چه لطيفست قبا بر تن چون سرو روانت
آه اگرچون کمرم دست رسيدی به ميانت
در دلم هيچ نيايد مگر انديشه وصلت
تو نه آنی که دگر کس بنشيند به مکانت
سٖـرو را قامت خوبست و قمر را رخ زیبا
تو نه آنی و نه اینی که هم اینست و هم آنت
#حضرت_سعدی
آه اگرچون کمرم دست رسيدی به ميانت
در دلم هيچ نيايد مگر انديشه وصلت
تو نه آنی که دگر کس بنشيند به مکانت
سٖـرو را قامت خوبست و قمر را رخ زیبا
تو نه آنی و نه اینی که هم اینست و هم آنت
#حضرت_سعدی
در عالم محبت ، الفت به هم گرفته
نامهربانی او با مهربانی ما !
در عین بیزبانی ، با او به گفتگوییم
کیفیّت غریبی است در بیزبانی ما
#فروغی_بسطامی
نامهربانی او با مهربانی ما !
در عین بیزبانی ، با او به گفتگوییم
کیفیّت غریبی است در بیزبانی ما
#فروغی_بسطامی
در ظاهر اگر پشت به من همچو کمان داشت
لیک از ته دل روی توجه به نشان داشت
آن عهد کجا رفت که آن دلبر پرکار
ما را به ته دل، دگران را به زبان داشت ..
#صائب_تبریزی
لیک از ته دل روی توجه به نشان داشت
آن عهد کجا رفت که آن دلبر پرکار
ما را به ته دل، دگران را به زبان داشت ..
#صائب_تبریزی
یارب، تو مرا مژدهی وصلی برسان
برهانم از این نوع و به اصلی برسان
تا چند از این فصل مکرر دیدن
بیرون ز چهار فصل، فصلی برسان!
#شیخ_بهایی
برهانم از این نوع و به اصلی برسان
تا چند از این فصل مکرر دیدن
بیرون ز چهار فصل، فصلی برسان!
#شیخ_بهایی
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
با من راه نشین باده مستانه زدند
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد
صوفیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند
آتش آن نیست که از شعله او خندد شمع
آتش آن است که در خرمن پروانه زدند
کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب
تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند
حضرت_حافظ
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
با من راه نشین باده مستانه زدند
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد
صوفیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند
آتش آن نیست که از شعله او خندد شمع
آتش آن است که در خرمن پروانه زدند
کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب
تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند
حضرت_حافظ
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار
کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد
باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند
موسم عاشقی و کار به بنیاد آمد
بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنوم
شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد
ای عروس هنر از بخت شکایت منما
حجله حسن بیارای که داماد آمد
دلفریبان نباتی همه زیور بستند
دلبر ماست که با حسن خداداد آمد
زیر بارند درختان که تعلق دارند
ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد
مطرب از گفته حافظ غزلی نغز بخوان
تا بگویم که ز عهد طربم یاد آمد
#حضرت_حافظ
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار
کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد
باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند
موسم عاشقی و کار به بنیاد آمد
بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنوم
شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد
ای عروس هنر از بخت شکایت منما
حجله حسن بیارای که داماد آمد
دلفریبان نباتی همه زیور بستند
دلبر ماست که با حسن خداداد آمد
زیر بارند درختان که تعلق دارند
ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد
مطرب از گفته حافظ غزلی نغز بخوان
تا بگویم که ز عهد طربم یاد آمد
#حضرت_حافظ
کس حال من سوخته جز شمع نداند
کو بر سر من شب همه شب اشک فشاند
دلبستگئی هست مرا با وی از آنروی
کز سوخته حالی بمن سوخته ماند
گر خسته شوم بر سر من زنده بدارد
ور تشنه شوم در نظرم سیل براند
زنجیر دل تافته را در غم و دردم
گر رشتهٔ جانست بهم در گسلاند
بیرون ز من دلشده و شمع جگر سوز
سر باختن و پای فشردن که تواند
گر شمع چراغ دل من بر نفروزد
شبهای غم هجر بپایان که رساند
آنکس که چو شمعم بکشد در شب حیرت
از سوختن و ساختنم باز رهاند
حال جگر ریش من و سوز دل شمع
هر کس که نویسد ز قلم خون بچکاند
از شمع بپرسید حدیث دل خواجو
کاندوه دل سوختگان سوخته داند
خواجوی کرمانی
کو بر سر من شب همه شب اشک فشاند
دلبستگئی هست مرا با وی از آنروی
کز سوخته حالی بمن سوخته ماند
گر خسته شوم بر سر من زنده بدارد
ور تشنه شوم در نظرم سیل براند
زنجیر دل تافته را در غم و دردم
گر رشتهٔ جانست بهم در گسلاند
بیرون ز من دلشده و شمع جگر سوز
سر باختن و پای فشردن که تواند
گر شمع چراغ دل من بر نفروزد
شبهای غم هجر بپایان که رساند
آنکس که چو شمعم بکشد در شب حیرت
از سوختن و ساختنم باز رهاند
حال جگر ریش من و سوز دل شمع
هر کس که نویسد ز قلم خون بچکاند
از شمع بپرسید حدیث دل خواجو
کاندوه دل سوختگان سوخته داند
خواجوی کرمانی
اندوه تو شد وارد کاشانهام امشب
مهمان عزیز آمده در خانهام امشب
صد شکر خدا را که نشستهست به شادی
گنج غمت اندر دل ویرانهام امشب
من از نگه شمع رخت دیده نورزم
تا پاک نسوزد پر پروانهام امشب
ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد
ای بیخبر از گریه مستانهام امشب
#فروغی_بسطامی
مهمان عزیز آمده در خانهام امشب
صد شکر خدا را که نشستهست به شادی
گنج غمت اندر دل ویرانهام امشب
من از نگه شمع رخت دیده نورزم
تا پاک نسوزد پر پروانهام امشب
ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد
ای بیخبر از گریه مستانهام امشب
#فروغی_بسطامی
گفت:
هرکه قرآن نخواند، و به جنازه مسلمان حاضر نشود، وبه عیادت بیماران نرود، و یتیمان را نپرسد، ودعوی این حدیث کند بدانید که مدعی است.
بایزید بسطامی
هرکه قرآن نخواند، و به جنازه مسلمان حاضر نشود، وبه عیادت بیماران نرود، و یتیمان را نپرسد، ودعوی این حدیث کند بدانید که مدعی است.
بایزید بسطامی
آن سخن من هيچ زيان ندارد، بلكه صد سود دارد، اما كدام سود است در عالم كه قومى از آن محروم نيستند؟
#شمس_تبریزی
#شمس_تبریزی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جرای بیکلامِ آهنگ: «گلنار»
نوازندهی کمانچه: #امامیار_حسناف [ İmamyar Həsənov | جمهوری آذربایجان، ۱۹۷۵ ]
#موسیقی_بیکلام
#نوای_کمانچه
#شبتون_زیبا
#در_پناه_حق_باشید
نوازندهی کمانچه: #امامیار_حسناف [ İmamyar Həsənov | جمهوری آذربایجان، ۱۹۷۵ ]
#موسیقی_بیکلام
#نوای_کمانچه
#شبتون_زیبا
#در_پناه_حق_باشید
#یک_حبه_نور
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ
البتّه ما قرآن را براى پند گرفتن، آسان قرار داديم، پس آيا پندپذيرى هست؟
#سوره_مبارکه_قمر _۳۲
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ
البتّه ما قرآن را براى پند گرفتن، آسان قرار داديم، پس آيا پندپذيرى هست؟
#سوره_مبارکه_قمر _۳۲
به خودت بیا دوستم
لیاقتِ تو بیشتر از این هاست که
توقف کنی و خودت را برای افرادِ حقیری که
تو را بیبهانه قضاوت می کنند توضیح دهی ...
اینها اگر قرار بود بفهمند که قضاوت نمی کردند
هیچ کس به اندازهٔ خودت به مسائل و دغدغههایت
اِشراف ندارد.
این تو هستی که باید درست را
از نادرست تشخیص بدهی و گام برداری ...
منطق هم همینو میگه ؛ این که در زندگیِ هرکسی ،
تصمیم گیرنده و قاضی خودشه و خدایش، نه مردم
قضاوتت که کردند ، خودت را به نشنیدن بزن
و با بیخیالیِ تمام ، راهت را ادامه بده ،
کاری که تمامِ انسانهایِ موفقِ تاریخ کرده اند.
زندگی را به فصول سال تشبیه میکنم.
هیچ فصلی همیشگی نیست.
در زندگی نیز روزهایی برای کاشت، داشت، استراحت و تجدید حیات وجود دارد.
زمستان تا ابد طول نمیکشد.
اگر امروز مشکلاتی دارید،
بدانید که بهار هم در پیش است...!
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد یکشنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
الهی ازشادی آنقدرپربشی
که سرریزش همه مردم دنیارو سیراب کنه
الهی روزیت آنقدر زیاد بشه
که امیدی باشی
واسه رسوندن روزی خیلیا
الهی همیشه بهترینها رو داشته باشی
🌺🌺🌺
شاد باشی
لیاقتِ تو بیشتر از این هاست که
توقف کنی و خودت را برای افرادِ حقیری که
تو را بیبهانه قضاوت می کنند توضیح دهی ...
اینها اگر قرار بود بفهمند که قضاوت نمی کردند
هیچ کس به اندازهٔ خودت به مسائل و دغدغههایت
اِشراف ندارد.
این تو هستی که باید درست را
از نادرست تشخیص بدهی و گام برداری ...
منطق هم همینو میگه ؛ این که در زندگیِ هرکسی ،
تصمیم گیرنده و قاضی خودشه و خدایش، نه مردم
قضاوتت که کردند ، خودت را به نشنیدن بزن
و با بیخیالیِ تمام ، راهت را ادامه بده ،
کاری که تمامِ انسانهایِ موفقِ تاریخ کرده اند.
زندگی را به فصول سال تشبیه میکنم.
هیچ فصلی همیشگی نیست.
در زندگی نیز روزهایی برای کاشت، داشت، استراحت و تجدید حیات وجود دارد.
زمستان تا ابد طول نمیکشد.
اگر امروز مشکلاتی دارید،
بدانید که بهار هم در پیش است...!
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد یکشنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
الهی ازشادی آنقدرپربشی
که سرریزش همه مردم دنیارو سیراب کنه
الهی روزیت آنقدر زیاد بشه
که امیدی باشی
واسه رسوندن روزی خیلیا
الهی همیشه بهترینها رو داشته باشی
🌺🌺🌺
شاد باشی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زيباترين صبح دنيا
در چشم آدمهايى طلوع میڪند
ڪه دست اميد را میگيرند
و پا به پاے تلاش و مهربانى،
هدفهايشان را دنبال میڪنند...
در چشم آدمهايى طلوع میڪند
ڪه دست اميد را میگيرند
و پا به پاے تلاش و مهربانى،
هدفهايشان را دنبال میڪنند...
خــفتـگان را خــــبر از محنـت بیــــداران نیسـت
تـا غمــت پیــش نیـاید غـــم مــردم نخــوری......!!
#سعدی
تـا غمــت پیــش نیـاید غـــم مــردم نخــوری......!!
#سعدی
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان
کاید به جلوه سرو صنوبر خرام ما
#حافظ
پ ن: ستونهای یادمان شهر بیشاپور
ابر شهر ساسانی یادگار دومین پادشاه ساسانی شاپور پادشاه ایران و انیران
📸 رضا محمدی
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان
کاید به جلوه سرو صنوبر خرام ما
#حافظ
پ ن: ستونهای یادمان شهر بیشاپور
ابر شهر ساسانی یادگار دومین پادشاه ساسانی شاپور پادشاه ایران و انیران
📸 رضا محمدی
صبح به یک نفس جهان روشن از آن همی کند
کز سر صدق هر نفس با تو برآورد دمی
نی که دو کون محو شد در بر تو چو سایهای
بس که برآورد نفس پیش چو تو معظمی
#عطار
کز سر صدق هر نفس با تو برآورد دمی
نی که دو کون محو شد در بر تو چو سایهای
بس که برآورد نفس پیش چو تو معظمی
#عطار