه" نفروشند.
سعی كن استاد"تغيير"باشی
نه قربانی"تقدير"
در زندگی به کسی اعتماد كن كه به او "ايمان"داری نه"احساس"
هرگز به خاطر مردم "تغيیر"نكن...

#الهی_قمشه_ایی
#حکایت

کلاغی آواز کبک را شنید و بر دلش نشست.
او تصمیم گرفت که آواز کبک را بیاموزد و از این طریق با کبک ها دوستی گزیند و همنشین آنها شود.
کلاغ بسی کوشید اما به جایی نرسید.
سرانجام نا امید شد و خواست به رفتار خویش باز گردد، اما نتوانست.
زیرا آواز خود را نیز فراموش کرده بود و دیگر زبان کلاغ ها را نمی دانست.
بنابرین از اینجا مانده و از آنجا رانده شد.
به جای اینکه از زندگی دیگران تقلید کنی، بهترین خودت باش...
عزت نفس یعنی؛
عزیز شمردن خود ...
یعنی؛
خود را لایق بهترین دانستن ...
یعنی؛
بدون در نظر گرفتن
موفقیت‌ها و عدم موفقیت ها،
و بدون حضور،
و یا عدم حضور دیگران،
برای خود ارزش قائل شدن ...

اما برای داشتن عزت نفس ،
سه نکته را رعایت کنید ...

بیهوده نخواه، تا عزیز بمانى
طمع مدار، تا سربلند باشى
و قانع باش، تا اسیر نگردى
۶ خرداد زادروز #شهرداد_روحانی
موسیقیدان، آهنگساز
رهبر ارکستر 
وی در تابستان ۱۳۹۵ به عنوان
رهبر ارکستر سمفونیک تهران انتخاب شد
 و در خرداد ۱۳۹۹ از آن سمت کناره‌گیری کرد.
 

.
#شهرداد_روحانی شهرت جهانی کسب کرده است و تبدیل به یکی از موفقترین رهبران و تنظیم کنندگان آهنگ در دنیای موسیقی معاصر شده است. سبک او که می توان آن را #عصرجدید خواند بسیار اصیل و حتی بی همتا است. او استادی بزرگ، ماهر در جنبه های گوناگون موسیقی و قادر به آهنگ سازی در سبک های مختلف است. او همچنین در سراسر دنیا برای رهبری موسیقی فیلم شهرت دارد. او در طول دوران حرفه ای خود دستاوردهای زیادی کسب کرده است اما اکنون بیشتر وقت خود را به عنوان رهبر ارکستر میهمان صرف می کند.

Raghs Ozra
Shahrdad Rohani
#بی‌کلام

رقص عذرا

اثر #شهرداد_روحانی

یکی از زیباترین و مشهورترین آثار شهرداد روحانی، یک شاهکار فوق‌العاده و سرشار از احساس.

☑️استاد روحانی این قطعه را برای مادرشان ساخته‌اند


مردم اینجا چقدر مهربانند...
دیدند کفش ندارم
برایم پاپوش دوختند؛؛
دیدند سرما میخورم سرم کلاه گذاشتند،،
و چون برایم تنگ بود کلاه گشادتری
و دیدند هوا گرم شد
پس کلاهم را برداشتند
و چون دیدند لباسم کهنه و پاره است
به من وصله چسباندند
و چون از رفتارم فهمیدند که سواد ندارم محبت کردند و حسابم را رسیدند .
خواستم در این مهربانکده خانه بسازم
نانم را آجر کردند
گفتند کلبه بساز ...👌

#حسين_پناهي