معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.3K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
دل با من و جان بی‌تو،
نسپاری و بسپارم
کام از تو و تاب از من،
نستانم و بستانی...

#رهی معیری
تا تو مرادِ من دهی
کُشته مرا فراقِ تو

تا تو به دادِ من رسی
من به خدا رسیده‌ام...

#رهی معیری
گر درد دل به نامه نگنجد عجب مدان
بر لوح سینه آنچه بود در# کتاب نیست

#صالح_تبریزی
#کتاب خانه‌ی حسن ار ورق ورق سازند
ز جمله صفحه ی روی تو انتخاب شود

#طالب‌آملی
چه می‌شود گرو بوسه؟ دل زِ من بستان
متاع خانهٔ مُلّا ٫کتاب می‌باشد ....

#حزین_لاهیجی
#کتاب نیست که می‌خواند آن نگار به مکتب
کند حساب شهیدان خویش و دفترش است این

#شاطر_عباس_صبوحی
رفتی و در رکابت دل رفت و صبر و #دانش
بازآ که نیم جانی بهر نثار دارم

#سعدی
چه نسبت‌ با شکر داری که‌ سر تا پای شیرینی
چه‌ خویشی ‌با قمر داری که پا تا فرق #زیبایی

#قاآنی
در عشقِ تو ای خلاصهٔ #زیبایی
با خاک یکی شدم، چه می‌فرمایی؟

#عطار
تنهانشینِ گوشه‌ی غمخانه‌ی خودیم
گنجِ غمیم و در دلِ ویرانه‌ی خودیم

لب تر نکرده‌ایم ز جام و سبوی کس
جاوید مستِ جرعه و پیمانه‌ی خودیم

با غم نشسته‌ایم به تدبیر عقل خویش
ما آشنا به دشمن و بیگانه‌ی خودیم

بس در گشوده‌ایم چه دشمن، چه دوست را
ما قفلِ بی‌گشادِ درِ خانه‌ی خودیم

شیرین نکرده‌ایم لب از گفتگوی کس
لب‌ها به زهر شسته‌ی افسانه‌ی خودیم

گاهی فریبِ توبه و گاهی فسادِ زرق
بازیچه‌ی# طبیعتِ طفلانه‌ی خودیم

غیرت روا نداشت که بُرقَع برافکنیم
تا جمله بنگرند که جانانه‌ی خودیم

"عرفی"! برو، تهیه‌ی افسون مکن که ما
صیدِ فریبِ دامِ خود و دانه‌ی خودیم

#عرفی_شیرازی
هر دم از رشک به خود پیچی و تابی دارم
از تو پنهان چه کنم؟! حال خرابی دارم

دوش می‌داد به ما وعده‌ی دیدار به خواب
بختِ بیدار گمان داشت که خوابی دارم!

چه کشم منت مرغی دگر از بهرِ کباب
منکه چون مرغ دل خویش کبابی دارم

به شراب دگرم نیست #طبیعت محتاج
نوش بادم که چو لعل تو شرابی دارم!

عشق بر دوشِ دلم بارِ غم خویش نهاد
به گمانی که مگر طاقت و تابی دارم!

اینکه هرگز نبرم راه به مقصد "طالب"
گُلِ آن است که در طبع شتابی دارم...


#طالب_آملي
غیر را سر چو به زانوی #تفکر نگرم
سوزم از غم که مبادا بخیال تو بوَد

#شیدای_اصفهانی
در نبندیم به نور ... در نبندیم به# آرامش پر مهر نسیم ... پرده از ساحت دل برگیریم ... رو به این پنجره با شوق ، سلامی بکنیم

سهراب سپهری
ْْْز سوز سینه کنی یادم، ار خبر داری
ز# آب دیده‌ی با خونِ دل چکیده‌ی من...

#تاج‌الدین‌
صبر، گوارا کند هرچه تو را ناخوش است
ساعتی از کف بنه، #آبِ گل آلود را

#کلیم_کاشانی
نه شبنم است پریشان به روی# سبزه و گل
بهار بی رُخت آیینه بر زمین زده است

#تابع‌قمی
طالب خیال دیدن عکس رخش در آب
چون# سبزه فرش آن لب جو می‌کند مرا

#طالب_آملی
ز شوقِ کوی تو هرجا شوم هلاک، مرا
به جای #سبزه، قدم بردمد ز خاکِ مزار

#عرفی_شیرازی
ای دل چو زمانه می‌کند غمناکت
ناگه برود ز تن روان پاکت

بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند
زان پیش که #سبزه بردمد از خاکت

#خیام
خداوندا

دوستانے دارم آیینہ تمام نماے مهر
رسمشان معرفت
ڪردارشان جلاے روح
و یادشان صفاے دل

پس آنگاہ ڪہ دست نیاز
بہ سوے تو میاورند
پرڪن از آنچہ ڪہ
در مرام خدایے توست

شبتون بخیر🙏🌷🍃