در ملک وجود خودنمائی غلط است
در بندگی اظهار خدائی غلط است
بیگانگی آموز که با مسلک راست
با خلق زمانه آشنائی غلط است
#فرخی_یزدی
در بندگی اظهار خدائی غلط است
بیگانگی آموز که با مسلک راست
با خلق زمانه آشنائی غلط است
#فرخی_یزدی
صبح است ز خرمى جهان میخندد
هر قطره بـه بحر بیکران میخندد
بو درگل و نشئه در می و می در جام
از شـوق زمین و آسمان میخندد
#مولانا❌❌❌❌
خلیل الله خلیلی
هر قطره بـه بحر بیکران میخندد
بو درگل و نشئه در می و می در جام
از شـوق زمین و آسمان میخندد
#مولانا❌❌❌❌
خلیل الله خلیلی
ای که به لطف و دلبری
از دو جهان زیادهای
ای که چو آفتاب و مه
دست کرم گشادهای
صبح که آفتاب خود
سر نزدهست از زمین
جـــام جهان نمای را
بر کف جـــان نهادهای
#مولانای_جان
از دو جهان زیادهای
ای که چو آفتاب و مه
دست کرم گشادهای
صبح که آفتاب خود
سر نزدهست از زمین
جـــام جهان نمای را
بر کف جـــان نهادهای
#مولانای_جان
ﻓﺮﺧﺎ از ﺗﻮ دﻟﻢ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺑﺎ ﯾﺎد ﻫﻨﻮز
ﺧﺒﺮ از ﮐﻮی ﺗﻮ ﻣﯽ آوردم ﺑﺎد ﻫﻨﻮز
در ﺟﻮاﻧﯽ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﯾﺎد ﺗﻮ دﻟﺨﻮش ﺑﻮدم
ﭘﯿﺮم و از ﺗﻮ ﻫﻤﺎن ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺑﺎ ﯾﺎد ﻫﻨﻮز
#شهریار
ﺧﺒﺮ از ﮐﻮی ﺗﻮ ﻣﯽ آوردم ﺑﺎد ﻫﻨﻮز
در ﺟﻮاﻧﯽ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﯾﺎد ﺗﻮ دﻟﺨﻮش ﺑﻮدم
ﭘﯿﺮم و از ﺗﻮ ﻫﻤﺎن ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺑﺎ ﯾﺎد ﻫﻨﻮز
#شهریار
به فریادمٖ رس ای پیر خرابات
به یک جرعه جوانم کن که پیرم
به گیسوی تو خوردم دوش سوگند
که من از پای تو سر بر نگیرم
#حافظ
به فریادمٖ رس ای پیر خرابات
به یک جرعه جوانم کن که پیرم
به گیسوی تو خوردم دوش سوگند
که من از پای تو سر بر نگیرم
#حافظ
از بلبل سرمست نوائی شنوم
وز باد سماع دلربائی شنوم
در آب همه خیال یاری بینم
وز گلهمه بوی آشنائی شنوم
#مولانا
از بلبل سرمست نوائی شنوم
وز باد سماع دلربائی شنوم
در آب همه خیال یاری بینم
وز گلهمه بوی آشنائی شنوم
#مولانا
چیز دیگر ماند اما گفتنش
با تو روح القدس گوید بی منش
نه تو گویی هم بگوش خویشتن
نه من ونه غیرمن ای هم تو من
همچو آن وقتی که خواب اندر روی
تو ز پیش خود به پیش خود شوی
بشنوی از خویش و پنداری فلان
با تو اندر خواب گفتست آن نهان
#حضرت_مولانا
با تو روح القدس گوید بی منش
نه تو گویی هم بگوش خویشتن
نه من ونه غیرمن ای هم تو من
همچو آن وقتی که خواب اندر روی
تو ز پیش خود به پیش خود شوی
بشنوی از خویش و پنداری فلان
با تو اندر خواب گفتست آن نهان
#حضرت_مولانا
آورده اند که : در مجلس شيخ حسن خرقانی سخن از کرامت می رفت و هر یک از حاضران چیزی می گفت
شیخ بگفتا : کرامت چیزی جز خدمت خلق نیست
چنان که دو برادر بودند و مادر پیری داشتند
یکی خدمت مادر می کرد و دیگری به عبادت خدا مشغول بود ، یک شب برادر عابد در سجده به خواب رفت ، آوازی شنید که برادر تو را آمرزیدند و تو را هم به او بخشیدند
گفت : من سالها عبادت خدا کرده ام و برادرم همیشه به خدمت مادر مشغول بوده ، روا نیست که او را بر من رجحان نهند و مرا به او بخشند!
ندا آمد که
آنچه تو کرده ای خدا از آن بی نیاز است
و آنچه برادرت می کند ، مادر بدان محتاج ....
شیخ بگفتا : کرامت چیزی جز خدمت خلق نیست
چنان که دو برادر بودند و مادر پیری داشتند
یکی خدمت مادر می کرد و دیگری به عبادت خدا مشغول بود ، یک شب برادر عابد در سجده به خواب رفت ، آوازی شنید که برادر تو را آمرزیدند و تو را هم به او بخشیدند
گفت : من سالها عبادت خدا کرده ام و برادرم همیشه به خدمت مادر مشغول بوده ، روا نیست که او را بر من رجحان نهند و مرا به او بخشند!
ندا آمد که
آنچه تو کرده ای خدا از آن بی نیاز است
و آنچه برادرت می کند ، مادر بدان محتاج ....
گفتند: ای شيخ...
دلهای ما خفته است كه سخن تو در وی اثر نمی كند
گفت: كاش خفته بودی كه خفته را بجنبانی بيدار شود
دلهای شما مرده است.
#تذکرة_الاولیا
#عطار
دلهای ما خفته است كه سخن تو در وی اثر نمی كند
گفت: كاش خفته بودی كه خفته را بجنبانی بيدار شود
دلهای شما مرده است.
#تذکرة_الاولیا
#عطار
من آن دیدن نمیخواهم
که بینی سوی غیر اول!
اگر آگه نباشد او،
نظر سوی من اندازی...!
رفیعی_کاشانی
که بینی سوی غیر اول!
اگر آگه نباشد او،
نظر سوی من اندازی...!
رفیعی_کاشانی
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت میگردد جهان بر مردمان سختکوش
وان گهم در داد جامی کز فروغش بر فلک
زهره در رقص آمد و بربط زنان میگفت نوش
با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام
نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور
گفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت هوش
در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید
زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش
بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست
یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش
ساقیا می ده که رندیهای حافظ فهم کرد
آصف صاحب قران جرم بخش عیب پوش
#حضرت_حافظ
وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت میگردد جهان بر مردمان سختکوش
وان گهم در داد جامی کز فروغش بر فلک
زهره در رقص آمد و بربط زنان میگفت نوش
با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام
نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور
گفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت هوش
در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید
زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش
بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست
یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش
ساقیا می ده که رندیهای حافظ فهم کرد
آصف صاحب قران جرم بخش عیب پوش
#حضرت_حافظ
در کوی خرابات، کسی را که نیاز است
هشیاری و مستیش همه عین نماز است
آنجا نپذیرند صلاح و ورع امروز
آنچ از تو پذیرند در آن کوی نیاز است
اسرار خرابات به جز مست نداند
هشیار چه داند که درین کوی چه راز است؟
تا مستی رندان خرابات بدیدم
دیدم به حقیقت که جزین کار مجاز است
خواهی که درون حرم عشق خرامی؟
در میکده بنشین که ره کعبه دراز است
هان! تا ننهی پای درین راه ببازی
زیرا که درین راه بسی شیب و فراز است
از میکدهها نالهٔ دلسوز برآمد
در زمزمهٔ عشق ندانم که چه ساز است؟
در زلف بتان تا چه فریب است؟که پیوست
محمود پریشان سر زلف ایاز است
زان شعله که از روی بتان حسن تو افروخت
جان همه مشتاقان در سوز و گداز است
چون بر در میخانه مرا بار ندادند
رفتم به در صومعه، دیدم که فراز است
آواز ز میخانه برآمد که: عراقی
در باز تو خود را که در میکده باز است
عراقی رحمه الله
هشیاری و مستیش همه عین نماز است
آنجا نپذیرند صلاح و ورع امروز
آنچ از تو پذیرند در آن کوی نیاز است
اسرار خرابات به جز مست نداند
هشیار چه داند که درین کوی چه راز است؟
تا مستی رندان خرابات بدیدم
دیدم به حقیقت که جزین کار مجاز است
خواهی که درون حرم عشق خرامی؟
در میکده بنشین که ره کعبه دراز است
هان! تا ننهی پای درین راه ببازی
زیرا که درین راه بسی شیب و فراز است
از میکدهها نالهٔ دلسوز برآمد
در زمزمهٔ عشق ندانم که چه ساز است؟
در زلف بتان تا چه فریب است؟که پیوست
محمود پریشان سر زلف ایاز است
زان شعله که از روی بتان حسن تو افروخت
جان همه مشتاقان در سوز و گداز است
چون بر در میخانه مرا بار ندادند
رفتم به در صومعه، دیدم که فراز است
آواز ز میخانه برآمد که: عراقی
در باز تو خود را که در میکده باز است
عراقی رحمه الله
یارب از دل مشــرق نور هـدایت کن مرا
از فروغ چشم خورشیـد قیامت کن مرا
تا به کی گرد خجالت زنده در خاکم کند؟
شسته رو چون گوهر از باران رحمت کن مرا
خانه آرایی نمی آید ز من همچون حباب
موج بی پروای دریای حقیقت کن مرا
استخوانم سرمه شد از کوچهگردیهای حرص
خانه دار گوشه چشم قناعت کن مرا
چند باشد شمع من بازیچه باد فنا؟
زنده جاوید از دست حمایت کن مرا
صائب_تبریزی_رحمه_الله
از فروغ چشم خورشیـد قیامت کن مرا
تا به کی گرد خجالت زنده در خاکم کند؟
شسته رو چون گوهر از باران رحمت کن مرا
خانه آرایی نمی آید ز من همچون حباب
موج بی پروای دریای حقیقت کن مرا
استخوانم سرمه شد از کوچهگردیهای حرص
خانه دار گوشه چشم قناعت کن مرا
چند باشد شمع من بازیچه باد فنا؟
زنده جاوید از دست حمایت کن مرا
صائب_تبریزی_رحمه_الله
هو....
گفتن و دانستن که
الله یکی است
چه سود؟
چون تو در پیش
هزار بت سجود می کنی...!
عین القضات همدانی
گفتن و دانستن که
الله یکی است
چه سود؟
چون تو در پیش
هزار بت سجود می کنی...!
عین القضات همدانی
چون گرسنه میشوی سگ میشوی
تند و بد پیوند و بدرگ میشوی
چون شدی تو سیر مرداری شدی
بیخبر بی پا چو دیواری شدی
#مولانای_جان
تند و بد پیوند و بدرگ میشوی
چون شدی تو سیر مرداری شدی
بیخبر بی پا چو دیواری شدی
#مولانای_جان
Forwarded from 👑بابک خرمدین👑
به مناسبت زاد روز استاد زرین کوب
نگاهی به کتاب نردبان شکسته
مولف ،عبدالحسین زرین کوب
ناشر ،سخن
چاپ 1382
استاد زرین کوب. کتابی در باره ی امام علی می نویسند که درجریان حمله به دفتر آن بزرگمرد به یغما می رود.
کتاب دیگری به نام نردبان آسمان در شرح مثنوی می نویسند که گران جانی آن رامی دزد و برای پس دادنش مبلغی کرانمند از استادمی خواهد.
استاد اختیاررا به دست دزد می دهد که برای خودش و به نام خودش چاپ کند.
چون علاقه داشته است این کتاب چاپ شود.
گویا خبری از ان گران جا ن سارق نمی شود.
ولی در اواخر عمر استاد یادداشتهای پراکنده ای از نردبان اسمان پیدا می شود
که به نام نردبا ن شکسته چاپ می شود.
نردبان شکسته شرح توصیفی دفتر اول ودوم مثنوی است.
.
شرحی دقیق وغنی است.
استا دمفاهیم عرفانی و اندیشه های بلند مولانا را از دل داستانها بیرون کشیده است.
و به شرح و بسط آن پرداخته است.
در د فتر دوم وقتی ابلهی به خرس اعتمادمی کند.
در این راه جانش را ازدست می دهد برداشت استادجالب وهشدار دهنده است .
استادمی نویسد." این داستان
ممکن است.
تصویری باشد از سالکان یا زاهدانی که باتملق عوام مغرور می شوند.
و خرس کنایه از سبکی عقل آنان است.
که به مخلوق روی می آورندواز حق غافل می شوندو غرور کاذب می یابند."
نمونه های این غرور کاذب را درتاریخ مشاهده کرده ایم.
کتابهای ،سرنی ،بحر درکوزه ،نردبان شکسته ی استاد زرین کوب ما را با اندیشه آسمانی و بشری مولا نا نزدیک تر می کندو می توانیم در این اسمان پرواز کنیم ،
بزرگانی چون استاد فروزانفر ،استاد محمدتقی جعفری ،استاد کریم زمانی
استاد استعلامی ،استاد ابراهیم دنیانی
دکتر تقی پور نامداریان ،دکتر سیروس شمیسا با نگرشی تازه
در راه رمز گشایی از مفاهیم بلند وآسمانی مثنوی کوشیده اند.
اما تلاشهای استاد زرین کوب جایگاه دیگری دارد .
درحقیقت کتاب پله پله تا ملاقات خدا
مولوی را از خواص به میان دانشجویان و دانش آموزان و شیفتگان مثنوی آورد.
کسانی که نمی توانسنتد یا فرصت نداشتند برای شناخت مولانا قدمی بردارند. از این کتابها بهره می برند
ومحققان به این آثار مراجعه می کنند.
نگاهی به کتاب نردبان شکسته
مولف ،عبدالحسین زرین کوب
ناشر ،سخن
چاپ 1382
استاد زرین کوب. کتابی در باره ی امام علی می نویسند که درجریان حمله به دفتر آن بزرگمرد به یغما می رود.
کتاب دیگری به نام نردبان آسمان در شرح مثنوی می نویسند که گران جانی آن رامی دزد و برای پس دادنش مبلغی کرانمند از استادمی خواهد.
استاد اختیاررا به دست دزد می دهد که برای خودش و به نام خودش چاپ کند.
چون علاقه داشته است این کتاب چاپ شود.
گویا خبری از ان گران جا ن سارق نمی شود.
ولی در اواخر عمر استاد یادداشتهای پراکنده ای از نردبان اسمان پیدا می شود
که به نام نردبا ن شکسته چاپ می شود.
نردبان شکسته شرح توصیفی دفتر اول ودوم مثنوی است.
.
شرحی دقیق وغنی است.
استا دمفاهیم عرفانی و اندیشه های بلند مولانا را از دل داستانها بیرون کشیده است.
و به شرح و بسط آن پرداخته است.
در د فتر دوم وقتی ابلهی به خرس اعتمادمی کند.
در این راه جانش را ازدست می دهد برداشت استادجالب وهشدار دهنده است .
استادمی نویسد." این داستان
ممکن است.
تصویری باشد از سالکان یا زاهدانی که باتملق عوام مغرور می شوند.
و خرس کنایه از سبکی عقل آنان است.
که به مخلوق روی می آورندواز حق غافل می شوندو غرور کاذب می یابند."
نمونه های این غرور کاذب را درتاریخ مشاهده کرده ایم.
کتابهای ،سرنی ،بحر درکوزه ،نردبان شکسته ی استاد زرین کوب ما را با اندیشه آسمانی و بشری مولا نا نزدیک تر می کندو می توانیم در این اسمان پرواز کنیم ،
بزرگانی چون استاد فروزانفر ،استاد محمدتقی جعفری ،استاد کریم زمانی
استاد استعلامی ،استاد ابراهیم دنیانی
دکتر تقی پور نامداریان ،دکتر سیروس شمیسا با نگرشی تازه
در راه رمز گشایی از مفاهیم بلند وآسمانی مثنوی کوشیده اند.
اما تلاشهای استاد زرین کوب جایگاه دیگری دارد .
درحقیقت کتاب پله پله تا ملاقات خدا
مولوی را از خواص به میان دانشجویان و دانش آموزان و شیفتگان مثنوی آورد.
کسانی که نمی توانسنتد یا فرصت نداشتند برای شناخت مولانا قدمی بردارند. از این کتابها بهره می برند
ومحققان به این آثار مراجعه می کنند.
عاقبت بینی، نشانِ نورِ توست
شهوتِ حالی، حقیقت گورِ توست
#مثنوی_مولانا
📘 آخرت اندیشی تو نشانه این است که در مسیر حق هستی و دنباله روی از امیال نفسانی نشانه گمراهی و تاریکی و مرگ قلب توست.
شهوتِ حالی، حقیقت گورِ توست
#مثنوی_مولانا
📘 آخرت اندیشی تو نشانه این است که در مسیر حق هستی و دنباله روی از امیال نفسانی نشانه گمراهی و تاریکی و مرگ قلب توست.