باران رحمت بیحسابش همه را رسیده و خوان نعمت بیدریغش همهجا کشیده؛
پردهی ناموس بندگان به گناه فاحش، ندرد
و وظیفهی روزی به خطای منکر، نبُرّد.
ای کریمی که از خزانه غیب
گبر و ترسا وظیفهخور داری
دوستان را کجا کنی محروم؟
تو که با دشمن این نظر داری!
#سعدی
درویش "دل" را از غیرِ حق خالي مي دارد
روزه ي درویش سالي یک ماه نیست ،
او همه روزه از غير محبت ِحق ، روزه دارد .
#ابوسعید ابوالخیر
جز وصل تو دل به هر چه بستم توبه
بی یاد تو هر جا که نشستم توبه
در حضرت تو توبه شکستم صدبار
زین توبه که صد بار شکستم توبه
#ابوسعید_ابوالخیر
بی یاد تو هر جا که نشستم توبه
در حضرت تو توبه شکستم صدبار
زین توبه که صد بار شکستم توبه
#ابوسعید_ابوالخیر
*انا نحن نزلنا الذکر... هم در قرآن است ،
اما از دیده نامحرمان در حجاب است
که ؛ و انا له لحافظون....
* آ ۹ الحجر
#عین القضات همدانی
اما از دیده نامحرمان در حجاب است
که ؛ و انا له لحافظون....
* آ ۹ الحجر
#عین القضات همدانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
و دل،
دل نباشد تا شکستگی در وی پیدا نشود
شیخ محمود شبستری
دل نباشد تا شکستگی در وی پیدا نشود
شیخ محمود شبستری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لیسَ مِنّی قَلْبٌ إِلَیْکَ مُعَنَّى
کُلُّ عُضْوٍ مِنِّی إِلَیْکَ قُلُوبُ
تنها دلم نگران تو نیست،
همهٔ اجزای من در هوای تو
دل شدهاند
#شبلی
برای هر انسان نیک بختی در آخرت در نفس او عالم تامی است که با غیر خود در یک سرا جمع نگردد، و هر کس از اهل سعادت آنچه را که می خواهد و هر کس را که اراده هم صحبتی با او دارد،در یک لحظه به مجرد گذشتن از خاطرش و خواستن نفسش، نزد او حاضر می گردد،و این پایین ترین مراتب اهل بهشت است. لذا در آنجا عوالم بی نهایتی است که پهنای هر یک از آنها همتای پهنای آسمان ها و زمین است،بدون مزاحمت شریک و انباز.
#کتاب_مفاتیح_الغیب
#صدرالمتالهین
#کتاب_مفاتیح_الغیب
#صدرالمتالهین
بهشت همان جاییست که در آن حضور کامل داریم و میدانیم کسی ما را نخواهد میرانْد،
جایی که در آن دلی گشاده بهسان آسمان داریم که هیچکس آن را به آتش نخواهد کشید.
#کریستین_بوبن
.
جایی که در آن دلی گشاده بهسان آسمان داریم که هیچکس آن را به آتش نخواهد کشید.
#کریستین_بوبن
.
خداوندا!
اگر تو را از خوفِ دوزخ میپرستم، در دوزخم بسوز،
و اگر به امیدِ بهشت میپرستم، بر من حرام گردان،
و اگر برای تو میپرستم، جمالِ باقی از من دریغ مدار.
#رابعهی_عدویه
.
اگر تو را از خوفِ دوزخ میپرستم، در دوزخم بسوز،
و اگر به امیدِ بهشت میپرستم، بر من حرام گردان،
و اگر برای تو میپرستم، جمالِ باقی از من دریغ مدار.
#رابعهی_عدویه
.
یکی محجوب به زهدِ خویش است ،
و دیگری محجوب به عبادتِ خویش ،
و دیگری به علمِ خویش .
و بهشت حجابِ اکبر است !
زیرا که اهل بهشت به بهشت آرام یافته اند ،
و هر که جز به حقّ به چیزی آرام گیرد ،
در حجاب است ...
#شیخ بایزید
و دیگری محجوب به عبادتِ خویش ،
و دیگری به علمِ خویش .
و بهشت حجابِ اکبر است !
زیرا که اهل بهشت به بهشت آرام یافته اند ،
و هر که جز به حقّ به چیزی آرام گیرد ،
در حجاب است ...
#شیخ بایزید
از شهاب الدین سهروردی نقل است ک
بایزید بسطامی می گفت :
هیچ کس بر من چنان غلبه نکرد که جوانی از بلخ مرا گفت : یا بایزید زهدِ شما در چیست؟
من گفتم چون بیابیم بخوریم و چون نیابیم صبر کنیم.
گفت: سگان بلخ همین صفت را دارند
پس من گفتم : زهدِ شما در چیست ؟
گفت :
ما چون نیابیم صبر کنیم و چون بیابیم ایثار کنیم
بایزید بسطامی می گفت :
هیچ کس بر من چنان غلبه نکرد که جوانی از بلخ مرا گفت : یا بایزید زهدِ شما در چیست؟
من گفتم چون بیابیم بخوریم و چون نیابیم صبر کنیم.
گفت: سگان بلخ همین صفت را دارند
پس من گفتم : زهدِ شما در چیست ؟
گفت :
ما چون نیابیم صبر کنیم و چون بیابیم ایثار کنیم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بازآفرینی تخت جمشید
مکن فاش این سخنها همچو حلّاج
بیاویزندت از دار، ای عراقی
#فخرالدین_عراقی
اشاره است به بر دار کردن حسینبن منصور حلاج از بزرگان عرفا و صوفیه. حسینبن منصور بعد از آنکه مدتی به ریاضت و عبادت گذرانیده دعویهای بلند کرده به سخنانی که ظاهراً تكلّم به آن مجوّز نبود متکلّم گشت و کیفیت این حال به عرض حامدبن عبّاس وزیر مقتدر عبّاسی رسیده حامد در باب تجویز قتل او از علما فتوی طلبیده ایشان گفتند که تا جریمه بر وی ثابت نشود ما فتوی ندهیم. سبب کشتنِ حسین آن شد که سطری چند به خط حلاج به دست افتاد مضمون آنکه هر کرا آرزوی حجّ پیدا شود و زاد و راحله نداشته باشد اگر میسر گردد در سرای خود مربع سازد و در ایام حج آن را طواف کرده چنانکه معهود است مناسک زیارت بیت الله بجای آرد... چون حامد این نوشته را دید فرمود تا علما و فقها و قضاة را حاضر ساختند و این صحیفه را برایشان خواند ابوعمرو قاضی از حلاج پرسید که این کلمات را از کجا نوشته؟ حلاج جواب داد که از کتاب اخلاص که مصنّف حسن بصری است. ابوعمرو قاضی گفت: ای کشتنی ما آن کتاب را دیدهایم و این سخن در آنجا نیست! و چون حامد این مقال را از ابوعمرو شنید به قاضی خطاب کرد که آنچه گفتی بنویس! و ابوعمرو اهمال نموده؛ حامد گفت: اگر او کشتنی نیست، چرا گفتی؟! و قاضی عاجز شده نتوانست که مخالفت وزیر کند، لاجرم به اباحتِ خونِ حسین فتوی بنوشت و سایر علما متابعت قاضی نمودند. کیفیت حال به عرض مقتدر رسیده فرمان داد حسبالشّرع او را بکشند. و حامد شحنه را گفت که فردا حلاج را بر سر جسر دجله برده هزار تازیانه بزن و اگر از ضرب تازیانه نمیرد دست و پایش را بریده سرش را از بدن جدا گردانیده بر دار کن و کالبدش را سوخته در دجله افکن. و شحنه بفرموده عمل نمود.
قتل حسینبن منصور حلاج شش روز مانده از ذیقعده سال سیصد و نهم بود.
(حبيب السّير، ج ۲، ص ۲۹۲ - ۲۹۱. التنبيه والاشراف، ص ۳۷۴)
📕 #عراقی_نامه
"تحقیق در دیوان عراقی"
دکتر سیدحمید طبیبیان
ص۱۱۱
ها بِدِه چیزی به دَرویشانِ خویش
ای همیشه لُطف و رَحمَتْ خویِ تو
حُسنِ یوسُف قوتِ جان شُد سالِ قَحْط
آمدیم از قَحْطْ ما هم سویِ تو
صوفیان را باز حَلْوا آرزوست
از لبِ حَلْواییِ دِلْجویِ تو
#مولانا
مفهوم تجلّی
ابن عربی معتقد است که خداوند در مرتبه ذات ، هیچ تعیّنی ندارد و در این مرتبه شناخت راه ندارد، شناخت او پس از مرتبه ذات در مرحله ظهور است.
او دو نوع ظهور دارد
در مرتبه ی اول:
تعیّن موجودات در علم خداوند آشکار میشود که عرفا از آن به عنوان " فیض اقدس " نام میبرند.
و در مرتبه ی دوم:
آثار موجودات در جهان خارج ظهور میکند که عرفا آن را " فیض مقدس " می نامند.
پس خداوند نخست به حسب فیض اقدس به صورت استعدادها و قابلیت ها تجلی فرمودند و سپس به سبب فیض مقدس اعیان ثابته را به قدر استعدادشان لباس هستی پوشاندند.
پر واضح است که مطابق این نظریه منظور از خلق، ایجاد از عدم نیست، بلکه تجلی در عین ثابته اشیاست.
به عبارت دیگر خداوند از بین تمام فاعلیت ها، فاعل بالتجلی است.
ابن عربی معتقد است که خداوند در مرتبه ذات ، هیچ تعیّنی ندارد و در این مرتبه شناخت راه ندارد، شناخت او پس از مرتبه ذات در مرحله ظهور است.
او دو نوع ظهور دارد
در مرتبه ی اول:
تعیّن موجودات در علم خداوند آشکار میشود که عرفا از آن به عنوان " فیض اقدس " نام میبرند.
و در مرتبه ی دوم:
آثار موجودات در جهان خارج ظهور میکند که عرفا آن را " فیض مقدس " می نامند.
پس خداوند نخست به حسب فیض اقدس به صورت استعدادها و قابلیت ها تجلی فرمودند و سپس به سبب فیض مقدس اعیان ثابته را به قدر استعدادشان لباس هستی پوشاندند.
پر واضح است که مطابق این نظریه منظور از خلق، ایجاد از عدم نیست، بلکه تجلی در عین ثابته اشیاست.
به عبارت دیگر خداوند از بین تمام فاعلیت ها، فاعل بالتجلی است.