معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.8K videos
3.24K files
2.79K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
اصلاحیه



گفتیم   به   پیمانه  چه   دارید  که  مستید ؟
گفتند  شراب  است  که  از یار به کام  است

گفتیم     چرا   یار   بشد   ساغر   مستان ؟
گفتند  که  مستی  سبب  عشق  مدام  است

گفتیم  که  ازعشق  چه  آید  به   سرانجام ؟
گفتند  که  عشق  بردل  عشاق  طعام  است

گفتیم  که   دوزخ  شود  آن  خانه ی  عشاق
گفتند  که  میخانه  همان  جای  سلام  است

ما  نیز  شدیم   از  پی  آن  جام  و  شرابش
زیرا  که  خدا  مقصد  پیمانه   و  جام  است

جعلی

از مولانا نیست

شاعر : ناشناس
#حضرت_مولانا

ای وصل تو آب زندگانی
تدبیر خلاص ما تو دانی
ازدیده برون مشوکه نوری
وزسینه جدا مشوکه جانی
آن نور مبین که در جبین ما هست
وان ض یقین که در دل آگاهست

این جملهٔ نور بلکه نور همه نور
از نور محمد رسول‌الله است

#مولانا_رباعی
تا بیکران خویشم گامی دگر نمانده است
آغوش مهر بگشای ای راز روزگاران

خسته است شبرو ماه ، ای ابر همرهی کن
تا تر کند گلویی از جام چشمه‌ساران

ای شب چه می‌کشانی در خاک و خون شفق را
فردا دوباره آیند از راه نیزه‌داران

روز وداع یاران ما را امان ندادند
دردا که تا بگرییم چون ابر در بهاران

روزی که با تو بودم ، در زیر چتر باران
گفتی خوش است بودن، گفتم کنار یاران

#معینی_کرمانشاهی
من بی‌من و تو بی‌تو درآییم در این جو
زیرا که در این خشک به جز ظلم و ستم نیست

این جوی کند غرقه ولیکن نکشد مرد
کو آب حیاتست و به جز لطف و کرم نیست


#مولانا
،
نقاره خانه چشمانت
تا شروع به نواختن می کند
خورشید دوان دوان رخصت حضور می طلبد و برای دیدار نگاهت بیقراری می کند
تو چشم می گشایی
خورشید سفره میهمانی پهن می کند
و روز را به چشمان پر مهرت پیش کش می کند
تو چشم وا می کنی
تاریکی شب خانه نشین شده
و صبح تاج وتخت حکومتش را
در دایره نگاهت پهن می کند

#امیرعباس_خالقوردی
بالید از رخ تو دل پر ملال ما
از آفتاب به در شد آخر هلال ما

ما ریشه در زمین قناعت دوانده ایم
چون شمع آب میخورد از خود نهال ما

بر چهره شکسته ما رنگ تهمت است
مالیده خون به ما اثر انفعال ما

ما تخم در زمین دیاری فشانده ایم
که ابر بهار نیز نگرید به حال ما

هرگز به ناله دردسر کَس نداده ایم
خاموشی است هم چو قلم قیل و قال ما

از بس به حال واعظ دلخسته ناله کرد
افتاد از زبان قلم هرزه نال ما

 

#واعظ_قزوینی
#غزل

می‌رسد دلدار و من‌ عمریست‌ از خود رفته‌ام
یک نگاه واپسین، ای شوق برگردان مرا ...

#بی‌دل_دهلوی
[غزلیات_بر اساس نسخه مصحح:
خال‌محمد‌خسته و‌ خلیل‌الله‌خلیلی_نشر: زوار]
تا مدرسه و مناره ویران نشود
اسباب_قلندری بسامان نشود

تا ایمان کفر و کفر ایمان نشود
یک بندهٔ حق به حق مسلمان نشود

مولانا
‏پرسید چگونه‌ای؟
گفت: چگونه باشد حال قومی که در دریا باشند و کشتی بشکند و هر یک برتخته‌ای بمانند؟
گفتند: صعب باشد.
گفت: حال من هم چنین است.


#تذکرة_الاولیا
ذکر حسن بصری
محبوب من! 

دنیا محل گذر نیست!
این دنیا محل گذر نیست

دنیا محل دوست داشتن است
محل دوست داشتن شماست.. ✿

#محمد_صالح_علا
روز گارا زآتش دل بندبندم سوختي
در ني جانم ، نواي تازه اي را ساز كن
بر لبم فريادها بود اي هنر پرور زمان
روح خاموش مرا، از نو سخن پرداز كن

اين قلم درحسب حالم سخت سنگين جوهراست
اي سرشك خوش سكوتم ،قصه اي ابراز كن

اشك من گل كرده ، اي طاووس خوشرفتار غم
چتر صد رنگت مبارك ، هرچه خواهي ناز كن

اي ترانه خوان خوش غوغا ،اگر بانگي زدي
گهگهي هم ياد من با نرگس شيراز كن.

#معینی_کرمانشاهی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ارغوان

#هوشنگ ابتهاج

باهمراهی تار استاد لطفی

۶ اسفند زادروز تولد سایه گرامی،،،روحشان شاد
خنب‌های لایزالی جوش باد
باده نوشان ازل را نوش باد

تیزچشمان صفا را تا ابد
حلقه‌های عشق تو در گوش باد

دوش گفتم ساقیش را هوش دار
ساقیش گفتا مرا بی‌هوش باد

ای خدا از ساقیان بزم غیب
در دو عالم بانگ نوشانوش باد

عقل کل کو راز پوشاند همی
مست باد و راز بی‌روپوش باد

هر سحر همچون سحرگه بی‌حجاب
آفتاب حسن در آغوش باد

شمس تبریز ار چه پشتش سوی ماست
صد هزاران آفرین بر روش باد

#مولانا
ز روز گذر کردن اندیشه کن
پرستیدن دادگر پیشه کن

بترس از خدا و میازار کس
ره رستگاری همین است و بس

#حکیم_فردوسی
کنون ای خردمند بیدار دل
مشو در گمان پای درکش ز گل
ترا کردگارست پروردگار
توی بنده و کردهٔ کردگار
چو گردن به اندیشه زیر آوری
ز هستی مکن پرسش و داوری
نشاید خور و خواب با آن نشست
که خستو نباشد بیزدان که هست
دلش کور باشد سرش بی‌خرد
خردمندش از مردمان نشمرد

#حکیم_فردوسی
وآنکس که ترا
بی‌تو کند
یار تو اوست


#مولانای_جان
آبی بزن از این می و بنشان غبار هوش

جز ماه عشق
هر چه بود جز غبار نیست


#مولانای_جان
عشق چو بگشاید
لب بوی دهد بوی عجب

مشک شده مست از او
گشته خجل عنبر از این

#مولانای_جان
و گفت:سنگی دیدم در راهی افگنده و بر وی نوشته که:«إقْلَب وَ اقْرَأ»؛
برگردان و برخوان! برگردانیدم و برخواندم.بدان سنگ نوشته بود که:«چون تو عمل نکنی بدانچه می دانی،چگونه می طلبی آنچه نمی دانی؟»


ذکر_ابراهیم_بن_ادهم