This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رقص با درون !
آدم وقتی میخواهد به کسی هدیهای بدهد باید چیزی داشته باشد.
وقتی منزلِ درون خویش را بیابی، وقتی خود را بشناسی، آنگاه عشق حقیقی در وجود تو سربرآورده و رشد میکند. عطر آن در محیط پراکنده میشود و بدین وسیله دیگران را از عشق خویش بهرهمند میکنی ...
اوشو. عشق ، رقص زندگی
آدم وقتی میخواهد به کسی هدیهای بدهد باید چیزی داشته باشد.
وقتی منزلِ درون خویش را بیابی، وقتی خود را بشناسی، آنگاه عشق حقیقی در وجود تو سربرآورده و رشد میکند. عطر آن در محیط پراکنده میشود و بدین وسیله دیگران را از عشق خویش بهرهمند میکنی ...
اوشو. عشق ، رقص زندگی
زهر اندر کام عاشق شهد گردد در زمان
زان شکرهایی که روید هر دم از نیهای عشق
یک زمان ابری بیاید تا بپوشد ماه را
ابر را در حین بسوزد برق جان افزای عشق
#مولانا
زان شکرهایی که روید هر دم از نیهای عشق
یک زمان ابری بیاید تا بپوشد ماه را
ابر را در حین بسوزد برق جان افزای عشق
#مولانا
گر از یادم رود عالم تو از یادم نخواهی رفت
به شرط آن که گه گاهی تو هم از من کنی یادی
خوشا غلطیدن و چون اشک در پای تو افتادن
اگر روزی به رحمت بر سر خاک من استادی
#شهریار
به شرط آن که گه گاهی تو هم از من کنی یادی
خوشا غلطیدن و چون اشک در پای تو افتادن
اگر روزی به رحمت بر سر خاک من استادی
#شهریار
بگذر از نقش دو عالم خواه نیک و خواه بد. تا ز بی نقشیت نقشی جاودان آید پدید. تو ز چشم خویش پنهانی اگر پیدا شوی. در میان جان تو گنجی نهان آید پدید.
#عطار_نیشابوری
#عطار_نیشابوری
همچنان جمله نعیم این جهان
بس خوش است از دور پیش از امتحان
می نماید در نظر از دور آب
چون روی نزدیک باشد آن سراب
#مثنوی_مولانا دفترششم
📘خیلی از نعمت های دنیا که چشم انسان بدنبالش است از دور و قبل از دسترسی خوب و بدون عیب بنظر میرسد
همچون سراب که از دور همانند آب است و چون نزدیک شوی اثری از آب نیست
بس خوش است از دور پیش از امتحان
می نماید در نظر از دور آب
چون روی نزدیک باشد آن سراب
#مثنوی_مولانا دفترششم
📘خیلی از نعمت های دنیا که چشم انسان بدنبالش است از دور و قبل از دسترسی خوب و بدون عیب بنظر میرسد
همچون سراب که از دور همانند آب است و چون نزدیک شوی اثری از آب نیست
آنچه تو هستی، طرز رفتارت، اینکه چرا عصبانی میشوی، حسادت می کنی، چرا افسرده می شوی، اگر خودت را تماشا کنی بسیار بیشتر از کتابی که به تو بگوید چه هستی یاد می گیری!
#کریشنامورتی
آنچه تو هستی، طرز رفتارت، اینکه چرا عصبانی میشوی، حسادت می کنی، چرا افسرده می شوی، اگر خودت را تماشا کنی بسیار بیشتر از کتابی که به تو بگوید چه هستی یاد می گیری!
#کریشنامورتی
جان من و جان تو بستست به همدیگر
همرنگ شوم از تو گر خیر بود گر شر
ای دلبر شنگ من ای مایه رنگ من
ای شکر تنگ من از تنگ شکر خوشتر
#مولانای_جان
همرنگ شوم از تو گر خیر بود گر شر
ای دلبر شنگ من ای مایه رنگ من
ای شکر تنگ من از تنگ شکر خوشتر
#مولانای_جان
سالک اعتماد بر کرامات و خوارق عادات نکند؛
چه به مکر و استدراج و سحر و شعبده خوارق ظاهر می شود ، و از کفره نیز خوارق حاصل می شود؛
چه باعث بر خوارق ریاضت دادن نفس است ، و قلب به منزلهٔ آینه است ، بعد از ریاضت به هر سمتی که محاذی شود عکسِ در آن سمت در او حاصل می شود… و همچنین است اطلاع بر مغیبات.
بعضی را جن و شیاطین مطلع می سازند ، و بعضی از نفوس متصل می شود به عالم افلاک و صور کائنات را از آن جا مطلع می شود ، و بعضی دیگر به عالم مثال متصل می شود و از آن جا مطلع می شود.
و خلاصه کلام این است که عرفا می گویند که " در این مراتب ، مؤمن و کافر شریک اند ، کمالی که مقصود است در این مراتب نیست
بسا عارف که روحش خبری از کرامات ندارد و بسا صاحب کرامت که روحش خبری از عرفان ندارد. "
چه به مکر و استدراج و سحر و شعبده خوارق ظاهر می شود ، و از کفره نیز خوارق حاصل می شود؛
چه باعث بر خوارق ریاضت دادن نفس است ، و قلب به منزلهٔ آینه است ، بعد از ریاضت به هر سمتی که محاذی شود عکسِ در آن سمت در او حاصل می شود… و همچنین است اطلاع بر مغیبات.
بعضی را جن و شیاطین مطلع می سازند ، و بعضی از نفوس متصل می شود به عالم افلاک و صور کائنات را از آن جا مطلع می شود ، و بعضی دیگر به عالم مثال متصل می شود و از آن جا مطلع می شود.
و خلاصه کلام این است که عرفا می گویند که " در این مراتب ، مؤمن و کافر شریک اند ، کمالی که مقصود است در این مراتب نیست
بسا عارف که روحش خبری از کرامات ندارد و بسا صاحب کرامت که روحش خبری از عرفان ندارد. "
سخن حقیقت و بیان سلوک راه طریقت،
شوق و طلب در باطن پدید آورَد
و شررِ آتش محبت
در دل صدیقان مشتعل گردانَد...
آن را که دل از عشق پر آتش باشد
هر قصه که گوید همه دلکش باشد
تو قصه عاشقان همی کم شنوی
بشنو بشنو که قصه شان خوش باشد
به حکم این مقدمات...
از سرچشمهٔ آب حیاتِ معرفت
تشنگانِ بادیهٔ طلب را
شربتی چشانیدن ،
تا
دردِ ایشان بر درد ،
شوق بر شوق
و تشنگی بر تشنگی
بیفزاید ....
#مرصادالعباد
شوق و طلب در باطن پدید آورَد
و شررِ آتش محبت
در دل صدیقان مشتعل گردانَد...
آن را که دل از عشق پر آتش باشد
هر قصه که گوید همه دلکش باشد
تو قصه عاشقان همی کم شنوی
بشنو بشنو که قصه شان خوش باشد
به حکم این مقدمات...
از سرچشمهٔ آب حیاتِ معرفت
تشنگانِ بادیهٔ طلب را
شربتی چشانیدن ،
تا
دردِ ایشان بر درد ،
شوق بر شوق
و تشنگی بر تشنگی
بیفزاید ....
#مرصادالعباد
هر حرفی از قرآن در لوح محفوظ عظیمتر از کوه قاف است. این لوح خود دانی که چه باشد؟ لوح محفوظ دل بود. این قاف دانی که چیست؟ «ق و القرآنِ المجید» باشد...
حسن بصری گفت که «أُنْزِل القرآنُ لِیَعْمَلَ بِهِ فاتَّخَذْتُم دِراسَتَه عَمَلاً». گفت: قرآن را برای عمل فرستادند شما خواندن او را عمل میسازید.
#تمهیدات
#عینالقضات
حسن بصری گفت که «أُنْزِل القرآنُ لِیَعْمَلَ بِهِ فاتَّخَذْتُم دِراسَتَه عَمَلاً». گفت: قرآن را برای عمل فرستادند شما خواندن او را عمل میسازید.
#تمهیدات
#عینالقضات
جسد دادم و جان گرفتم ازو
چه میخواستم، آن گرفتم ازو
بینداز این جسم و جان شو همه
جسد چیست؟ روح روان شو همه
گدائی کن و پادشاهی ببین
رهاکن خودی و خدائی ببین
تکلف بود مست از می شدن
خوشا بیخود از نالهٔ نی شدن
درون خرابات ما شاهدیست
که بدنام ازو هر کجا زاهدیست
چه میخواستم، آن گرفتم ازو
بینداز این جسم و جان شو همه
جسد چیست؟ روح روان شو همه
گدائی کن و پادشاهی ببین
رهاکن خودی و خدائی ببین
تکلف بود مست از می شدن
خوشا بیخود از نالهٔ نی شدن
درون خرابات ما شاهدیست
که بدنام ازو هر کجا زاهدیست
"شریعت" همچو شمع است، ره می نماید، و بی آنکه شمع به دست آوری راه رفته نشود.
و چون در راه آمدی آن رفتن تو "طریقت" است
و چون رسیدی به مقصود، آن "حقیقت" است.
#شمس_تبریزی
و چون در راه آمدی آن رفتن تو "طریقت" است
و چون رسیدی به مقصود، آن "حقیقت" است.
#شمس_تبریزی
به والله که جانانم تویی تو
به سلطان عرب جانم تویی تو
نمیدونم که چونم یا که چندم
همی دونم که درمانم تویی تو
#بابا_طاهر
به سلطان عرب جانم تویی تو
نمیدونم که چونم یا که چندم
همی دونم که درمانم تویی تو
#بابا_طاهر
هایده
@katibehchannel
نگو نمیام
بانوهایده
ترانهسرا و آهنگساز: جهانبخش پازوکی
تنظیمکننده: منوچهر چشمآذر
نگو نمیام
بانوهایده
ترانهسرا و آهنگساز: جهانبخش پازوکی
تنظیمکننده: منوچهر چشمآذر
شعر شیرازی از جناب بیژن سمندر
برای اینکه دوستانی ممکنه با گویش شیرازی آشنا نباشن سعی می کنیم در برخی جاها معنی هم بزاریم
هي صبح شد و باز به اميد تو شُو شد
هي از چيش (چشم) من اشك به ياد تو ولو(جاری) شد.
من لِـبدي ( بي بند و بار) مَـفلوك و تو بشكن بالو بنداز
شفتش (سخن را به درازا كشاندن) نميدم از حركاتت دلم اُو شد.
دل دُشتم و جز دل چي چي دشتم كه ز مردم،
يي عمر قايم كرده بودم، باز چپو شد.
جِـر دادي و شِـر كردي و پيوند و پوكوندي (پاره كردي)،
اي اَرقِـه (رند و زيرك) مالونديش (به هم زدي) و خودت گفتي يهو شد.
برای اینکه دوستانی ممکنه با گویش شیرازی آشنا نباشن سعی می کنیم در برخی جاها معنی هم بزاریم
هي صبح شد و باز به اميد تو شُو شد
هي از چيش (چشم) من اشك به ياد تو ولو(جاری) شد.
من لِـبدي ( بي بند و بار) مَـفلوك و تو بشكن بالو بنداز
شفتش (سخن را به درازا كشاندن) نميدم از حركاتت دلم اُو شد.
دل دُشتم و جز دل چي چي دشتم كه ز مردم،
يي عمر قايم كرده بودم، باز چپو شد.
جِـر دادي و شِـر كردي و پيوند و پوكوندي (پاره كردي)،
اي اَرقِـه (رند و زيرك) مالونديش (به هم زدي) و خودت گفتي يهو شد.
قضا از نامه آهنگ دریدن ریخت در گوشم
ز پشت ناخنم نسترده نقش روی عنوان
غالب دهلوی
ز پشت ناخنم نسترده نقش روی عنوان
غالب دهلوی
سرآغازِ تراژدی در رابطهٔ بشری،
نه سوءِ تفاهم بر سر واژه ها
که نفهمیدنِ سکوت است!
#هنری_دیوید_توریو
🎨سکوت_اثرِ: میهائِلا میهایلویچی
نه سوءِ تفاهم بر سر واژه ها
که نفهمیدنِ سکوت است!
#هنری_دیوید_توریو
🎨سکوت_اثرِ: میهائِلا میهایلویچی