تا چه دیوند که خاتم ز سلیمان طلبند؟!
یا چه گبرند که آزار مسلمان طلبند
خلق دیوانه و از محنت دیوان در بند
وین عجبتر که ز دیوان زرِ دیوان طلبند
آسیایی که فتادهست و ندارد آبی
دخل آن جمله به چوب از بُنِ دندان طلبند
هر کجا سوختهیی بیسر و سامان یابند
وجه سیمِ سِره زان بیسر و سامان طلبند
خون رَهبان که شود کشته ز رهبان خواهند
راه رهبان که بوَد مرده ز رهبان طلبند
به سنان از سرِ میدان سرِ مردان جویند
به خدنگ از بن پیکان سرِ نیکان طلبند
خوکشکلند و حدیث از خرِ عیسی رانند
دیو طبعند و همه ملک سلیمان طلبند
تا در آفاق زنند آتشِ بیداد به تیغ
آتش از چشمۀ خورشیدِ درخشان طلبند
در چنین فصل که بیبرگ بود شاخِ درخت
از درختان چمن برگ زمستان طلبند
این زمان مایۀ دریا چه بوَد کاین جویند؟!
پس از این حاصلی از کان چه بوَد کان طلبند؟
قیمت دل نشناسند و ز هر قصّابی
دلِ پر خون و جگر پارۀ بریان طلبند
همچو شیطان همه در غارت ایمان کوشند
لیک اینمان بترست از همه کایمان طلبند!
دیت خون نریمان ز کریمان خواهند
حاصل ملکت ساسان ز خراسان طلبند
آن سیاووش که قتلش به جوانی کردند
خونش از طایفه امروز ز پیران طلبند
تاختن بر سر بیژن ز پی زال برند
وانگه از زال زرِ سام نریمان طلبند
خبر یوسف گمگشته ز گرگان پرسند
صبر ایّوب بلا دیده ز کرمان طلبند
تا کلاه از سر سلطانِ فلک بربایند
هر زمان راه برین برشده ایوان طلبند...
جناب خواجوی کرمانی
یا چه گبرند که آزار مسلمان طلبند
خلق دیوانه و از محنت دیوان در بند
وین عجبتر که ز دیوان زرِ دیوان طلبند
آسیایی که فتادهست و ندارد آبی
دخل آن جمله به چوب از بُنِ دندان طلبند
هر کجا سوختهیی بیسر و سامان یابند
وجه سیمِ سِره زان بیسر و سامان طلبند
خون رَهبان که شود کشته ز رهبان خواهند
راه رهبان که بوَد مرده ز رهبان طلبند
به سنان از سرِ میدان سرِ مردان جویند
به خدنگ از بن پیکان سرِ نیکان طلبند
خوکشکلند و حدیث از خرِ عیسی رانند
دیو طبعند و همه ملک سلیمان طلبند
تا در آفاق زنند آتشِ بیداد به تیغ
آتش از چشمۀ خورشیدِ درخشان طلبند
در چنین فصل که بیبرگ بود شاخِ درخت
از درختان چمن برگ زمستان طلبند
این زمان مایۀ دریا چه بوَد کاین جویند؟!
پس از این حاصلی از کان چه بوَد کان طلبند؟
قیمت دل نشناسند و ز هر قصّابی
دلِ پر خون و جگر پارۀ بریان طلبند
همچو شیطان همه در غارت ایمان کوشند
لیک اینمان بترست از همه کایمان طلبند!
دیت خون نریمان ز کریمان خواهند
حاصل ملکت ساسان ز خراسان طلبند
آن سیاووش که قتلش به جوانی کردند
خونش از طایفه امروز ز پیران طلبند
تاختن بر سر بیژن ز پی زال برند
وانگه از زال زرِ سام نریمان طلبند
خبر یوسف گمگشته ز گرگان پرسند
صبر ایّوب بلا دیده ز کرمان طلبند
تا کلاه از سر سلطانِ فلک بربایند
هر زمان راه برین برشده ایوان طلبند...
جناب خواجوی کرمانی
از پا نشیند ای کاش محملکشِ هوسها
زین کاروان شنیدیم نالیدن جرسها
بازار ظلم گرم است از پهلوی ضعیفان
آتش به عزم اقبال دارد شگون ز خسها
در طبع خودسر جاه، سعیِ گزند خلق است
دیوانهاند سگها از کندن مرسها
این مزرعیست کاینجا دهقانِ صنع پوشید
خونهای زخمِ گندم در پردۀ عدسها
از حرص منفعل شد خوانگسترِ قناعت
بُرد از شکر حلاوت، جوشیدن مگسها
مجنون شدیم امّا دادِ جنون ندادیم
تا دامن و گریبان کم بود دسترسها
در عرصهگاهِ تسلیم از یکدگر گذشتهاست
مانند موج گوهر جولانِ پیش و پسها
افغان به سرمه خوابید، کس مدّعا نفهمید
آخِر به خاک بردیم ابرامِ ملتمسها
چون ناله زین نیستان رَستن چه احتمال است؟
خط میکشیم عمریست بر مسطر قفسها
بیدل به مشقِ اوهام، دل را سیاه کردیم
تا کی طرف برآید آیینه با نفسها!
جناب بیدل رحمه
زین کاروان شنیدیم نالیدن جرسها
بازار ظلم گرم است از پهلوی ضعیفان
آتش به عزم اقبال دارد شگون ز خسها
در طبع خودسر جاه، سعیِ گزند خلق است
دیوانهاند سگها از کندن مرسها
این مزرعیست کاینجا دهقانِ صنع پوشید
خونهای زخمِ گندم در پردۀ عدسها
از حرص منفعل شد خوانگسترِ قناعت
بُرد از شکر حلاوت، جوشیدن مگسها
مجنون شدیم امّا دادِ جنون ندادیم
تا دامن و گریبان کم بود دسترسها
در عرصهگاهِ تسلیم از یکدگر گذشتهاست
مانند موج گوهر جولانِ پیش و پسها
افغان به سرمه خوابید، کس مدّعا نفهمید
آخِر به خاک بردیم ابرامِ ملتمسها
چون ناله زین نیستان رَستن چه احتمال است؟
خط میکشیم عمریست بر مسطر قفسها
بیدل به مشقِ اوهام، دل را سیاه کردیم
تا کی طرف برآید آیینه با نفسها!
جناب بیدل رحمه
چون شاه جهان نیست کسی در دو جهان
نی زیر و نه بالا و نه پیدا و نهان
هر تیر که جست از آن سخت کمان
هر نکته که هست هست از آن شهره بیان
#مولانای_جان
نی زیر و نه بالا و نه پیدا و نهان
هر تیر که جست از آن سخت کمان
هر نکته که هست هست از آن شهره بیان
#مولانای_جان
هر که در بادیهٔ عشق تو سرگردان شد
همچو من در طلبت
بی سر و بی سامان شد......!!
عطار_نیشابوری
همچو من در طلبت
بی سر و بی سامان شد......!!
عطار_نیشابوری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نه همین غمکده،
ای مرغک تنها قفس است
گر تو آزاد نباشی
همه دنیا قفس است
تا که نادان به جهان
حکمروایی دارد
همه جا در نظر مردم دانا
قفس است
#فریدون_مشیری
ای مرغک تنها قفس است
گر تو آزاد نباشی
همه دنیا قفس است
تا که نادان به جهان
حکمروایی دارد
همه جا در نظر مردم دانا
قفس است
#فریدون_مشیری
اشتباه نکنید؛
بعضی از آدم ها به شما وفادار نیستند.
در واقع آن ها درگیر نیازشان به شما شدهاند.
روزی که دیگر به شما احساس نیازی نداشته باشند وفاداریشان نیز از بین میرود.
.
بعضی از آدم ها به شما وفادار نیستند.
در واقع آن ها درگیر نیازشان به شما شدهاند.
روزی که دیگر به شما احساس نیازی نداشته باشند وفاداریشان نیز از بین میرود.
.
نور فلکست این تن خاکی ما
رشک ملک آمدست چالاکی ما
که رشک برد فرشته از پاکی ما
که بگریزد دیو ز بیباکی ما
#مولانای_جان
رشک ملک آمدست چالاکی ما
که رشک برد فرشته از پاکی ما
که بگریزد دیو ز بیباکی ما
#مولانای_جان
جز جام جلالت اجل نوش مکن
جز نغمهٔ عشق کبریا گوش مکن
در کان عقیق فقر عشرت نقد است
می میخور و قصهٔ پرندوش مکن
#مولانای_جان
جز نغمهٔ عشق کبریا گوش مکن
در کان عقیق فقر عشرت نقد است
می میخور و قصهٔ پرندوش مکن
#مولانای_جان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تو بزن یا ربنا آب طهور
تا شود این نار عالم جمله نور
آب دریا جمله در فرمان تست
آب و آتش ای خداوند آن تست
#حضرت_مولانا
تا شود این نار عالم جمله نور
آب دریا جمله در فرمان تست
آب و آتش ای خداوند آن تست
#حضرت_مولانا
بعضی از افراد دور و برمان همیشه به ما نمیگن که چه فکری میکنند
فقط منتظرن که توی زندگی پیشرفت نکنیم ...!
ولی ما مصمم هستیم که..
امروز را آغازی تازه بدانیم ...!
زندگی رودخانه ایست
که مدام به سمت آینده
در جریان است
هیچ قطره ای از آن دو بار
از زیر یک پل رد نمیشود
برمیخیز یم و به سمت
موفقیت حرکت میکنیم
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد آخرین یکشنبه سال فرخنده
🌺🌺🌺
هر آدمی
باید در خانه اش ،
گل شمعدانی داشته باشد،
که هر بار گلهایش
خشک می شود و
دوباره گل می دهد،
یادش بیفتد که روزهای غم هم
به پایان می رسند.
امید که امروز شروعی باشد برای شادیهایت و شکفتن گلهای امید زندگیت
🌺🌺🌺
شاد باشی
فقط منتظرن که توی زندگی پیشرفت نکنیم ...!
ولی ما مصمم هستیم که..
امروز را آغازی تازه بدانیم ...!
زندگی رودخانه ایست
که مدام به سمت آینده
در جریان است
هیچ قطره ای از آن دو بار
از زیر یک پل رد نمیشود
برمیخیز یم و به سمت
موفقیت حرکت میکنیم
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد آخرین یکشنبه سال فرخنده
🌺🌺🌺
هر آدمی
باید در خانه اش ،
گل شمعدانی داشته باشد،
که هر بار گلهایش
خشک می شود و
دوباره گل می دهد،
یادش بیفتد که روزهای غم هم
به پایان می رسند.
امید که امروز شروعی باشد برای شادیهایت و شکفتن گلهای امید زندگیت
🌺🌺🌺
شاد باشی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ننه سرما بار سفربسته
و داره کم کم میره
امیـد آنکه
تو کوله بارش غم و غصه
و دلخوری ها و کینه ها رو ببره.
و عمو نوروز
برای همه سبد سبد
مهرو محبت وشادی و برکت بیاره