Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
غزل خراباتی بسیار زیبا
از استاد حسن شهرستانی👌
از استاد حسن شهرستانی👌
تا جهان باشد نخواهم در جهان
هجران عشق
عاشقم بر عشق و هرگز نشکنم
پیمان عشق
تا حدیث عاشقی و عشق باشد
در جهان
نام من بادا نوشته بر سر
دیوان عشق
#سنایی
هجران عشق
عاشقم بر عشق و هرگز نشکنم
پیمان عشق
تا حدیث عاشقی و عشق باشد
در جهان
نام من بادا نوشته بر سر
دیوان عشق
#سنایی
من از آن روز که دربند توام آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
همه غمهای جهان هیچ اثر مینکند
در من از بس که به دیدار عزیزت شادم...
#______سعدی
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
همه غمهای جهان هیچ اثر مینکند
در من از بس که به دیدار عزیزت شادم...
#______سعدی
ای تو چو خورشید و شه خاص من
کفر من و توبه و اخلاص من
رقص کند بر سر چرخ آفتاب
تا تو بگوییش که رقاص من
#مولانای_جان
کفر من و توبه و اخلاص من
رقص کند بر سر چرخ آفتاب
تا تو بگوییش که رقاص من
#مولانای_جان
من زان جانم که جانها را جانست
من زان شهرم که شهر بیشهرانست
راه آن شهر راه بیپایانست
رو بیسر و پا شو که سر و پا آنست
#مولانای_جان
من زان شهرم که شهر بیشهرانست
راه آن شهر راه بیپایانست
رو بیسر و پا شو که سر و پا آنست
#مولانای_جان
گفتی مرا که چونی در روی ما نظر کن
گفتی خوشی تو بیما زین طعنهها گذر کن
گفتی مرا به خنده خوش باد روزگارت
کس بیتو خوش نباشد رو قصه دگر کن
گفتی ملول گشتم از عشق چند گویی
آن کس که نیست عاشق گو قصه مختصر کن
#مولانای_جان
گفتی خوشی تو بیما زین طعنهها گذر کن
گفتی مرا به خنده خوش باد روزگارت
کس بیتو خوش نباشد رو قصه دگر کن
گفتی ملول گشتم از عشق چند گویی
آن کس که نیست عاشق گو قصه مختصر کن
#مولانای_جان
گر می نخوری طعنه مزن مستانرا
بنیاد مکن تو حیله و دستانرا
تو غره بدان مشو که می مینخوری
صد لقمه خوری که می غلامست آنرا
خیام
بنیاد مکن تو حیله و دستانرا
تو غره بدان مشو که می مینخوری
صد لقمه خوری که می غلامست آنرا
خیام
مکـن از کیـــنهٔ کس سیـنه پرسوز
که خود در سوختن مانی شب و روز
دروغ و کــــژ مگو از هیــچ راهی
که نبــــوَد زیـن بتـر هرگز گناهی
عطار
که خود در سوختن مانی شب و روز
دروغ و کــــژ مگو از هیــچ راهی
که نبــــوَد زیـن بتـر هرگز گناهی
عطار
آن همه مرغان به خدمت سیمرغ رفتند. هفت دریا در راه آب پیش آمد ، بعضی از سرما هلاک شدند و بعضی از بوی دریا فرو افتادند . از آنهمه دو مرغ بماندند ،
منی کردند که همه فرو رفتند ، ما خواهیم رسیدن به سیمرغ .
همین که سیمرغ را بدید دو قطره خون از منقارشان فرو چکید ، و جان بدادند.
آخر این سیمرغ آن سوی کوه قاف ساکن است ، اما پرواز او از آن سو خدا داند تا کجاست ، اینهمه مرغان جان بدهند تا گرد کوه قاف دریابند.
دعوی حالت می کنند ، اگر در همه عالم یک روز بوی حالت به او رسیده باشد ، حال او دگرگون شده باشد.
#شمس_تبریزی
هرکسی را سر چیزی و تمنای کسیست
ما به غیر از تو نداریم تمنای دگر
#سعدی
تو از زمان تولد درون من بودی
وگرنه عشق که اینقدر اتفاقی نیست ...
#عرب_عامری
منی کردند که همه فرو رفتند ، ما خواهیم رسیدن به سیمرغ .
همین که سیمرغ را بدید دو قطره خون از منقارشان فرو چکید ، و جان بدادند.
آخر این سیمرغ آن سوی کوه قاف ساکن است ، اما پرواز او از آن سو خدا داند تا کجاست ، اینهمه مرغان جان بدهند تا گرد کوه قاف دریابند.
دعوی حالت می کنند ، اگر در همه عالم یک روز بوی حالت به او رسیده باشد ، حال او دگرگون شده باشد.
#شمس_تبریزی
هرکسی را سر چیزی و تمنای کسیست
ما به غیر از تو نداریم تمنای دگر
#سعدی
تو از زمان تولد درون من بودی
وگرنه عشق که اینقدر اتفاقی نیست ...
#عرب_عامری
هرچه هست و بود و خواهد بود، جمله در قرآن است که «ولا رَطبَ ولایابِسَ إِلاّ فی کِتابٍ مُبین». اما تو قرآن کجا بینی؟ هیهات هیهات! قرآن در چندین هزار حجاب است، تو محرم نیستی، و اگر در درون پرده ترا راه بودی، این معنی که میرود بر تو جلوه کردی. دریغا «إِنَا نَحْنُ نَزَّلنا الذِکرَ و إِنَا لَهُ لَحافِظون»! قرآن خطاب لم یزلست با دوستان خود، و بیگانگان را درآن هیچ نصیبی نیست جز حروفی و کلماتی که بظاهر شنوند، زیرا که سمع باطن ندارند «إِنّهُم عَنِ السَمْع لَمَعْزُولُون» و جای دیگر گفت: «وَلَوْ عَلِمَ اللّهُ فیهم خیراًلَأَسْمَعَهم». اگر دانستمی که ایشان را سمع باید دادن خود داده شدی؛ اما هرگز از بیگانگی خلاص نیابند.
ادامه دارد...
#قران
#عین_القضات_همدانی
ادامه دارد...
#قران
#عین_القضات_همدانی
عشق جانان همچو شمعم از قدم تا سر بسوخت
مرغ جان را نیز چون پروانه بال و پر بسوخت
عشقش آتش بود کردم مجمرش از دل چو عود
آتش سوزنده بر هم عود و هم مجمر بسوخت
#عطار
.
مرغ جان را نیز چون پروانه بال و پر بسوخت
عشقش آتش بود کردم مجمرش از دل چو عود
آتش سوزنده بر هم عود و هم مجمر بسوخت
#عطار
.