حکایتی از گلستان سعدی....
دو درویش ملازم صحبت با یکدیگر سفر کردند یکی ضعیف بود که هر بدو شب افطار کردی و دیگر قوی که روزی سه بار غذا میخورد!
اتفاقا به شهری رفتند و به تهمت جاسوسی گرفتار آمدند ، هر دو را به زندانی بردند و در به گل بر آوردند بعد از دو هفته معلوم شد که بی گناهند و در را باز کردند!
قوی را دیدند مرده و ضعیف جان به سلامت برده...
مردم در عجب ماندند، حکیمی گفت خلاف این عجب بود آن یکی بسیار پر خور بوده است طاقت بینوایی نیاورد به سختی هلاک شد و این یکی دگر خویشتن دار بوده است لاجرم بر عادت خویش صبر کرد و به سلامت بماند.
چو کم خوردن طبیعت شد کسی را
چون سختی پیشش آید سهل گیرد
وگر تن پرورست اندر فراخی
چو تنگی بیند از سختی بمیرد...
دو درویش ملازم صحبت با یکدیگر سفر کردند یکی ضعیف بود که هر بدو شب افطار کردی و دیگر قوی که روزی سه بار غذا میخورد!
اتفاقا به شهری رفتند و به تهمت جاسوسی گرفتار آمدند ، هر دو را به زندانی بردند و در به گل بر آوردند بعد از دو هفته معلوم شد که بی گناهند و در را باز کردند!
قوی را دیدند مرده و ضعیف جان به سلامت برده...
مردم در عجب ماندند، حکیمی گفت خلاف این عجب بود آن یکی بسیار پر خور بوده است طاقت بینوایی نیاورد به سختی هلاک شد و این یکی دگر خویشتن دار بوده است لاجرم بر عادت خویش صبر کرد و به سلامت بماند.
چو کم خوردن طبیعت شد کسی را
چون سختی پیشش آید سهل گیرد
وگر تن پرورست اندر فراخی
چو تنگی بیند از سختی بمیرد...
Donya Donya
Mohamad Fathi
ما مگه از این دنیا چی میخواستیم
جز یکی که مثل #مولانا ازمون بپرسه:
ای جانک من چونی...؟ :
جز یکی که مثل #مولانا ازمون بپرسه:
ای جانک من چونی...؟ :
این زندگی فقط یک اقامت یک شبه است.
زیاد دلمشغولش نباش، زیاد درگیرش نشو.
با یک شب ماندن در کاروانسرا خیلی درگیرش نمیشوی.
شب آنجا در آسودگی میمانی
و میدانی که صبح خواهی رفت.
نگران کاروانسرا نخواهی بود.
این زندگی فقط یک سفر است،
فقط یک پل است،
از رویش بگذر. آسوده و برکنار بمان؛
زندگی کن بدون هیچ حس مالکیتی
زندگی کن بدون هیچ تعلق داشتن
زندگی کن و عشق بورز،
اما وابسته و آویزان هیچ چیزی مشو ...
اشو
زیاد دلمشغولش نباش، زیاد درگیرش نشو.
با یک شب ماندن در کاروانسرا خیلی درگیرش نمیشوی.
شب آنجا در آسودگی میمانی
و میدانی که صبح خواهی رفت.
نگران کاروانسرا نخواهی بود.
این زندگی فقط یک سفر است،
فقط یک پل است،
از رویش بگذر. آسوده و برکنار بمان؛
زندگی کن بدون هیچ حس مالکیتی
زندگی کن بدون هیچ تعلق داشتن
زندگی کن و عشق بورز،
اما وابسته و آویزان هیچ چیزی مشو ...
اشو
ای ز عشقت این دل دیوانه خوش
جان و دردت هر دو در یک خانه خوش
گر وصال است از تو قِسمَم گر فراق
هست هر دو بر من دیوانه خوش
عطار نیشابوری
جان و دردت هر دو در یک خانه خوش
گر وصال است از تو قِسمَم گر فراق
هست هر دو بر من دیوانه خوش
عطار نیشابوری
می خوردم و از خمار رستم
مخمور نیم که مست هستم
در کوی فنا فتاده بودم
ساقی بقا گرفت دستم
رندانه حریف میفروشم
از صحبت عقل باز رستم
خورشیدم و سایه می نمایم
این طرفه نگر که نیست هستم
زاهد تو مدام خود پرستی
من عاشق و رند و می پرستم
شادی روان نعمت الله
می خوردم و توبه را شکستم
شاه نعمت الله ولی
مخمور نیم که مست هستم
در کوی فنا فتاده بودم
ساقی بقا گرفت دستم
رندانه حریف میفروشم
از صحبت عقل باز رستم
خورشیدم و سایه می نمایم
این طرفه نگر که نیست هستم
زاهد تو مدام خود پرستی
من عاشق و رند و می پرستم
شادی روان نعمت الله
می خوردم و توبه را شکستم
شاه نعمت الله ولی
"حکایت"
روزی حضرت مولانا از راهی می گذشت،
و دو نفر مشغول مشاجره بودند و کلمات زشت به هم می گفتند و در گرماگرم مناقشه یکی به دیگری گفت؛
به خدا قسم اگر یکی بگویی هزار تا بشنوی!
حضرت مولانا پیش رفت و گفت؛
بیا هر چه ناسزا داری به من بگو که اگر هزار تا بگویی یکی هم نشنوی!
هر دو نفر آنها خجالت زده شدند و صلح کردند.
آری...
برای آنهایی که به شما دشنام میدهند،
دعای خیر بکنید.
ای مسلمان خود ادب اندر طلب
نیست اِلّا حَمل از هر بی ادب
خداوند لایزال در آیه ۶۳ سوره فرقان در وصفِ عِبادُالرَّحمن
( بندگان خداوند رحمان) می فرمایند؛
وَاِذا خاطَبَهُمُ الجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً
و هر گاه نابخردان،
ایشان را با درشتی و زشتی مورد خطاب قرار دهند، در پاسخشان سلام گویند.
روزی حضرت مولانا از راهی می گذشت،
و دو نفر مشغول مشاجره بودند و کلمات زشت به هم می گفتند و در گرماگرم مناقشه یکی به دیگری گفت؛
به خدا قسم اگر یکی بگویی هزار تا بشنوی!
حضرت مولانا پیش رفت و گفت؛
بیا هر چه ناسزا داری به من بگو که اگر هزار تا بگویی یکی هم نشنوی!
هر دو نفر آنها خجالت زده شدند و صلح کردند.
آری...
برای آنهایی که به شما دشنام میدهند،
دعای خیر بکنید.
ای مسلمان خود ادب اندر طلب
نیست اِلّا حَمل از هر بی ادب
خداوند لایزال در آیه ۶۳ سوره فرقان در وصفِ عِبادُالرَّحمن
( بندگان خداوند رحمان) می فرمایند؛
وَاِذا خاطَبَهُمُ الجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً
و هر گاه نابخردان،
ایشان را با درشتی و زشتی مورد خطاب قرار دهند، در پاسخشان سلام گویند.
جرم این دل....
همه آنست.....
که دل "عاشق" توست....
چه بگنجد به"خیالم" که "خیالم"
پُرِ توست...!!
راحم تبریزی
شبتون دلارام
همه آنست.....
که دل "عاشق" توست....
چه بگنجد به"خیالم" که "خیالم"
پُرِ توست...!!
راحم تبریزی
شبتون دلارام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ما خلق شده ایم تا دوست بداریم
ببخشاییم و خدمت کنیم
همیشه به دیگران فرصت دهیم
حتی اگر از این فرصت
استفاده نکردند , مهربان باشیم
حتی اگر فکر میکنیم
دیگران لیاقتش را ندارند
زیرا که ما نیز بسیار بسیار
این لیاقت را نداشته ایم
اما پروردگار به ما فرصتی داده است تا
در ابعادی کوچکتر ، خداگونه رفتار کنیم
ببخشاییم و خدمت کنیم
همیشه به دیگران فرصت دهیم
حتی اگر از این فرصت
استفاده نکردند , مهربان باشیم
حتی اگر فکر میکنیم
دیگران لیاقتش را ندارند
زیرا که ما نیز بسیار بسیار
این لیاقت را نداشته ایم
اما پروردگار به ما فرصتی داده است تا
در ابعادی کوچکتر ، خداگونه رفتار کنیم
معرفی عارفان
ما خلق شده ایم تا دوست بداریم ببخشاییم و خدمت کنیم همیشه به دیگران فرصت دهیم حتی اگر از این فرصت استفاده نکردند , مهربان باشیم حتی اگر فکر میکنیم دیگران لیاقتش را ندارند زیرا که ما نیز بسیار بسیار این لیاقت را نداشته ایم اما پروردگار به ما فرصتی داده است…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بادِ رحمتِ عشقِ لایزالی؛
دل را در ولایت های خود می گرداند
تا جایی ساکن شود و سکون یابد
و قلب خود متقلّبست است
یعنی گردنده است
از گردیدن نایستد....
ای عزیز؛
چون خواهند که در ولایتی
نیاز دل سالک را آنجا متوقف گردانند
و قبض روح او کنند ؛
در آن مقام او را محتاج و
مشتاق زمین و مقام گردانند
تا سر بدان مقام فرو آرد و بدان قانع شود.
#عین_القضات_همدانی
#تمهیدات
دل را در ولایت های خود می گرداند
تا جایی ساکن شود و سکون یابد
و قلب خود متقلّبست است
یعنی گردنده است
از گردیدن نایستد....
ای عزیز؛
چون خواهند که در ولایتی
نیاز دل سالک را آنجا متوقف گردانند
و قبض روح او کنند ؛
در آن مقام او را محتاج و
مشتاق زمین و مقام گردانند
تا سر بدان مقام فرو آرد و بدان قانع شود.
#عین_القضات_همدانی
#تمهیدات
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خـــــدایـــــا
بـه حـق ایـن شـبـهـای عـزیـز
همه رو به آرزوهاشون برسون.
خـــدایــا ما را آن ده که آن به
خــــدایـــــا ؛
شیرینی بخشش و محبتت
را بــــه مـــا بــچــشــان
آمــــیــــن یــــا رَبَّ 🙏
گاهی اونقدر خدا زود به آرزومون
جواب میده که باورمون نمیشه
از طــرف اون بـــوده
اینجاست که میگیم عجب شانسی آوردم
امــیــدوارم امـشـب خـدا
به تک تکِ آرزوهات نگاه کنه
شبتون به زیبایی آرزوها تون
بـه حـق ایـن شـبـهـای عـزیـز
همه رو به آرزوهاشون برسون.
خـــدایــا ما را آن ده که آن به
خــــدایـــــا ؛
شیرینی بخشش و محبتت
را بــــه مـــا بــچــشــان
آمــــیــــن یــــا رَبَّ 🙏
گاهی اونقدر خدا زود به آرزومون
جواب میده که باورمون نمیشه
از طــرف اون بـــوده
اینجاست که میگیم عجب شانسی آوردم
امــیــدوارم امـشـب خـدا
به تک تکِ آرزوهات نگاه کنه
شبتون به زیبایی آرزوها تون
خدایا
در من کسی هست که فریاد می زند
تورا
ولی صدایش در انبوه صداها گم شده
به فریادش برس.
به نام خدای همه ، الهی ب امیدتو ..
سلام عزیزان همراه
صبحتون بخیر
در من کسی هست که فریاد می زند
تورا
ولی صدایش در انبوه صداها گم شده
به فریادش برس.
به نام خدای همه ، الهی ب امیدتو ..
سلام عزیزان همراه
صبحتون بخیر
پروردگار من!
ای اندوخته تهی دستان،
ای فریادِ دادخواهان،
ای اجابت کننده آرزومندان،
ای صبح دل انگیز شب ماندگان،
ای روزهایِ پس از بارانِ در کویرافتادگان،
ای ساحلِ امن کشتی شکستگان،
ای اوج آسمانیان،
ای غایتِ شب زنده داران،
ای دغدغه ی دلتنگی های غروبْ باران،
ای آسمان، ای باران و ای جانِ جانان!
روز ما را از نورِ الهیت روشن و آرام گردان!..
به نام خدای همه
ای اندوخته تهی دستان،
ای فریادِ دادخواهان،
ای اجابت کننده آرزومندان،
ای صبح دل انگیز شب ماندگان،
ای روزهایِ پس از بارانِ در کویرافتادگان،
ای ساحلِ امن کشتی شکستگان،
ای اوج آسمانیان،
ای غایتِ شب زنده داران،
ای دغدغه ی دلتنگی های غروبْ باران،
ای آسمان، ای باران و ای جانِ جانان!
روز ما را از نورِ الهیت روشن و آرام گردان!..
به نام خدای همه
خوشبخت ترین"
مخلوق خواهی بود...
اگر روزت را آنچنان زندگی کنی،
که گویی نه فردایی وجود دارد
برای دلهره،
و نه گذشته ای برای حسرت...!!
بنابراین
زمانی پخته می شوی که میفهمی،
نیازی نیست؛
به هر چیزی واکنش نشان دهی و یا به هر حرفی جوابی بدهی...!
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد دوشنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
امروزت پُراز
حس ناب زندگی
صبحتت به نیکی وعافیت
عشق و مهربانی
گوارای وجودت
گذر ثانیه های عمرت
توام با سلامتی و آرامش
روز و روزگارت
و هوای دلت خوش
🌺🌺🌺
شاد باشی
مخلوق خواهی بود...
اگر روزت را آنچنان زندگی کنی،
که گویی نه فردایی وجود دارد
برای دلهره،
و نه گذشته ای برای حسرت...!!
بنابراین
زمانی پخته می شوی که میفهمی،
نیازی نیست؛
به هر چیزی واکنش نشان دهی و یا به هر حرفی جوابی بدهی...!
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد دوشنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
امروزت پُراز
حس ناب زندگی
صبحتت به نیکی وعافیت
عشق و مهربانی
گوارای وجودت
گذر ثانیه های عمرت
توام با سلامتی و آرامش
روز و روزگارت
و هوای دلت خوش
🌺🌺🌺
شاد باشی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پیشاپیش یلداتون مبارڪ
یلدا نزدیڪه قشنگترین تبریڪات یلدایے 1401
🍎🍉🍎🍉🍎🍉🍎🍉🍎🍉🍎🍉🍎🍉🍎🍉🍎🍉🍎🍉🍎🍉🍎🍎
یلدا نزدیڪه قشنگترین تبریڪات یلدایے 1401
🍎🍉🍎🍉🍎🍉🍎🍉🍎🍉🍎🍉🍎🍉🍎🍉🍎🍉🍎🍉🍎🍉🍎🍎
دِلا! دلالت خيرت كُنم به راهِ نجات :
"مكُن به فِسق مُباهات و زُهد هم مفروش"!
حافظ
"مكُن به فِسق مُباهات و زُهد هم مفروش"!
حافظ
۲۱ آذر زادروز احمد شاملو
( زاده ۲۱ آذر ۱۳۰۴ تهران – درگذشته ۲ امرداد ۱۳۷۹ تهران) شاعر، نویسنده و مترجم
او متخلص به "الف. بامداد" یا الف. صبح. شاعر، نویسنده، روزنامهنگار، پژوهشگر، مترجم، فرهنگنویس و از دبیران کانون نویسندگان ایران پیش و پس از انقلاب بود.
او تحصیلات کلاسیک نامرتبی داشت؛ زیرا پدرش افسر ارتش بود و پیوسته از این شهر به آن شهر اعزام میشد و از همین روی، خانوادهاش هرگز نتوانستند برای مدتی طولانی جایی ماندگار شوند. زندانی شدنش در سال ۱۳۲۲ بهسبب فعالیتهای سیاسی، پایانِ همان تحصیلات نامرتب را رقم زد. شهرت اصلی وی بهخاطر نوآوری در شعر معاصر فارسی و سرودن گونهای شعر است که با نام شعر سپید یا شعر شاملویی شناخته میشود و هماکنون یکی از مهمترین قالبهای شعری مورد استفاده ایران بهشمار میرود و تقلیدی است از شعر سپید فرانسوی یا شعر منثور. او که هر شاعر آرمانگرا را در نهایت امر یک آنارشیست تام و تمام میانگاشت، در سال ۱۳۲۵ با نیمایوشیج ملاقات کرد و تحت تأثیر او بهشعر نیمایی روی آورد؛ اما نخستین بار در شعر «تا شکوفه سرخ یک پیراهن» که درسال ۱۳۲۹ با نام «شعر سفید غفران» منتشر شد، وزن را رها کرد و بهصورت پیشرو سبک نویی را در شعر معاصر فارسی شکل داد. وی علاوه بر شعر، فعالیتهای مطبوعاتی، پژوهشی و ترجمههایی شناختهشده دارد. مجموعه کتاب کوچه او بزرگترین اثر پژوهشی در باب فرهنگ عامه مردم ایران است.
آثار او به زبانهای: سوئدی، انگلیسی، ژاپنی، فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی، روسی، ارمنی، هلندی، رومانیایی، فنلاندی، کردی و ترکی ترجمه شده است. وی از سال ۱۳۳۱ بهمدت دوسال، مشاور فرهنگی سفارت مجارستان بود.
«نخستین شب شعر بزرگ ایران» در سال ۱۳۴۷ از سوی وابسته فرهنگی سفارت آلمان در تهران برای او ترتیب داده شد.
احمد شاملو پس از تحمل سالها رنج و بیماری، در ۷۵ سالگی درگذشت و در امامزاده طاهر کرج بهخاک سپرده شد.
عشق، آزادی و انسانگرایی، از ویژگیهای آشکار سرودههای شاملو هستند.
سنگ مزار شاملو را چندین بار افراد ناشناسی شکستهاند.
( زاده ۲۱ آذر ۱۳۰۴ تهران – درگذشته ۲ امرداد ۱۳۷۹ تهران) شاعر، نویسنده و مترجم
او متخلص به "الف. بامداد" یا الف. صبح. شاعر، نویسنده، روزنامهنگار، پژوهشگر، مترجم، فرهنگنویس و از دبیران کانون نویسندگان ایران پیش و پس از انقلاب بود.
او تحصیلات کلاسیک نامرتبی داشت؛ زیرا پدرش افسر ارتش بود و پیوسته از این شهر به آن شهر اعزام میشد و از همین روی، خانوادهاش هرگز نتوانستند برای مدتی طولانی جایی ماندگار شوند. زندانی شدنش در سال ۱۳۲۲ بهسبب فعالیتهای سیاسی، پایانِ همان تحصیلات نامرتب را رقم زد. شهرت اصلی وی بهخاطر نوآوری در شعر معاصر فارسی و سرودن گونهای شعر است که با نام شعر سپید یا شعر شاملویی شناخته میشود و هماکنون یکی از مهمترین قالبهای شعری مورد استفاده ایران بهشمار میرود و تقلیدی است از شعر سپید فرانسوی یا شعر منثور. او که هر شاعر آرمانگرا را در نهایت امر یک آنارشیست تام و تمام میانگاشت، در سال ۱۳۲۵ با نیمایوشیج ملاقات کرد و تحت تأثیر او بهشعر نیمایی روی آورد؛ اما نخستین بار در شعر «تا شکوفه سرخ یک پیراهن» که درسال ۱۳۲۹ با نام «شعر سفید غفران» منتشر شد، وزن را رها کرد و بهصورت پیشرو سبک نویی را در شعر معاصر فارسی شکل داد. وی علاوه بر شعر، فعالیتهای مطبوعاتی، پژوهشی و ترجمههایی شناختهشده دارد. مجموعه کتاب کوچه او بزرگترین اثر پژوهشی در باب فرهنگ عامه مردم ایران است.
آثار او به زبانهای: سوئدی، انگلیسی، ژاپنی، فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی، روسی، ارمنی، هلندی، رومانیایی، فنلاندی، کردی و ترکی ترجمه شده است. وی از سال ۱۳۳۱ بهمدت دوسال، مشاور فرهنگی سفارت مجارستان بود.
«نخستین شب شعر بزرگ ایران» در سال ۱۳۴۷ از سوی وابسته فرهنگی سفارت آلمان در تهران برای او ترتیب داده شد.
احمد شاملو پس از تحمل سالها رنج و بیماری، در ۷۵ سالگی درگذشت و در امامزاده طاهر کرج بهخاک سپرده شد.
عشق، آزادی و انسانگرایی، از ویژگیهای آشکار سرودههای شاملو هستند.
سنگ مزار شاملو را چندین بار افراد ناشناسی شکستهاند.