بانگ زدم نیم شبان کیست در این خانه دل
گفت منم کز رخ من شد مه و خورشید خجل
گفت که این خانه دل پر همه نقشست چرا
گفتم این عکس تو است ای رخ تو رشک چگل
#مولانای_جان
گفت منم کز رخ من شد مه و خورشید خجل
گفت که این خانه دل پر همه نقشست چرا
گفتم این عکس تو است ای رخ تو رشک چگل
#مولانای_جان
گفت که این نقش دگر چیست پر از خون جگر
گفتم این نقش من خسته دل و پای به گل
بستم من گردن جان بردم پیشش به نشان
مجرم عشق است مکن مجرم خود را تو بحل
#مولانای_جان
گفتم این نقش من خسته دل و پای به گل
بستم من گردن جان بردم پیشش به نشان
مجرم عشق است مکن مجرم خود را تو بحل
#مولانای_جان
داد سر رشته به من رشته پرفتنه و فن
گفت بکش تا بکشم هم بکش و هم مگسل
تافت از آن خرگه جان صورت ترکم به از آن
دست ببردم سوی او دست مرا زد که بهل
#مولانای_جان
گفت بکش تا بکشم هم بکش و هم مگسل
تافت از آن خرگه جان صورت ترکم به از آن
دست ببردم سوی او دست مرا زد که بهل
#مولانای_جان
هر کی درآید که منم بر سر شاخش بزنم
کاین حرم عشق بود ای حیوان نیست اغل
هست صلاح دل و دین صورت آن ترک یقین
چشم فرومال و ببین صورت دل صورت دل
#مولانای_جان
کاین حرم عشق بود ای حیوان نیست اغل
هست صلاح دل و دین صورت آن ترک یقین
چشم فرومال و ببین صورت دل صورت دل
#مولانای_جان
#مولانای_جان
تا با خودی ارچه همنشینی با من
ای بس دوری که از تو باشد تا من
در من نرسی تا نشوی یکتا من
اندر ره عشق یا تو گنجی یا من
تا با خودی ارچه همنشینی با من
ای بس دوری که از تو باشد تا من
در من نرسی تا نشوی یکتا من
اندر ره عشق یا تو گنجی یا من
با عشق نشین که گوهر کان تو است
آنکس را جو که تا ابد آن تو است
آنرا بمخوان جان که غم جان تو است
بر خویش حرام کن اگر نان تو است
#مولانای_جان
آنکس را جو که تا ابد آن تو است
آنرا بمخوان جان که غم جان تو است
بر خویش حرام کن اگر نان تو است
#مولانای_جان
با ما ز ازل رفته قراری دگر است
این عالم اجساد دیاری دگر است
ای زاهد شبخیز تو مغرور نماز
بیرون ز نماز روزگاری دگر است
#مولانای_جان
این عالم اجساد دیاری دگر است
ای زاهد شبخیز تو مغرور نماز
بیرون ز نماز روزگاری دگر است
#مولانای_جان
Del Ey Del
Mohsen Chavoshi Ft. Sina Sarlak سخاموزیک
غمو درد دل مو بی حسابه
خدا دونه دل از هجرت کبابه
بنازم دست و بازوی تو صیاد
بکش مرغ دلم بالله ثوابه
سیاهی دو چشمانت مرا کشت
درازی دو زلفونت مرا کشت
به قتلم حاجت تیر و کمان نیست
خم ابرو و مژگونت مرا کشت
خدا دونه دل از هجرت کبابه
بنازم دست و بازوی تو صیاد
بکش مرغ دلم بالله ثوابه
سیاهی دو چشمانت مرا کشت
درازی دو زلفونت مرا کشت
به قتلم حاجت تیر و کمان نیست
خم ابرو و مژگونت مرا کشت
در راه ما شکسته دلی می خرند و بس
بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است
کشکول ، دفتر پنجم
شیخ بهایی
بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است
کشکول ، دفتر پنجم
شیخ بهایی
آن دل که گُم شُدهست
هم از جان خویش جوی
آرام جان خویش
زِ جانان خویش جوی
از تخت تَنْ بُرون رو و
بر تخت جان نِشین
از آسْمان گذر کُن و
کیوان خویش جوی
#غزل_مولانا
هم از جان خویش جوی
آرام جان خویش
زِ جانان خویش جوی
از تخت تَنْ بُرون رو و
بر تخت جان نِشین
از آسْمان گذر کُن و
کیوان خویش جوی
#غزل_مولانا
بر رهگذر بلا نهادم دل را
خاص از پی تو پای گشادم دل را
از باد مرا بوی تو آمد امروز
شکرانهٔ آن به باد دادم دل را
#مولانای_جان
خاص از پی تو پای گشادم دل را
از باد مرا بوی تو آمد امروز
شکرانهٔ آن به باد دادم دل را
#مولانای_جان
مجنون خیابانها
امید نعمتی
پرسیدند که غریب کیست؟ ...
گفت : «غریب نه آن است که تنش در این جهان غریب است ... بلکه غریب آن است که دلش در تن غریب بُوَد و سِرَّش در دل غریب بُوَد» ...
ابوالحسن خرقانی
گفت : «غریب نه آن است که تنش در این جهان غریب است ... بلکه غریب آن است که دلش در تن غریب بُوَد و سِرَّش در دل غریب بُوَد» ...
ابوالحسن خرقانی
#عطار_نیشابوری
آنچه گویی
و آنچه دانی آن تویی
خویش را بشناس
صد چندان تویی
آنچه گویی
و آنچه دانی آن تویی
خویش را بشناس
صد چندان تویی
«کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ»
جز ذات او همه چيز نابودشونده است
از این شَیْءٍ، از این شخص از این سازهی ناسازگار از این حجاب حقیقت از این شاه لیر دیوانه، هلاک شو تا به آن وجه الله آگاه شوی همانکه هلاک ناشدنی است.
«هر که را هست از هوسها جان پاك
زود بیند حضرت و ایوان پاك
چون محمد پاک شد از نار و دود
هر کجا رو کرد وجه الله بود
هر که را باشد ز سینه فتح باب
او زِ هَر ذره ببیند آفتاب»
#مولانا
مي گويد:« اكنون در پيش خويش،يعني در هواي پيش خويش همه الله را مي بينم و همه صفاتش را مي بينم يعني هيچ جاي بي قدرت او و صنع او و كرم او نيست و در همه اجزاي خود مي بينم الله را.»
#بهاء ولد (پدر مولانا)