معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.8K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
ای مونس دیرینه دل سوخته دریاب

تا چند سخن با در و دیوار کند دل!


شهریار.
.

تا کی در انتظار گذاری به زاریم
باز آی بعد از اینهمه چشم انتظاریم

دیشب به یاد زلف تو در پرده‌های ساز
جان سوز بود شرح سیه روزگاریم

شهریار
چو اسم اعظمم باشد
چه باک از اهرمن دارم


حافظ


خاطرم را
مونس ِشب زنده‌داری
آرزوست ...


▪️
سیمین بهبهانی
هو
" افت و خیزان می‌رود مرغ گمان
   با یکی پر بر امید آشیان "


مثنوی‌معنوی
مولانا
دفترسوم


📘آن که به جای پیروی آگاهی
و دانش از پی حدس و گمان می‌رود،
چون مرغی است که یک بال دارد
و افتان و خیزان به امید رسیدن
به آشیانه‌ی خود حرکت می‌کند
...
هر که نقص خویش را دید و شناخت

اندر استکمال خود ده اسپه تاخت


مولانــــا
هو
ای بَسا  دانش  که  اَندر  سَر  دَوَد
تا شود سَرور بدان، خود، سَر رَوَد!

سَر نخواهی که رَوَد، تو پای باش!
در پناهِ  قُطبِ  صاحب رای  باش
!

مثنوی‌مولانا
دفتر دوم
اگر عالمی منکر ما شود

غمی نیست ما را که ما را تویی


#مولانای_جان
مرو زیر و ما را ز بالا مگیر
به پستی بمنشین که بالا تویی

من و ما رها کن ز خواری مترس
که با ما تویی شاه و بی‌ما تویی

#مولانای_جان
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست

چیست این سقف بلند ساده بسیارنقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست

این چه استغناست یارب وین چه قادرحکمت است
کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست

#حضرت_حافظ
ابن عربی زن را موجودی خاص و به واقع مظهر و محلّ ظهور و تجلّی حق می داند.
نگاه او به زن و سیر و سلوک او و تماس او با ایشان نشان از این باور دارد.
در زن خدا را بیش تر متجلّی می دیده است تا مخلوق دیگر، از همین دیدگاه است که زن را قابل آن می دانست تا در رسیدن به مقامات الهی و حتّی قطب و مرشد شدن با مردان الهی برابری کند و به همین خاطر دو پیر از پیران بزرگ او زن بوده اند که در وی بسیار تأثیر کرده اند؛ فاطمه بنت ابن المثنی، و نیز شمس ام الفقراء، و در فهرست آثارش که از مبشّرات سخن می گوید و از خداوند تقاضای ورود صالحانی را به همراه خود به بهشت می کند، دراین تقاضا نام چند زن را هم می برد.
از همین روست که همسر و دختر خود را صالح یاد می کند و در میان درویشان خود که خرقه بر تنشان کرده است، تعدادی زن و دختر می بینیم، این همه نشان از توجه زیاد او به این جنس لطیف دارد.
امّا این همه ی سخن ابن عربی نیست، چون ابن عربی این معنی را می شکافد و می پرورد و بسط می دهد و به فرجام و آشکارا می گوید که زن بهترین مجلا و مظهر پروردگار است و وصلت با وی هم تراز اتّحاد با خداست، چون مرد زن را همان گونه دوست  دارد که خداوند انسان را، بدین جهت که کل عاشق جزو خود است و بالعکس.
از این رو شیخ اکبر باور دارد که عشق عالی ترین صورت نیایش و عبادت خداست و رویت خدا در زن، کامل ترین نوع رویت حق است، زیرا خداوند به صورت غیر مادی، یعنی مجرد مشاهده نمی شود و این مطالب به نوعی گسترده در کتاب الفتوحات ثبت شده است.


#ابن عربی
کاسه آبی را به پشتم،مادرم پاشیدو رفت
تا که برگردم شنیدم ،از غمم  نالیدو رفت

دیده بودم خواب مادر را  شب میلاد من
لحظه ای آمد کنارم،صورتم بوسیدو رفت

مادرم چندین بهاراست،ازکنارم رفته است
مثل مامور از بهشت،آمد مرا زایید و رفت

قوم وخویشانم مکرر، این خبر را میدهند
مادرت درخواب ما،حال توراپرسیدورفت

من به قربانت ،که هرجا رفته ای یاد منی
یادتو هرنیمه شب،روی مرا پوشیدورفت

شعرزیبایی به عشقش گفته بودم که ندید
آمد او  اما شبی بر شعر من  بالید و رفت

مادرم رفته ولی،در خاطراتم  مانده است
روز مادر،چشم او ،آمد بمن خندیدو رفت

تقدیم به مادرانی که بار سفربستن و رفتن.😭😭😭

روز مادر مبارک ❤️❤️
زانک محسوسات دونتر عالمیست
نور حق دریا و حس چون شب‌نمیست

زیرا عالم محسوسات، عالم پست تری است و نور حضرت حق مانند دریاست و حسّ نسبت به آن شبنمی نیست. تشبیه حضرت حق به دریا در متون عرفانی رایج است.

#لیک پیدا نیست آن راکب برو
#جز به آثار و به گفتار نکو

ولی سوارکار، روی آن حسّ آشکار نیست، مگر بوسیله نشانه ها و گفتار نيكو. بنابراین نور الهی وقتی حواس آدمی را تحت تصرّف خود بگیرد، هرچند ذاتش نمایان نیست ولی توسط آثار و علائم خود را نشان میدهد. و این آثار همانا کردار نیک و گفتار پسندیده است.

#نور حسی کو غلیظست و گران
#هست پنهان در سواد دیدگان

نور حسّی هر چند که غلیظ و سنگین است، ولی در سیاهی چشمان پنهان شده است. برخی از قدما عقیده داشتند که دیدن و إبصار عبارت از شعاع هایی است که از چشم بر أشياء می افتد، این شعاع ها دیده نمی شود زیرا نور در سیاهی چشم پوشیده است.

چونک نور حس نمی‌بینی ز چشم
چون ببینی نور آن دینی ز چشم

وقتی که نور حسی را با چشم نمی توانی ببینی، پس آن نور دینی و روحانی را با این
چشمانت چگونه خواهی دید؟

#شرح مثنوی شریف
#استاد کریم زمانی
ایا مخدوم شمس‌الدین تبریز
ازین جانهای پرآتش مپرهیز


چو چنگ عشق او بر ساخت سازی
به گوش جان عاشق گفت رازی


بزد در بیشهٔ جان، عشقش آتش
بسوزانید هرجا بد مجازی

#مولانا
چنگ و قانون جهان را تارهاست
ناله هر تار در فرمان تو


من خمش کردم توام نگذاشتی
همچو چنگم سخره افغان تو


من بخفتم تو مرا انگیختی
تا چو گویم در خم چوگان تو

#مولانا
در دو چشم
تو خدا جا دارد

عشــق با
چشم تو معنا دارد

مادرم چشمه ی
احساس تویی...

عطر خوشبوی
گل یاس تویی...

" پیشاپیش روز مادر مبارک "
مَناصبِ دنیوی همچون چوبۀ دار است

پادشاه یکی را بر دار می‌کند و در ملأ خَلایق، جایی بُلند عظیم، او را می‌آویزند. اگرچه در خانه‌ای، پنهان از مردم و از میخی پَست نیز توان درآویختن، اِلّا می‌باید که تا مردم ببینند و اعتبار گیرند و نَفاذ حُکم(اجرا کردن حکم و فرمان) و امتِثالِ اَمرِ پادشاه ظاهر شود.
آخِر، همۀ دارها از چوب نباشد. مَنصب و بُلندی و دولتِ دنیا نیز داری عظیم بلند است. چون حق تعالی خواهد که کسی را بگیرد، او را در دُنیا مَنصبی عظیم و پادشاهیی بزرگ دهد. همچون فرعون و نِمْرود و امثالِ این‌ها. آن‌همه چون داری است که حق تعالی ایشان را بر آن‌جا می‌کند تا جُملۀ خلایق بر آن‌ مُطّلع شوند.


#مولانا
#فیه_ما_فیه
@avayekhansari
برگ سبز ۱۰۶
برگ سبز شماره 106

اساتید :
محمود محمودی خوانساری
رضا ورزنده ( سنتور)
علی تجویدی ( ویلن)
فرهنگ شریف ( تار)
ناصر افتتاح ( تنبک)؟؟؟

____
ما در ره عشق تو اسيران بلاييم
كس نيست چنين عاشق بيچاره كه ماييم
بر ما نظري كن كه در اين شهر غريبيم
بر ما كرمي كن كه در اين شهر گداييم
زهدي نه كه در گنج مناجات نشينيم
وجدي نه كه بر گرد خرابات برآييم
نه اهل صلاحيم و نه مستان خرابيم
اينجا نه و آنجا نه چه قوميم و كجاييم
حلاج وشانيم كه از دار نترسيم
مجنون صفتانيم كه در عشق خداييم
ترسيدن ما چون كه هم از بيم بلا بود
اكنون زچه ترسيم كه در عين بلاييم
ما را به تو سري است كه كس محرم آن نيست
گر سر برود سر تو با كس نگشاييم
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار ز رخ پرده كه مشتاق لقاييم

( مولوی)
چشم اگر یعقوب پوشد از رخِ یوسف رواست
بیشتر از یک نگه روی نکو را تاب نیست.

#وحید_قزوینی
از رشتهٔ نَفَسِ پاره‌پاره معلوم است
که دل به هستی ناپایدار نتوان بست.

#وحید_قزوینی