اینهمه دنیا یک خانه است،
وهم و فکر و اندیشه دهلیزِ این خانه است،
هرچه در دهلیز دیدی که پیدا شد حقیقت دان که در خانه پیدا شود؛
و اینهمه چیزها که در دنیا پیدا میشود از خیر و شرّ اوّل همه در دهلیز پیدا شده است آنگه اینجا.
#مولانا
فیه ما فیه
وهم و فکر و اندیشه دهلیزِ این خانه است،
هرچه در دهلیز دیدی که پیدا شد حقیقت دان که در خانه پیدا شود؛
و اینهمه چیزها که در دنیا پیدا میشود از خیر و شرّ اوّل همه در دهلیز پیدا شده است آنگه اینجا.
#مولانا
فیه ما فیه
عجب چون عاشق در عالم خود بار نمییابد
در عالم معشوق چگونه بار یابد ؟!
یعنی عاشق بخود خود را نمیتواند بود
که بخود معشوق بود،
و معشوق را از اشتغال بحسن و کرشمه خود
از کجا پروای بودنِ عاشق باشد؟!
بدین نسبت درد عاشق ابدیست
و اندوه او سرمدی.....
تا جان دارم غم تو در جان دارم
اندوه تو از دو دیده پنهان دارم
غمهای تو چون کران ندارد باری
بر دوش دلم باشد تا جان دارم....
#عین القضات همدانی
در عالم معشوق چگونه بار یابد ؟!
یعنی عاشق بخود خود را نمیتواند بود
که بخود معشوق بود،
و معشوق را از اشتغال بحسن و کرشمه خود
از کجا پروای بودنِ عاشق باشد؟!
بدین نسبت درد عاشق ابدیست
و اندوه او سرمدی.....
تا جان دارم غم تو در جان دارم
اندوه تو از دو دیده پنهان دارم
غمهای تو چون کران ندارد باری
بر دوش دلم باشد تا جان دارم....
#عین القضات همدانی
حقیقت عشق چون پیدا شود عاشق قوت معشوق آید نه معشوق قوت عاشق!
زیرا که عاشق در حوصله ی معشوق تواند گنجید اما معشوق در حوصله ی عاشق آتش آمد.
قوت او در دوری اشراق است،
طلایه ی اشراق او را میزبانی کند و دعوت کند،
و او بپر همت خود در هوای طلب او پرواز عشق می زند، اما پرش چندان باید تا بدو رسد،
چون بدو رسید، نیز او را روشنی نبود !
روشنی آتش را بود در او،
و او را نیز قوتی نبود،
قوت آتش را بود
و این بزرگ سری است...
اینجا عاشق یک نفس معشوق خود گردد،
کمال او این است.
#سوانح العشق_ غزالی
زیرا که عاشق در حوصله ی معشوق تواند گنجید اما معشوق در حوصله ی عاشق آتش آمد.
قوت او در دوری اشراق است،
طلایه ی اشراق او را میزبانی کند و دعوت کند،
و او بپر همت خود در هوای طلب او پرواز عشق می زند، اما پرش چندان باید تا بدو رسد،
چون بدو رسید، نیز او را روشنی نبود !
روشنی آتش را بود در او،
و او را نیز قوتی نبود،
قوت آتش را بود
و این بزرگ سری است...
اینجا عاشق یک نفس معشوق خود گردد،
کمال او این است.
#سوانح العشق_ غزالی
ای ساقی اگر سعادتی هست تراست
جانی و دلی و جان و دل مست تراست
اندر سر ما عشق تو پا میکوبد
دستی میزن که تا ابد دست تراست
#مولانا_رباعی
جانی و دلی و جان و دل مست تراست
اندر سر ما عشق تو پا میکوبد
دستی میزن که تا ابد دست تراست
#مولانا_رباعی
ما زبان را ننگریم و قال را
ما روان را بنگریم و حال را
ناظر قلبیم اگر خاشع بود
گرچه گفت لفظ ناخاضع رود
#مولانای_جان
ما روان را بنگریم و حال را
ناظر قلبیم اگر خاشع بود
گرچه گفت لفظ ناخاضع رود
#مولانای_جان
آتشی از عشق در جان بر فروز
سر بسر فکر و عبارت را بسوز
موسیا آدابدانان دیگرند
سوخته جان و روانان دیگرند
#مولانای_جان
سر بسر فکر و عبارت را بسوز
موسیا آدابدانان دیگرند
سوخته جان و روانان دیگرند
#مولانای_جان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ترانه بسیار زیبای "سلطان قلب ها "
با صدای دلنشین "دریا دادور"
با آهنگسازی "استاد انوشیروان روحانی"
با صدای دلنشین "دریا دادور"
با آهنگسازی "استاد انوشیروان روحانی"
ملوکانند درویشان ز مستی جمله بیخویشان
اگر چه خاکیند ایشان ولیکن شاه و سلطانند
ز گنج عشق زر ریزند غلام شمس تبریزند
و کان لعل و یاقوتند و در کان جان ارکانند
#مولانای_جان
اگر چه خاکیند ایشان ولیکن شاه و سلطانند
ز گنج عشق زر ریزند غلام شمس تبریزند
و کان لعل و یاقوتند و در کان جان ارکانند
#مولانای_جان
چشم خود بستم که دیگر
چشم مستش ننگرم ...
ناگهان دل داد زد:
''دیوانه! من میبینمش''
#شهریار❌❌❌
افسانه سپر منش
چشم مستش ننگرم ...
ناگهان دل داد زد:
''دیوانه! من میبینمش''
#شهریار❌❌❌
افسانه سپر منش
صومعهٔ عیسی ست خوانِ اهل دل
هان و هان ای مبتلا، این در مَهِل!
#مثنوی_مولوی
#دفتر_سوم
صومعه حقیقی دل و جان عارفان است که در آن جا، همانطور که عیسی بیماری ها را شفا می داد، غم ها زدوده می شود و دردها درمان و مشکلات فکری و نفسی حل می شود.
پس به هوش باش ای سالک، حال که همه راه ها را آزمودی و اهل حقیقت از مدّعیان بازشناختی و در آستان اهل دل و اولیا آرام شدی و از سرگردانی درآمدی قدر بدان و بر درگاه باش و هرزه وار به این و آن سو چشم مدوز و هرجایی مرو ،
و رشته ای از محبّت و خدمت بر پای ببند تا دچار غفلت نشوی و خود را از این درگاه جدا و گم نکنی.
اگر سالک دچار ناسپاسی و غرور و یا فراموشی و برتر دانستن خود نسبت به دیگران شود و این نعمت و فتوحات را از خود بداند و فقر و مسکنت خود را فراموش کند این باب به سبب ملال اهل دل بر او بسته خواهد شد و اگرچه در ظاهر با اولیای حق باشد ولی در باطن او را دور می کنند!
آزمودی تو بسی آفاتِ خویش
یافتی صحّت ازین شاهانِ کیش
چند آن لنگیّ تو رهوار شد
چند جانت بی غم و آزار شد
ای مُغفّل رشتهای بر پای بند
تا ز خود هم گم نگردی ای لَوَند
ناسپاسی و فراموشیِّ تو
یاد نآورد آن عسلنوشیِّ تو
لاجرم آن راه بر تو بسته شد
چون دلِ اهلِ دل از تو خسته شد
زودشان دریاب و استغفار کن
همچو ابری گریههای زار کن
تا گلستان شان سوی تو بشکفد
میوههای پخته بر خود وا کَفَد
____
*لَوَند: هرزه، هرجایی؛ شاهانِ کیش: اولیا و بزرگان دین؛ واکفد: باز شود، بشکافد
هان و هان ای مبتلا، این در مَهِل!
#مثنوی_مولوی
#دفتر_سوم
صومعه حقیقی دل و جان عارفان است که در آن جا، همانطور که عیسی بیماری ها را شفا می داد، غم ها زدوده می شود و دردها درمان و مشکلات فکری و نفسی حل می شود.
پس به هوش باش ای سالک، حال که همه راه ها را آزمودی و اهل حقیقت از مدّعیان بازشناختی و در آستان اهل دل و اولیا آرام شدی و از سرگردانی درآمدی قدر بدان و بر درگاه باش و هرزه وار به این و آن سو چشم مدوز و هرجایی مرو ،
و رشته ای از محبّت و خدمت بر پای ببند تا دچار غفلت نشوی و خود را از این درگاه جدا و گم نکنی.
اگر سالک دچار ناسپاسی و غرور و یا فراموشی و برتر دانستن خود نسبت به دیگران شود و این نعمت و فتوحات را از خود بداند و فقر و مسکنت خود را فراموش کند این باب به سبب ملال اهل دل بر او بسته خواهد شد و اگرچه در ظاهر با اولیای حق باشد ولی در باطن او را دور می کنند!
آزمودی تو بسی آفاتِ خویش
یافتی صحّت ازین شاهانِ کیش
چند آن لنگیّ تو رهوار شد
چند جانت بی غم و آزار شد
ای مُغفّل رشتهای بر پای بند
تا ز خود هم گم نگردی ای لَوَند
ناسپاسی و فراموشیِّ تو
یاد نآورد آن عسلنوشیِّ تو
لاجرم آن راه بر تو بسته شد
چون دلِ اهلِ دل از تو خسته شد
زودشان دریاب و استغفار کن
همچو ابری گریههای زار کن
تا گلستان شان سوی تو بشکفد
میوههای پخته بر خود وا کَفَد
____
*لَوَند: هرزه، هرجایی؛ شاهانِ کیش: اولیا و بزرگان دین؛ واکفد: باز شود، بشکافد
افلاک که جز غم نفزایند دگر
ننهند به جا تا نربایند دگر
ناآمدگان اگر بدانند که ما
از دهر چه میکشیم نایند دگر
خیام
ننهند به جا تا نربایند دگر
ناآمدگان اگر بدانند که ما
از دهر چه میکشیم نایند دگر
خیام
گر
یک ورق از
کتاب ما برخوانی
حیران ابد شوی زهی حیرانی
گر
یک نفسی
به درس دل بنشینی
استادان را به درس خود بنشانی
#مولانا
یک ورق از
کتاب ما برخوانی
حیران ابد شوی زهی حیرانی
گر
یک نفسی
به درس دل بنشینی
استادان را به درس خود بنشانی
#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#در این شب زیبای بهاری
از خدا میخواهم هر ستاره ای
آمینی باشد برای آرزوهای قشنگ تون
شبتون ستاره بارون دلتــون آروم
در پناه خـــدا باشید
از خدا میخواهم هر ستاره ای
آمینی باشد برای آرزوهای قشنگ تون
شبتون ستاره بارون دلتــون آروم
در پناه خـــدا باشید
هرچه روح تو عظیم تر باشد
اشتباهات دیگران را کوچک تر میبینی
هرچه بزرگوارتر باشی کمتر
به دیگران نیازمندی
هرچه کمتر نیازمند باشی
کمتر از آنان دلگیر میشوی
موفق ترین انسانهاآنهایی نیستند که
به ثروت یا قدرت رسیده اند
بلکه کسانی اند که هیچگاه
دیگران را نرنجانده اند
دل کسی را نشکسته اند
و باعث غم واندوه
هیچکس نشده اند
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد چهارشنبه ات زیبا
🌺🌺🌺
صبحی به لطافت شبنم نشسته بر گل،
روزی به شور بارش باران
و لحظاتی ناب به شکوه معجزه ی خلقت
برایت آرزومندم...
🌺🌺🌺
شاد باشی
اشتباهات دیگران را کوچک تر میبینی
هرچه بزرگوارتر باشی کمتر
به دیگران نیازمندی
هرچه کمتر نیازمند باشی
کمتر از آنان دلگیر میشوی
موفق ترین انسانهاآنهایی نیستند که
به ثروت یا قدرت رسیده اند
بلکه کسانی اند که هیچگاه
دیگران را نرنجانده اند
دل کسی را نشکسته اند
و باعث غم واندوه
هیچکس نشده اند
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد چهارشنبه ات زیبا
🌺🌺🌺
صبحی به لطافت شبنم نشسته بر گل،
روزی به شور بارش باران
و لحظاتی ناب به شکوه معجزه ی خلقت
برایت آرزومندم...
🌺🌺🌺
شاد باشی
ورای پرده جانت
دلا خلقان پنهانند
ز زخم تیغ فردیت
همه جانند و بیجانند
تو از نقصان و از بیشی
نگویی چند اندیشی
درآ در دین بیخویشی
که بس بیخویش خویشانند
#مولانای_جان
دلا خلقان پنهانند
ز زخم تیغ فردیت
همه جانند و بیجانند
تو از نقصان و از بیشی
نگویی چند اندیشی
درآ در دین بیخویشی
که بس بیخویش خویشانند
#مولانای_جان