۱۵ اردیبهشت روز شیراز، شهر ادب و تاریخ ایران زمین
بی تردید با فرارسیدن فصل بهار و ماه اردیبهشت، اولین شهری که برای سفر می توان در ذهن تصور کرد، شهر شعر و تاریخ و شهر بهار نارنج، شیراز زیبا است.
شیراز به دلیل داشتن باغ های زیبا و مملو از درختان بهار نارنج در این ایام از سال، رنگ و بوی متفاوتی به خود گرفته و هر عاشق سفری را به سوی خود جذب می کند.
بی تردید با فرارسیدن فصل بهار و ماه اردیبهشت، اولین شهری که برای سفر می توان در ذهن تصور کرد، شهر شعر و تاریخ و شهر بهار نارنج، شیراز زیبا است.
شیراز به دلیل داشتن باغ های زیبا و مملو از درختان بهار نارنج در این ایام از سال، رنگ و بوی متفاوتی به خود گرفته و هر عاشق سفری را به سوی خود جذب می کند.
شاید برایتان جالب باشد که یک روز در تقویم ایران روز شیراز نامگذاری شده است. شیراز شهری است که به ادبیات و شعر فارسی زبانان گره خورده است.
شورای شهر شیراز و پس از آن مجلس شورای اسلامی روز ۱۵ اردیبهشت یا همان میانه فصل بهار را روز شیراز نامیدند. اینکه تاریخچه این روز چیست، تاریخچه خاصی ندارد اما در این روز مراسم خاصی از طرف شهرداری شیراز برگزار می شود.
جشن میانه بهار؛ جشن بهاربد؛ روز شیراز گرامی باد
پانزده اردیبهشت برای ایران، روزی خاص و عزیز به حساب می آید. هر چند که امروزه، دیگر خیلی از رسوم ایرانی و باستانی به فراموشی سپرده شده و کسی از آن ها خبری ندارد؛ اما حیف است اگر بدانیم و بشناسیم و دیگران را از این مناسبات زیبا آگاه نکنیم.
شاید این گفتن ها و یادآوری ها، سبب ساز احیای دوباره آن ها شد. 15 اردیبهشت، روز جشنی باستانی است که ریشه اش به زمان زرتشت پیامبر باز می گردد، جشن میانه بهار یا جشن باربد که تقریبا به کلی فراموش شده است.
روز مهم دیگر، روز شیراز است. شیراز عزیز و زیبا که عطر بهار نارنجش، تشخیص خیال و واقعیت را در ذهن انسان ناممکن می کند و گرمای دل انگیز و رخوت انگیزش توان مقاومت برای خوش نبودن را از انسان می گیرد. با دلگرم همراه باشید تا در مورد این آیین های اردیبهشتی بیشتر بدانیم.
پانزده اردیبهشت برای ایران، روزی خاص و عزیز به حساب می آید. هر چند که امروزه، دیگر خیلی از رسوم ایرانی و باستانی به فراموشی سپرده شده و کسی از آن ها خبری ندارد؛ اما حیف است اگر بدانیم و بشناسیم و دیگران را از این مناسبات زیبا آگاه نکنیم.
شاید این گفتن ها و یادآوری ها، سبب ساز احیای دوباره آن ها شد. 15 اردیبهشت، روز جشنی باستانی است که ریشه اش به زمان زرتشت پیامبر باز می گردد، جشن میانه بهار یا جشن باربد که تقریبا به کلی فراموش شده است.
روز مهم دیگر، روز شیراز است. شیراز عزیز و زیبا که عطر بهار نارنجش، تشخیص خیال و واقعیت را در ذهن انسان ناممکن می کند و گرمای دل انگیز و رخوت انگیزش توان مقاومت برای خوش نبودن را از انسان می گیرد. با دلگرم همراه باشید تا در مورد این آیین های اردیبهشتی بیشتر بدانیم.
شیراز و بهار ، شیراز و اردیبهشت،
شیراز و عطر و لطافت مسحور کنندهی شکوفههای نارنج ،با گلهای سفید،
چشم را به میهمانی بینظیری میبرد و حظی خوش، لذتی ماندگار و ماندگارتر که ،
از کنار باغ ملی، با آن همه نارنج، به سوی آرامگاه خواجه بروی و بر سر حوض و در جوار مزار آن عارف یگانه، بر دیوانش، تفعلی بزنی و رخصتی بگیری و راهی آرامگاه افصح المتکلمین شوی ...
میانه راه رسیدن به بارگاه شیخ اجل، چشم و نفس را از حظ دیدار و شمیم عطر بهار نارنجهای باغ دلگشا باید پر کرد و تا بر دوست پر کشید ...
وقت خوش اردیبهشت شیراز را باید از سعدی پرسید ،
با راز و ناز و فراز
با شور و شعر و شکوه
با سرو و بلبل و گل
پانزده اُردیبهشت، روز شیراز مبارک🌿
روایت تصویری از شکوهِ شیراز در یک دقیقه
۱۵اردیبهشت
روز_شیراز
شیراز و عطر و لطافت مسحور کنندهی شکوفههای نارنج ،با گلهای سفید،
چشم را به میهمانی بینظیری میبرد و حظی خوش، لذتی ماندگار و ماندگارتر که ،
از کنار باغ ملی، با آن همه نارنج، به سوی آرامگاه خواجه بروی و بر سر حوض و در جوار مزار آن عارف یگانه، بر دیوانش، تفعلی بزنی و رخصتی بگیری و راهی آرامگاه افصح المتکلمین شوی ...
میانه راه رسیدن به بارگاه شیخ اجل، چشم و نفس را از حظ دیدار و شمیم عطر بهار نارنجهای باغ دلگشا باید پر کرد و تا بر دوست پر کشید ...
وقت خوش اردیبهشت شیراز را باید از سعدی پرسید ،
با راز و ناز و فراز
با شور و شعر و شکوه
با سرو و بلبل و گل
پانزده اُردیبهشت، روز شیراز مبارک🌿
روایت تصویری از شکوهِ شیراز در یک دقیقه
۱۵اردیبهشت
روز_شیراز
آهو ز تو آموخت هنگام دویدن
رم کردن و اِستادن و واپس نگریدن
پروانه زمن، شمع ز من، گل زمن آموخت
افروختن و سوختن و جامه دریدن
جامی
رم کردن و اِستادن و واپس نگریدن
پروانه زمن، شمع ز من، گل زمن آموخت
افروختن و سوختن و جامه دریدن
جامی
آب حیات منست خاک سر کوی دوست
گر دو جهان خرمیست ما و غم روی دوست
داروی مشتاق چیست زهر ز دست نگار
مرهم عشاق چیست زخم ز بازوی دوست
هر غزلم نامهایست صورت حالی در او
نامه نوشتن چه سود چون نرسد سوی دوست
#سعدی
گر دو جهان خرمیست ما و غم روی دوست
داروی مشتاق چیست زهر ز دست نگار
مرهم عشاق چیست زخم ز بازوی دوست
هر غزلم نامهایست صورت حالی در او
نامه نوشتن چه سود چون نرسد سوی دوست
#سعدی
جشن باربد یا میانه بهار
در ایران باستان، گاهشماری به گونه امروزی وجود نداشته و از سیستم گاهشماری به نام گاهنبار استفاده می کردند که کهن ترین گاهشمار شناخته شده ایرانی است.
در ایران باستان، گاهشماری به گونه امروزی وجود نداشته و از سیستم گاهشماری به نام گاهنبار استفاده می کردند که کهن ترین گاهشمار شناخته شده ایرانی است.
در این سیستم، به جای دوازده ماه، هشت بخش وجود داشت که شامل چهار فصل و چهار نیم فصل می شد.
پس از پایان این هشت بخش، سال نو را که مصادف بود با اول تابستان، جشن می گرفتند. این قضیه را می توان از صحبت پدربزرگ ها و مادربزرگ ها فهمید که به جای اینکه اسم ماه خاصی را بیاورند، می گویند امروز بیستم بهار هست یا اینکه پنج روز به تابستان مانده است.
هرکدام از این بازه های زمانی، نام و جشنی ویژه داشت که جشن مربوط به روز پانزده اردیبهشت، جشن باربد یا جشن میانه بهار بود.
هر چند که به طور دقیق، روز شانزده اردیبهشت میانه بهار محسوب می شود، اما از آنجا که در تقویم مذکور، روز پانزدهم ماه دوم هر فصل، میانه فصل محسوب می شده، هم در گذشته و هم امروز، روز پانزدهم را مصادف با چنین روز و جشنی می دانیم.
در واقع این روز را مصادف با روزی می دانند که نماینده خدا بر زرتشت ظاهر شد و او را به انجمنی در کرانه رود دائیتی برد و اهورامزدا رسالتش را به او ابلاغ کرد.
متاسفانه اکنون دیگر کمتر جایی را می بینیم که مراسم مخصوص این جشن را برگزار نمایند و تنها باقی مانده هایی از این مراسم زیبا، در جاهایی مثل حوض سعدیه شیراز و چشمه کناری آن برگزار می شود.
پس از پایان این هشت بخش، سال نو را که مصادف بود با اول تابستان، جشن می گرفتند. این قضیه را می توان از صحبت پدربزرگ ها و مادربزرگ ها فهمید که به جای اینکه اسم ماه خاصی را بیاورند، می گویند امروز بیستم بهار هست یا اینکه پنج روز به تابستان مانده است.
هرکدام از این بازه های زمانی، نام و جشنی ویژه داشت که جشن مربوط به روز پانزده اردیبهشت، جشن باربد یا جشن میانه بهار بود.
هر چند که به طور دقیق، روز شانزده اردیبهشت میانه بهار محسوب می شود، اما از آنجا که در تقویم مذکور، روز پانزدهم ماه دوم هر فصل، میانه فصل محسوب می شده، هم در گذشته و هم امروز، روز پانزدهم را مصادف با چنین روز و جشنی می دانیم.
در واقع این روز را مصادف با روزی می دانند که نماینده خدا بر زرتشت ظاهر شد و او را به انجمنی در کرانه رود دائیتی برد و اهورامزدا رسالتش را به او ابلاغ کرد.
متاسفانه اکنون دیگر کمتر جایی را می بینیم که مراسم مخصوص این جشن را برگزار نمایند و تنها باقی مانده هایی از این مراسم زیبا، در جاهایی مثل حوض سعدیه شیراز و چشمه کناری آن برگزار می شود.
روزی مهم و تاریخی بنام روز شیراز
از هر طرف که بنگرید، شیراز شهر عشق است و طرب و شعر و شاعری، شهری پر از شور و اشتیاق برای عاشقی به خصوص در هوای نرم و لطیف اردیبهشت پا که به این شهر می گذارید، مسحور لطافتش می شوید و ناخوداگاه به تبعیت از آن، غرور را کنار می گذارید و غرق در زیبایی ها می شوید.
به راستی که حق این شهر بود که روزی را به نامش در تقویممان ثبت کنند. همانطور که در این قضیه پس از تصویب شورای شهر شیراز و تایید مجلس شورای اسلامی به وقوع پیوست و نه یک روز، بلکه یک هفته به نامش شد و 15 اردیبهشت نیز، روز شیراز نام گرفت.
از هر طرف که بنگرید، شیراز شهر عشق است و طرب و شعر و شاعری، شهری پر از شور و اشتیاق برای عاشقی به خصوص در هوای نرم و لطیف اردیبهشت پا که به این شهر می گذارید، مسحور لطافتش می شوید و ناخوداگاه به تبعیت از آن، غرور را کنار می گذارید و غرق در زیبایی ها می شوید.
به راستی که حق این شهر بود که روزی را به نامش در تقویممان ثبت کنند. همانطور که در این قضیه پس از تصویب شورای شهر شیراز و تایید مجلس شورای اسلامی به وقوع پیوست و نه یک روز، بلکه یک هفته به نامش شد و 15 اردیبهشت نیز، روز شیراز نام گرفت.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خانه تاریخی منطقی نژاد در شیراز که با تزئينات، گچ بری ها، آینه کاری ها و سقف های نقاشی شده یکی از زیباترین خانه هاست
«سرایِ سپنجست هرچونکه هست
بدو اندر اِیمِن نشاید نشست
هنر جوی و با پیر دانا نشین
چو خواهی که یابی ز بخت آفرین
گرامی کن او را که در پیشِ تو
سپر کرده جانْ بر بداندیش تو
به دانش گشای و به نیرو ببند
چو خواهی که از بد نیابی گزند
همیشه یکی دانشی پیش دار
ورا چون روان و تن خویش دار»
#فردوسی
پند و اندرز شاهنامه:
«جَهان بر کِهان و مِهان بگذرد
خردمندْمردم چرا غم خورد؟»
بدو اندر اِیمِن نشاید نشست
هنر جوی و با پیر دانا نشین
چو خواهی که یابی ز بخت آفرین
گرامی کن او را که در پیشِ تو
سپر کرده جانْ بر بداندیش تو
به دانش گشای و به نیرو ببند
چو خواهی که از بد نیابی گزند
همیشه یکی دانشی پیش دار
ورا چون روان و تن خویش دار»
#فردوسی
پند و اندرز شاهنامه:
«جَهان بر کِهان و مِهان بگذرد
خردمندْمردم چرا غم خورد؟»
شعر شیرازی از جناب بیژن سمندر
برای اینکه دوستانی ممکنه با گویش شیرازی آشنا نباشن سعی می کنیم در برخی جاها معنی هم بزاریم
هي صبح شد و باز به اميد تو شُو شد
هي از چيش (چشم) من اشك به ياد تو ولو(جاری) شد.
من لِـبدي ( بي بند و بار) مَـفلوك و تو بشكن بالو بنداز
شفتش (سخن را به درازا كشاندن) نميدم از حركاتت دلم اُو شد.
دل دُشتم و جز دل چي چي دشتم كه ز مردم،
يي عمر قايم كرده بودم، باز چپو شد.
جِـر دادي و شِـر كردي و پيوند و پوكوندي (پاره كردي)،
اي اَرقِـه (رند و زيرك) مالونديش (به هم زدي) و خودت گفتي يهو شد.
برای اینکه دوستانی ممکنه با گویش شیرازی آشنا نباشن سعی می کنیم در برخی جاها معنی هم بزاریم
هي صبح شد و باز به اميد تو شُو شد
هي از چيش (چشم) من اشك به ياد تو ولو(جاری) شد.
من لِـبدي ( بي بند و بار) مَـفلوك و تو بشكن بالو بنداز
شفتش (سخن را به درازا كشاندن) نميدم از حركاتت دلم اُو شد.
دل دُشتم و جز دل چي چي دشتم كه ز مردم،
يي عمر قايم كرده بودم، باز چپو شد.
جِـر دادي و شِـر كردي و پيوند و پوكوندي (پاره كردي)،
اي اَرقِـه (رند و زيرك) مالونديش (به هم زدي) و خودت گفتي يهو شد.
sabzehfiruzeh
@shirazikako
یه آهنگ شنیدنی از خانم گلوریا روحانی به نام سبزه فیروزه با گویش شیرازی