عارفی گفت :
رفتیم در گُلخنی (آتشخانهی حمام) تا دلم بگشاید که گریزگاه بعضی اولیاء بوده است. دیدم رئیس گلخن را شاگردی بود. میان بسته بود و کار میکرد، و اوش میگفت که: این بکن و آن بکن. او چُست کار می کرد. گلخنتاب را خوش آمد از چُستی او در فرمانبرداری. گفت: آری همچنین چُست باش، اگر پیوسته چالاک باشی و ادب نگاه داری مقام خود به تو دهم و ترا به جای خود بنشانم. مرا خنده گرفت و عقدهام بگشاد. دیدم رئیسان این عالم را همه بدین صفت اند با چاکران خود.
فیه ما فیه
حضرت مولانا
درویشی نه نماز و روزه است
و نه احیای شب،
این جمله اسباب بندگی است.
درویشی نرنجیدن مردمان است
که اگر این حاصل کنی، واصل گردی...
📔 کتاب:
نفحاتالانس
اثر:
عبدالرحمن جامی
و نه احیای شب،
این جمله اسباب بندگی است.
درویشی نرنجیدن مردمان است
که اگر این حاصل کنی، واصل گردی...
📔 کتاب:
نفحاتالانس
اثر:
عبدالرحمن جامی
ای آنکه ز تو مشکلم آسان گردد
سرو و گل و باغ مست احسان گردد
گل سرمست و خار بد مست و خمار
جامی در ده که جمله یکسان گردد
#مولانای_جان
سرو و گل و باغ مست احسان گردد
گل سرمست و خار بد مست و خمار
جامی در ده که جمله یکسان گردد
#مولانای_جان
" سعی شکرِ نعمتش قدرت بود
جبرِ تو انکار آن نعمت بود "
#مثنوی_مولانا دفتر اول
📘تلاش کردن, شکر نعمت خداوند و
اسباب قدرت است. اما دست روی
دست گذاشتن و از قدرتها استفاده-
نکردن,نادیده گرفتن نعمت هاست...
جبرِ تو انکار آن نعمت بود "
#مثنوی_مولانا دفتر اول
📘تلاش کردن, شکر نعمت خداوند و
اسباب قدرت است. اما دست روی
دست گذاشتن و از قدرتها استفاده-
نکردن,نادیده گرفتن نعمت هاست...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این پرنده با اینهمه ابهت که در آسمان اوج میگیرد و زمین زیر بالهایش ناچیز مینماید، گر از گاهی فرود میاید و عشق و قدردانی خود را به کسیکه یکبار از مرگ نجاتش داده نشان میدهد.
گر نمییابی تو،
او را روز و شب
نیست گم او،
هست نقصان در طلب
عطار
گر نمییابی تو،
او را روز و شب
نیست گم او،
هست نقصان در طلب
عطار
عَقل همچون پروانه است و معشوق همچون شمع است.
هر چند که پروانه ، چون خود را بر شمع زند بسوزد و هَلاک شود.
امّا پروانه آن است که هرچند بر او آسیبِ آن سوختگی و اَلَم می رسد ، از شمع نشکیبد.
و اگر حیوانی باشد مانند پروانه که از نورِ شمع بشکیبد و خود را بر آن نور نزند ، او خود پروانه نباشد!
و اگر خود را پروانه ، بر نورِ شمع زند و پروانه نسوزد ، آن نیز شمع نباشد!
پس آدمی که از حق بشکیبد و اجتهاد ننماید ، او آدمی نباشد!
و اگر تواند حق را ادراک کردن ، آن هم حق نباشد!
پس آدمی ، آن است که از اجتهاد خالی نیست و گِردِ نورِ جلالِ حق میگردد ، بیآرام و بیقرار.
و حق ، آن است که آدمی را بسوزد و نیست گرداند و مُدرَکِ هیچ عقلی نگردد.
#فیه_ما_فیه_مولانا
هر چند که پروانه ، چون خود را بر شمع زند بسوزد و هَلاک شود.
امّا پروانه آن است که هرچند بر او آسیبِ آن سوختگی و اَلَم می رسد ، از شمع نشکیبد.
و اگر حیوانی باشد مانند پروانه که از نورِ شمع بشکیبد و خود را بر آن نور نزند ، او خود پروانه نباشد!
و اگر خود را پروانه ، بر نورِ شمع زند و پروانه نسوزد ، آن نیز شمع نباشد!
پس آدمی که از حق بشکیبد و اجتهاد ننماید ، او آدمی نباشد!
و اگر تواند حق را ادراک کردن ، آن هم حق نباشد!
پس آدمی ، آن است که از اجتهاد خالی نیست و گِردِ نورِ جلالِ حق میگردد ، بیآرام و بیقرار.
و حق ، آن است که آدمی را بسوزد و نیست گرداند و مُدرَکِ هیچ عقلی نگردد.
#فیه_ما_فیه_مولانا
Audio
Hayedeh [SariMusic.IR]
مستی
#هایده
"""«میروم بخوابم، خرد و خستهام؛ تمام بعدازظهر بیمحابا گریستم. تو را بیشتر در آغوش میگیرم. تو هم بیش از پیش دوستم بدار، چون غمگینام.»
پاریس، ۱۰ نوامبر ۱۸۸۶:
💌از میان نامهی ژرژ ساند به گوستاو فلوبر"""
بانو هایده بهترین توصیفا از شب داشته اونجا که میگه:
«شب که از راه میرسه،غربتم باهاش میاد...»
.
#هایده
"""«میروم بخوابم، خرد و خستهام؛ تمام بعدازظهر بیمحابا گریستم. تو را بیشتر در آغوش میگیرم. تو هم بیش از پیش دوستم بدار، چون غمگینام.»
پاریس، ۱۰ نوامبر ۱۸۸۶:
💌از میان نامهی ژرژ ساند به گوستاو فلوبر"""
بانو هایده بهترین توصیفا از شب داشته اونجا که میگه:
«شب که از راه میرسه،غربتم باهاش میاد...»
.
تصنیف من از روز ازل-استادشجریان
@Tamashagahehraz
من از روز ازل دیوانه بودم
دیوانه ی روی تو،سر گشته ی کوی تو
سرخوش از باده ی مستانه بودم
در عشق و مستی افسانه بودم
#رهی_معیری
تصنیف: «من از روز ازل»
آواز: #استاد_محمدرضا_شجریان
موسیقی: #مرتضی_محجوبی
دستگاه: سه گاه
سال اجرا: کنسرت دبی-1375
دیوانه ی روی تو،سر گشته ی کوی تو
سرخوش از باده ی مستانه بودم
در عشق و مستی افسانه بودم
#رهی_معیری
تصنیف: «من از روز ازل»
آواز: #استاد_محمدرضا_شجریان
موسیقی: #مرتضی_محجوبی
دستگاه: سه گاه
سال اجرا: کنسرت دبی-1375
بی پا و سر - شجریان
@sheergraphy
بجز غم خوردن عشقت غمی دیگر نمیدانم
که شادی در همه عالم ازاین خوشتر نمیدانم
#حضرت_عطار
بی پا وسر
#استاد_محمدرضا_شجریان
که شادی در همه عالم ازاین خوشتر نمیدانم
#حضرت_عطار
بی پا وسر
#استاد_محمدرضا_شجریان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خیره چرا گشتهای خواجه مگر عاشقی
کاسه بزن کوزه خور خواجه اگر عاشقی
کاش بدانستیی بر چه در ایستادهای
کاش بدانستیی بر چه قمر عاشقی
چشمه آن آفتاب خواب نبیند فلک
چشمت از او روشنست تیزنظر عاشقی
شیر فلک زین خطر خون شده استش جگر
راست بگویم مرنج سخته جگر عاشقی
ای گل تر راست گو بر چه دریدی قبا
ای مه لاغرشده بر چه سحر عاشقی
ای دل دریاصفت موج تو ز اندیشههاست
هر دم کف میکنی بر چه گهر عاشقی
آنک از او گشت دنگ غم نخورد از خدنگ
ور تو سپر بفکنی سسته سپر عاشقی
جمله اجزای خاک هست چو ما عشقناک
لیک تو ای روح پاک نادرهتر عاشقی
ای خرد ار بحریی دم مزن و دم بخور
چون هنرت خامشیست بر چه هنر عاشقی
#حضرت_عشق_مولانا
جان کیست که او بدیده کار تو کند
یا دیده و دل که او شکار تو کند
گر از سر گور من برآید خاری
آن خار به عشق خار خار تو کند
#مولانای_جان
یا دیده و دل که او شکار تو کند
گر از سر گور من برآید خاری
آن خار به عشق خار خار تو کند
#مولانای_جان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ : ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﻣﻦ می گویم ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺧﻮﺏ ﻫﺮ ﺟﺎ ﮐﻪ باشد، ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻬﺸﺖ
ﺍﺳﺖ .
تو مهربان باش، بگذار بگویند
- ساده است؛
- فراموشکار است؛
- زود میبخشد.
سالهاست دیگر کسی، ساده نیست...
اما تو تغییر نکن !
تو خودت باش و نشان بده
آدمیت هنوز نفس میکشد...
فروغ
ﺍﺳﺖ .
تو مهربان باش، بگذار بگویند
- ساده است؛
- فراموشکار است؛
- زود میبخشد.
سالهاست دیگر کسی، ساده نیست...
اما تو تغییر نکن !
تو خودت باش و نشان بده
آدمیت هنوز نفس میکشد...
فروغ
تنها تو ماندی ای زن ایرانی
در بند ظلم و نکبت و بدبختی
خواهی اگر که پاره شود این بند
دستی بزن به دامن سرسختی
تسلیم حرف زور مشو هرگز
با وعده های خوش منشین از پای
سیلی بشو ز نفرت و خشم و درد
سنگ گران ظلم بکن از جای
آغوش گرم توست که پرورده
این مرد پر ز نخوت و شوکت را
لبخند شاد توست که می بخشد
بر قلب او حرارت و قوت را
فروغ فرخزاد
در بند ظلم و نکبت و بدبختی
خواهی اگر که پاره شود این بند
دستی بزن به دامن سرسختی
تسلیم حرف زور مشو هرگز
با وعده های خوش منشین از پای
سیلی بشو ز نفرت و خشم و درد
سنگ گران ظلم بکن از جای
آغوش گرم توست که پرورده
این مرد پر ز نخوت و شوکت را
لبخند شاد توست که می بخشد
بر قلب او حرارت و قوت را
فروغ فرخزاد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد
به می بفروش دلق ما کز این بهتر نمیارزد
به کوی می فروشانش به جامی بر نمیگیرند
زهی سجاده تقوا که یک ساغر نمیارزد
#حضرت_حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
الـهی
در ذات بینظیری و در صفات بیمانندی،
گناهکاران را آمرزگاری و ایشانرا رازداری،
زیبا صنع و شیرین گفتاری عالم اسراری و
معیوبان را خریداری، درمانده را دستگیر و
بیچاره را دستیاری.
بنمای رهی که ره نمــاینده تویی
بگشای دری که در گشاینده تویی
زنگار غمـــان گرفت نور دل من
بزدای که زنگ دل زداینـده تویی
#خواجه_عبدالله_انصاری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خود نسیمِ صبا میبرد مرا
یا رب چو بویِ گل به کجا میبرد مرا؟
سوی دیار صبح رود کاروان شب
بادِ فنا به مُلکِ بقا میبرد مرا
با بال شوق ذره به خورشید میرسد
پروازِ دل به سوی خدا میبرد مرا
گفتم که بوی عشق که را میبرد ز خویش؟
مستانه گفت دل، که مرا میبرد مرا
برگِ خزان رسیدهی بیطاقتم رهی
یک بوسهی نسیم ز جا میبرد مرا
#رهی_معیری