Forwarded from انسانم آرزوست🙏
گاهی بخشید اما از ذهنت پاک نمیشود
اونو چکار کنیم خود به خود تداعی میشه گاهی
اونو چکار کنیم خود به خود تداعی میشه گاهی
Forwarded from mahboob
باید از دل بخشید
نه از روی احساس
فکر نباید بخشید
بلکه دل باید ببخشد
نه از روی احساس
فکر نباید بخشید
بلکه دل باید ببخشد
Forwarded from mahboob
و تا تواند عفو كند چون محبوب عفو را ميپسندد و خود از محبوب انتظار بخشش دارد بلكه بكوشد كه حالي پيدا كند كه
خلاف دشمن ودوست را از خدا براي تربيت خود داند «ولا حول و لا قوة الا باالله» را در وجود خود يابد.
خلاف دشمن ودوست را از خدا براي تربيت خود داند «ولا حول و لا قوة الا باالله» را در وجود خود يابد.
مثل آن مرداب غمگینی که نیلوفر نداشت
حال من بد بود اما هیچ کس باور نداشت!
خوب می دانم که "تنهایی" مرا دق می دهد
عشق هم در چنته اش چیزی از این بهتر نداشت!
آنقدر می ترسم از بی رحمی پاییز که
ترس من را روز پایانی شهریور نداشت!
زندگی ظرف بلوری بود کنج خانه ام
ناگهان افتاد از چشمم، ولی مو برنداشت!
حال من، حال گل سرخی ست در چنگ مغول
هیچ کس حالی شبیه من به جز "قیصر" نداشت!
#قیصر_امین_پور
حال من بد بود اما هیچ کس باور نداشت!
خوب می دانم که "تنهایی" مرا دق می دهد
عشق هم در چنته اش چیزی از این بهتر نداشت!
آنقدر می ترسم از بی رحمی پاییز که
ترس من را روز پایانی شهریور نداشت!
زندگی ظرف بلوری بود کنج خانه ام
ناگهان افتاد از چشمم، ولی مو برنداشت!
حال من، حال گل سرخی ست در چنگ مغول
هیچ کس حالی شبیه من به جز "قیصر" نداشت!
#قیصر_امین_پور
اي خسرو خوبان نظري سوي گدا کن
رحمي به من سوخته ي بي سر و پا کن
در دل درويش و تمـــــــــناي نگاهــــي
زان چشم سيه مست به يک غمزه دوا کن
شمع وگل و پروانه و بلبل همه جمع ند
اي دوست بيا رحم به تنهـــــــايي ما کن
با دلشدگان جور و جفا تا به کـــــي آخر
آهنگ وفا ترک جفـــــــــا بهـــر خدا کن
مشنو سخــــــــــن دشمن بدگوي خدا را
با حافظ مسکين خود اي دوست وفا کن
#حافظ
رحمي به من سوخته ي بي سر و پا کن
در دل درويش و تمـــــــــناي نگاهــــي
زان چشم سيه مست به يک غمزه دوا کن
شمع وگل و پروانه و بلبل همه جمع ند
اي دوست بيا رحم به تنهـــــــايي ما کن
با دلشدگان جور و جفا تا به کـــــي آخر
آهنگ وفا ترک جفـــــــــا بهـــر خدا کن
مشنو سخــــــــــن دشمن بدگوي خدا را
با حافظ مسکين خود اي دوست وفا کن
#حافظ
یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خوش است
ور شکیبایی بود بی یار بودن هم خوش است
عزتی گر نیست ما را نزد خوبان، عیب نیست
عاشقان را پیش خوبان خوار بودن هم خوش است
جنگهای او خوش است ار آشتی را جا بود
وزعتاب و خشم در آزار بودن هم خوش است
گر چه خفتن خوش بود با یار در شبهای وصل
لیک در شبهای غم بیدار بودن هم خوش است
#امیرخسرو_دهلوی
ور شکیبایی بود بی یار بودن هم خوش است
عزتی گر نیست ما را نزد خوبان، عیب نیست
عاشقان را پیش خوبان خوار بودن هم خوش است
جنگهای او خوش است ار آشتی را جا بود
وزعتاب و خشم در آزار بودن هم خوش است
گر چه خفتن خوش بود با یار در شبهای وصل
لیک در شبهای غم بیدار بودن هم خوش است
#امیرخسرو_دهلوی
هر کس که در این سرا آید ،
نانش دهید و از ایمانش مپرسید.
چه آنکس که بدرگاه باریتعالی به جان ارزد ،
البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد.
#شیخ_ابوالحسن_خرقانی
نانش دهید و از ایمانش مپرسید.
چه آنکس که بدرگاه باریتعالی به جان ارزد ،
البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد.
#شیخ_ابوالحسن_خرقانی
ای رهیده جان تو از ما و من
ای لطیفهٔ روح اندر مرد و زن
مرد و زن چون یک شود آن یک تویی
چونکه یکها محو شد آنک تویی
#مولانای_جان
ای لطیفهٔ روح اندر مرد و زن
مرد و زن چون یک شود آن یک تویی
چونکه یکها محو شد آنک تویی
#مولانای_جان
عین او را به عین او جویم
به از این جستجو نمی دانم
می خمخانه پاک می نوشم
کوزه ای یا سبو نمی دانم
#شاه_نعمت_الله_ولی
به از این جستجو نمی دانم
می خمخانه پاک می نوشم
کوزه ای یا سبو نمی دانم
#شاه_نعمت_الله_ولی
زندگي مثل آب توي ليوانه ترک خورده ميمونه
بخوري تموم ميشه
نخوري حروم ميشه
از زندگيت لذت ببر چون در هر صورت تموم ميشه . . .
از لحظه لحظه زندگیت لذت ببر.
و
به قول فامیل دور که میگفت :
آقای مجری
بهت یه نصیحت برادرانه میکنم
اگه زندگیت ته کشید
بشین با ته دیگش حال کن !
هی نگو به آخرش رسیدم!!!
🙂
بخوري تموم ميشه
نخوري حروم ميشه
از زندگيت لذت ببر چون در هر صورت تموم ميشه . . .
از لحظه لحظه زندگیت لذت ببر.
و
به قول فامیل دور که میگفت :
آقای مجری
بهت یه نصیحت برادرانه میکنم
اگه زندگیت ته کشید
بشین با ته دیگش حال کن !
هی نگو به آخرش رسیدم!!!
🙂
Poem Of The Atoms (Ft Salar Aghili)
M.H PROJECT
ای روز برا
که ذرهها رقص کنند
آن کس که از او
چرخ و هوا رقص کنند
مولانا
که ذرهها رقص کنند
آن کس که از او
چرخ و هوا رقص کنند
مولانا
.
شوق
از بُعد و دوری است
و اشتیاق
از نزدیکی زیاد است
مجنون عاشق لیلی در این مقام بود
آن هنگام که هر کس با او
صحبت می داشت،
لیلی لیلی می گفت
زیرا خیال می کرد او را گم کرده است
در حالی که چنین نبوده است
مستغرق بود
گم بود
در عشق لیلی
#شيخ_ابن_عربی
شوق
از بُعد و دوری است
و اشتیاق
از نزدیکی زیاد است
مجنون عاشق لیلی در این مقام بود
آن هنگام که هر کس با او
صحبت می داشت،
لیلی لیلی می گفت
زیرا خیال می کرد او را گم کرده است
در حالی که چنین نبوده است
مستغرق بود
گم بود
در عشق لیلی
#شيخ_ابن_عربی
ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو
زینت تاج و نگین از گوهر والای تو
آفتاب فتح را هر دم طلوعی میدهد
از کلاه خسروی رخسار مه سیمای تو
جلوه گاه طایر اقبال باشد هر کجا
سایهاندازد همای چتر گردون سای تو
از رسوم شرع و حکمت با هزاران اختلاف
نکتهای هرگز نشد فوت از دل دانای تو
آب حیوانش ز منقار بلاغت میچکد
طوطی خوش لهجه یعنی کلک شکرخای تو
گر چه خورشید فلک چشم و چراغ عالم است
روشنایی بخش چشم اوست خاک پای تو
آن چه اسکندر طلب کرد و ندادش روزگار
جرعهای بود از زلال جام جان افزای تو
عرض حاجت در حریم حضرتت محتاج نیست
راز کس مخفی نماند با فروغ رای تو
خسروا پیرانه سر حافظ جوانی میکند
بر امید عفو جان بخش گنه فرسای تو
#حافظ
زینت تاج و نگین از گوهر والای تو
آفتاب فتح را هر دم طلوعی میدهد
از کلاه خسروی رخسار مه سیمای تو
جلوه گاه طایر اقبال باشد هر کجا
سایهاندازد همای چتر گردون سای تو
از رسوم شرع و حکمت با هزاران اختلاف
نکتهای هرگز نشد فوت از دل دانای تو
آب حیوانش ز منقار بلاغت میچکد
طوطی خوش لهجه یعنی کلک شکرخای تو
گر چه خورشید فلک چشم و چراغ عالم است
روشنایی بخش چشم اوست خاک پای تو
آن چه اسکندر طلب کرد و ندادش روزگار
جرعهای بود از زلال جام جان افزای تو
عرض حاجت در حریم حضرتت محتاج نیست
راز کس مخفی نماند با فروغ رای تو
خسروا پیرانه سر حافظ جوانی میکند
بر امید عفو جان بخش گنه فرسای تو
#حافظ
ناله درد ناک می آید
زین دل چاک چاک می آید
چون ننالد که هر دم از تو بر او
زخم های هلاک می آید
می نهی پا به خاک و بوی خوشت
تا قیامت ز خاک می آید
از تن هر شهید در راهت
بانگ روحی فداک می آید
مرغ دل در شکنجه زلفت
دم به دم در طباک می آید
به حریم در تو دزد خیال
شب به صد ترس و باک می آید
یار پاکست جامی و سخنت
از سر عشق پاک می آید
دیوان جامی /۵۲۴
زین دل چاک چاک می آید
چون ننالد که هر دم از تو بر او
زخم های هلاک می آید
می نهی پا به خاک و بوی خوشت
تا قیامت ز خاک می آید
از تن هر شهید در راهت
بانگ روحی فداک می آید
مرغ دل در شکنجه زلفت
دم به دم در طباک می آید
به حریم در تو دزد خیال
شب به صد ترس و باک می آید
یار پاکست جامی و سخنت
از سر عشق پاک می آید
دیوان جامی /۵۲۴
تا کی به حبس این جهان
من خویش زندانی کنم
وقت است جان پاک را تا میر میدانی کنم
مولانا
من خویش زندانی کنم
وقت است جان پاک را تا میر میدانی کنم
مولانا
عقل کجا پی برد شیوهٔ سودای عشق
باز نیابی به عقل سر معمای عشق
عقل تو چون قطرهای است مانده ز دریا جدا
چند کند قطرهای فهم ز دریای عشق
خاطر خیاط عقل گرچه بسی بخیه زد
هیچ قبایی ندوخت لایق بالای عشق
گر ز خود و هر دو کون پاک تبرا کنی
راست بود آن زمان از تو تولای عشق
ور سر مویی ز تو با تو بماند به هم
خام بود از تو خام پختن سودای عشق
عشق چو کار دل است دیدهٔ دل باز کن
جان عزیزان نگر مست تماشای عشق
دوش درآمد به جان دمدمهٔ عشق او
گفت اگر فانیی هست تو را جای عشق
جان چو قدم در نهاد تا که همی چشم زد
از بن و بیخش بکند قوت و غوغای عشق
چون اثر او نماند محو شد اجزای او
جای دل و جان گرفت جملهٔ اجزای عشق
هست درین بادیه جملهٔ جانها چو ابر
قطرهٔ باران او درد و دریغای عشق
تا دل عطار یافت پرتو این آفتاب
گشت ز عطار سیر، رفت به صحرای عشق
#عطار
باز نیابی به عقل سر معمای عشق
عقل تو چون قطرهای است مانده ز دریا جدا
چند کند قطرهای فهم ز دریای عشق
خاطر خیاط عقل گرچه بسی بخیه زد
هیچ قبایی ندوخت لایق بالای عشق
گر ز خود و هر دو کون پاک تبرا کنی
راست بود آن زمان از تو تولای عشق
ور سر مویی ز تو با تو بماند به هم
خام بود از تو خام پختن سودای عشق
عشق چو کار دل است دیدهٔ دل باز کن
جان عزیزان نگر مست تماشای عشق
دوش درآمد به جان دمدمهٔ عشق او
گفت اگر فانیی هست تو را جای عشق
جان چو قدم در نهاد تا که همی چشم زد
از بن و بیخش بکند قوت و غوغای عشق
چون اثر او نماند محو شد اجزای او
جای دل و جان گرفت جملهٔ اجزای عشق
هست درین بادیه جملهٔ جانها چو ابر
قطرهٔ باران او درد و دریغای عشق
تا دل عطار یافت پرتو این آفتاب
گشت ز عطار سیر، رفت به صحرای عشق
#عطار
صد مصر مملکت ز تعدی خراب شد
صد بحر سلطنت ز تطاول سراب شد
صد برج حرص و بخل به خندق دراوفتاد
صد بخت نیم خواب به کلی به خواب شد
آن شاهراه غیب بر آن قوم بسته بود
وان ماه زنگ ظلم به زیر حجاب شد
وان چشم کو چو برق همیسوخت خلق را
در نوحه اوفتاد و به گریه سحاب شد
وان دل که صد هزار دل از وی کباب بود
در آتش خدای کنون او کباب شد
ای شاد آن کسی که از این عبرتی گرفت
او را از این سیاست شه فتح باب شد
چون روز گشت و دید که او شب چه کرده بود
سودش نداشت سخره ی صد اضطراب شد
چون بخت رو سپید شب اندر دعا گذار
زیرا دعای نوح به شب مستجاب شد
#مولانا
صد بحر سلطنت ز تطاول سراب شد
صد برج حرص و بخل به خندق دراوفتاد
صد بخت نیم خواب به کلی به خواب شد
آن شاهراه غیب بر آن قوم بسته بود
وان ماه زنگ ظلم به زیر حجاب شد
وان چشم کو چو برق همیسوخت خلق را
در نوحه اوفتاد و به گریه سحاب شد
وان دل که صد هزار دل از وی کباب بود
در آتش خدای کنون او کباب شد
ای شاد آن کسی که از این عبرتی گرفت
او را از این سیاست شه فتح باب شد
چون روز گشت و دید که او شب چه کرده بود
سودش نداشت سخره ی صد اضطراب شد
چون بخت رو سپید شب اندر دعا گذار
زیرا دعای نوح به شب مستجاب شد
#مولانا
سوزد به هر کجا که فتد اشک گرم من
دارد ز بس به دیدن رویت شتاب چشم
فریاد کز نظاره خورشید طلعتان
خواهد رساند خانه دل را به آب چشم
#صائب_تبریزی
دارد ز بس به دیدن رویت شتاب چشم
فریاد کز نظاره خورشید طلعتان
خواهد رساند خانه دل را به آب چشم
#صائب_تبریزی