مرا ، قلاش میخوانند ، هستم ،
من ، از دُردیکشانِ نیممستم ،
نمیگویم ،، ز مستی ، توبه کردم ،
هر آن توبه کز آن کردم ،،، شکستم ،
#عطار
من ، از دُردیکشانِ نیممستم ،
نمیگویم ،، ز مستی ، توبه کردم ،
هر آن توبه کز آن کردم ،،، شکستم ،
#عطار
تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی
تو نه بر آنی که منم من نه بر آنم که تویی
من همه در حکم توام تو همه در خون منی
گر مه و خورشید شوم من کم از آنم که تویی
#حضرت_مولانا
تو نه بر آنی که منم من نه بر آنم که تویی
من همه در حکم توام تو همه در خون منی
گر مه و خورشید شوم من کم از آنم که تویی
#حضرت_مولانا
سَرَک بر آن حصیر نهاده است،
عاجزوار در مسجد
اکنون خدا بر او چگونه رحم نکند؟
چگونه خدا باشد؟
#شمس_تبریزی
هر کجا دَردی دَوا آن جا رَوَد
هر کجا فَقری نَوا آن جا رَوَد
هر کجا مُشکل جواب آنجا رَوَد
هر کجا کِشتیست آبْ آن جا رَوَد
#مثنوی_مولانا
همه مشکلات ما ناشی از احساس پُری است. اینکه فکر می کنیم کسی هستیم و فضیلتی داریم و خوبی و نیکی ای.
نعل باژگونه است. اگر خود را بی نوا ندانیم به دنبال ثروت نخواهیم بود و اگر تشنه نباشیم، آب نمی جوییم. اگر خود را فاضل و دانا بدانیم هیچگاه سراغ آموختن نمی رویم و اگر خود را خوب بدانیم به پاک کردن بدی هامان همت نمی گماریم. تا زمانی که عجز را در خود نبینیم، توفیق خدا را هم نخواهیم یافت.
عاجزوار در مسجد
اکنون خدا بر او چگونه رحم نکند؟
چگونه خدا باشد؟
#شمس_تبریزی
هر کجا دَردی دَوا آن جا رَوَد
هر کجا فَقری نَوا آن جا رَوَد
هر کجا مُشکل جواب آنجا رَوَد
هر کجا کِشتیست آبْ آن جا رَوَد
#مثنوی_مولانا
همه مشکلات ما ناشی از احساس پُری است. اینکه فکر می کنیم کسی هستیم و فضیلتی داریم و خوبی و نیکی ای.
نعل باژگونه است. اگر خود را بی نوا ندانیم به دنبال ثروت نخواهیم بود و اگر تشنه نباشیم، آب نمی جوییم. اگر خود را فاضل و دانا بدانیم هیچگاه سراغ آموختن نمی رویم و اگر خود را خوب بدانیم به پاک کردن بدی هامان همت نمی گماریم. تا زمانی که عجز را در خود نبینیم، توفیق خدا را هم نخواهیم یافت.
مگذار که غصه در میانت گیرد
یا وسوسههای این جهانت گیرد
رو شربت عشق در دهان نه شب و روز
زان پیش که حکم حق دهانت گیرد
#مولانای_جان
یا وسوسههای این جهانت گیرد
رو شربت عشق در دهان نه شب و روز
زان پیش که حکم حق دهانت گیرد
#مولانای_جان
"وقتى اندوه، دوام و گستردگى يافت، اشك چشم، پرده از راز آن برمىگيرد."
عین القضات همدانی
عین القضات همدانی
"پيوسته چشم مىگردانم و كسى را كه دوست دارم، نمىبينم، امّا آنان كه از ايشان بيزارم، در اين سراى فراوانند."
عین القضات همدانی
عین القضات همدانی
لم يقتل الحزن أحد
ولكنه
جعلنا فارغين من كل شيء!
اندوه
کسی را نکشت
اما
ما را از همهچیز،
تهی ساخت!
.
#محمود_درویش
ولكنه
جعلنا فارغين من كل شيء!
اندوه
کسی را نکشت
اما
ما را از همهچیز،
تهی ساخت!
.
#محمود_درویش
پس در عرفات گفت:
یادلیل المتحیرین!
و چون دید که هرکس دعا کردند، او نیز سر بر تلّ ریگ نهاد و نظاره میکرد؛ چون همه بازگشتند نفسی بزد و گفت:
پادشاها!
عزیزا!
پاکت دانم، پاکت گویم از همه تسبیحِ مسبّحان و از همه تهلیل مهلّان و از همه پندار صاحبپنداران!
الهی!
تو میدانی که عاجزم از مواضعِ شُکرِ تو! بهجای من شُکر کن خود را که شُکر آنست و بس.
تذکرة الأولیاء #عطار نیشابوری
ذکر حسین منصور حلّاج
یادلیل المتحیرین!
و چون دید که هرکس دعا کردند، او نیز سر بر تلّ ریگ نهاد و نظاره میکرد؛ چون همه بازگشتند نفسی بزد و گفت:
پادشاها!
عزیزا!
پاکت دانم، پاکت گویم از همه تسبیحِ مسبّحان و از همه تهلیل مهلّان و از همه پندار صاحبپنداران!
الهی!
تو میدانی که عاجزم از مواضعِ شُکرِ تو! بهجای من شُکر کن خود را که شُکر آنست و بس.
تذکرة الأولیاء #عطار نیشابوری
ذکر حسین منصور حلّاج
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سـاقـی بـیـا کـه عـشـق نـدا مـیکند بلند
کان کس که گفت قصه ما هم ز ما شنید
# آواز : استاد شجریان
# شعر : حافظ شیرازی
کان کس که گفت قصه ما هم ز ما شنید
# آواز : استاد شجریان
# شعر : حافظ شیرازی
دیده از اشک و لب از آه و دل از داغ پُرَست
عشق در هر گذری رنگ دگر می ریزد
صائب تبریزی
عشق در هر گذری رنگ دگر می ریزد
صائب تبریزی
اکنون بارى بنقد دردى دارم
کان درد بصد هزار درمان ندهم
اى مسکین تو همیشه بیدرد بوده اى، از سوز دردزدگان خبر ندارى، از آن گریه بر شادى و از آن خنده بر اندوه نشان ندیده اى...
کشف الاسرار
رشیدالدین میبدی
کان درد بصد هزار درمان ندهم
اى مسکین تو همیشه بیدرد بوده اى، از سوز دردزدگان خبر ندارى، از آن گریه بر شادى و از آن خنده بر اندوه نشان ندیده اى...
کشف الاسرار
رشیدالدین میبدی
وقت را غنيمت دان آن قدر که بتواني
حاصل از حيات اي جان اين دم است تا داني
کام بخشي گردون عمر در عوض دارد
جهد کن که از دولت داد عيش بستاني
باغبان چو من زين جا بگذرم حرامت باد
گر به جاي من سروي غير دوست بنشاني
زاهد پشيمان را ذوق باده خواهد کشت
عاقلا مکن کاري کآورد پشيماني
محتسب نمي داند اين قدر که صوفي را
جنس خانگي باشد همچو لعل رماني
با دعاي شبخيزان اي شکردهان مستيز
در پناه يک اسم است خاتم سليماني
پند عاشقان بشنو و از در طرب بازآ
کاين همه نمي ارزد شغل عالم فاني
يوسف عزيزم رفت اي برادران رحمي
کز غمش عجب بينم حال پير کنعاني
پيش زاهد از رندي دم مزن که نتوان گفت
با طبيب نامحرم حال درد پنهاني
مي روي و مژگانت خون خلق مي ريزد
تيز مي روي جانا ترسمت فروماني
دل ز ناوک چشمت گوش داشتم ليکن
ابروي کماندارت مي برد به پيشاني
جمع کن به احساني حافظ پريشان را
اي شکنج گيسويت مجمع پريشاني
گر تو فارغي از ما اي نگار سنگين دل
حال خود بخواهم گفت پيش آصف ثاني
تعبیر
از هدر دادن لحظات عمر برحذر باشید و ارزش روزهای زندگی را بدانید که دیگر برگشتی در کار نخواهد بود. راز دل را به افراد نامحرم نگویید
حاصل از حيات اي جان اين دم است تا داني
کام بخشي گردون عمر در عوض دارد
جهد کن که از دولت داد عيش بستاني
باغبان چو من زين جا بگذرم حرامت باد
گر به جاي من سروي غير دوست بنشاني
زاهد پشيمان را ذوق باده خواهد کشت
عاقلا مکن کاري کآورد پشيماني
محتسب نمي داند اين قدر که صوفي را
جنس خانگي باشد همچو لعل رماني
با دعاي شبخيزان اي شکردهان مستيز
در پناه يک اسم است خاتم سليماني
پند عاشقان بشنو و از در طرب بازآ
کاين همه نمي ارزد شغل عالم فاني
يوسف عزيزم رفت اي برادران رحمي
کز غمش عجب بينم حال پير کنعاني
پيش زاهد از رندي دم مزن که نتوان گفت
با طبيب نامحرم حال درد پنهاني
مي روي و مژگانت خون خلق مي ريزد
تيز مي روي جانا ترسمت فروماني
دل ز ناوک چشمت گوش داشتم ليکن
ابروي کماندارت مي برد به پيشاني
جمع کن به احساني حافظ پريشان را
اي شکنج گيسويت مجمع پريشاني
گر تو فارغي از ما اي نگار سنگين دل
حال خود بخواهم گفت پيش آصف ثاني
تعبیر
از هدر دادن لحظات عمر برحذر باشید و ارزش روزهای زندگی را بدانید که دیگر برگشتی در کار نخواهد بود. راز دل را به افراد نامحرم نگویید
رمز عشق تو به ارباب هوس نتوان گفت
سخن از تاب و تب شعله به خس نتوان گفت
تو مرا ذوق بیان دادی و گفتی که بگوی
هست در سینه ی من آنچه به کس نتوان گفت
اقبال_لاهوری
سخن از تاب و تب شعله به خس نتوان گفت
تو مرا ذوق بیان دادی و گفتی که بگوی
هست در سینه ی من آنچه به کس نتوان گفت
اقبال_لاهوری