This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باز از شراب دوشین در سر خُمار دارم
وز باغ وصل جانان، گُل در کنار دارم
سرمست اگر به سودا برهم زنم جهانی
عیبم مکن که در سر سودای یار دارم
ساقی بیار جامی کز زهد توبه کردم
مطرب بزن نوایی کز توبه عار دارم
سیلاب نیستی را سَر در وجود من ده
کز خاکدان هستی بر دل غبار دارم
شستم به آب غیرت، نقش و نگار ظاهر
کاندر سراچهی دل، نقش و نگار دارم
موسیّ طور عشقم در وادی تمنا
مجروح لَن تَرانی چون خود هزار دارم
رفتی و در رکابت دل رفت و صبر و دانش
بازآ که نیمجانی بهر نثار دارم
چندم به سر دَوانی پرگاروار گِردت
سرگشتهام ولیکن پای استوار دارم
عقلی تمام باید تا دل قرار گیرد
عقل از کجا و دل کو تا برقرار دارم
زان می که ریخت عشقت در کام جان سعدی
تا بامداد محشر در سر خمار دارم
#حضرت_سعدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در کوی خرابات، کسی را که نیاز است
هشیاری و مستیش همه عین نماز است
اسرار خرابات به جز مست نداند
هشیار چه داند که درین کوی چه راز است
#جناب_عراقی
مرا گفتند ؛ به خردگی
چرا دلتنگی؟؟ جامه میخواهی یا سیم و زر؟
گفتم ای کاش این جامه هم که دارم بگیرند
و
از من به من بدهند !
#شمس_تبريزى
چرا دلتنگی؟؟ جامه میخواهی یا سیم و زر؟
گفتم ای کاش این جامه هم که دارم بگیرند
و
از من به من بدهند !
#شمس_تبريزى
B-S-245
M.R.SHAJARIAN
برگ سبز برنامه شماره ۲۴۵
دستگاه:سه گاه
اساتید:
#سیاوش بیدکانی(محمدرضا #شجریان)
#احمد_عبادی
#همایون_خرم
#جلیل_شهناز
اشعار: #سعدی/ #حافظ
دستگاه:سه گاه
اساتید:
#سیاوش بیدکانی(محمدرضا #شجریان)
#احمد_عبادی
#همایون_خرم
#جلیل_شهناز
اشعار: #سعدی/ #حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مست است یار و یاد حریفان نمیکند
ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من
یا رب کی آن صبا بوزد کز نسیم آن
گردد شمامه کرمش کارساز من
نقشی بر آب میزنم از گریه حالیا
تا کی شود قرین حقیقت مجاز من
#حضرت_حافظ
ما سر و پنجه و قوت نه از این جان داریم
ما كر و فر سعادت نه ز كیوان داریم
آتش دولت ما نیست ز خورشید و اثیر
سبحات رخ تابنده ز سبحان داریم
رگ و پی نی و در آن دجله خون می جوشیم
دست و پا نی و در آن معركه جولان داریم
هفت دریا بر ما غرقه یك قطره بود
كه به كف شعشعه جوهر انسان داریم
چه كم ار سر نبود چونك سراسر جانیم
چه غم ار زر نبود چون مدد از كان داریم
بوهریره صفتیم و به گه داد و ستد
دل بدان سابقه و دست در انبان داریم
اهرمن دیو و پری جمله به جان عاشق ماست
چونك در عشق خدا ملك سلیمان داریم
در چه و حبس جهان گر چه رهین دلویم
چند یعقوب دل آشفته به كنعان داریم
شمس تبریز شهنشاه همه مردان است
ما از آن قطب جهان حجت و برهان داریم
#حضرت_عشق_مولانا
بگذار دلتنگت شوم گاه به گاهی
بگذار از یادت بسازم تکیه گاهی
بگذار خوابت را ببینم گه گداری
یا لااقل عکست بماند یادگاری
بگذار با رویای تو بیدار باشم
بگذار از احساس تو سرشار باشم
بگذار هر جا عطر یادت هست باشم
بگذار از عطر خیالت مست باشم
بگذار در راه عبورت خاک باشم
بگذار از عشق تو، سینه چاک باشم
بگذار باشم تا ابد چشم انتظارت
تا می تپد قلبم ، بمانم بی قرارت..
مولانا❌❌❌
جعلی
محمد فاتحی
بگذار از یادت بسازم تکیه گاهی
بگذار خوابت را ببینم گه گداری
یا لااقل عکست بماند یادگاری
بگذار با رویای تو بیدار باشم
بگذار از احساس تو سرشار باشم
بگذار هر جا عطر یادت هست باشم
بگذار از عطر خیالت مست باشم
بگذار در راه عبورت خاک باشم
بگذار از عشق تو، سینه چاک باشم
بگذار باشم تا ابد چشم انتظارت
تا می تپد قلبم ، بمانم بی قرارت..
مولانا❌❌❌
جعلی
محمد فاتحی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بر گیر شراب طربانگیز و بیا
پنهان ز رقیب سفله بستیز و بیا
مشنو سخن خصم که بنشین و مرو
بشنو ز من این نکته که برخیز و بیا
#حضرت_حافظ
Zabaneh Atash
Mohammad Reza Shajarian
#زبان_آتش_و_آهن
سرودهی زندهیاد #فریدون_مشیری
با صدای استاد #محمدرضا_شجریان
تفنگت را زمین بگذارکه من بیزارم از دیدار این خونبار ناهنجار...
سرودهی زندهیاد #فریدون_مشیری
با صدای استاد #محمدرضا_شجریان
تفنگت را زمین بگذارکه من بیزارم از دیدار این خونبار ناهنجار...
حضرت علی علیهالسلام:
لا يَزكو مَعَ الجَهلِ مَذهَبٌ؛
هيچ آيينی، با نادانى رُشد نمى كند.
(تصنیف غرر الحکم و درر الکلم،ص۷۴)
.
چون عاشق دست به دعا بردارد
نسیمِ نفحات الطاف حق
از مهبّ عنایت دم به دم به مشام روح او رسد
عشق آمد و جانِ ما، فرا جانان داد
معشوقه ز جانِ خویش ما را جان داد
مرصاد العباد
شیخ نجم الدین رازی
نسیمِ نفحات الطاف حق
از مهبّ عنایت دم به دم به مشام روح او رسد
عشق آمد و جانِ ما، فرا جانان داد
معشوقه ز جانِ خویش ما را جان داد
مرصاد العباد
شیخ نجم الدین رازی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گفتی سپیده دم چه دل انگیز و دلرباست
گفتم تبسمِ تو بسی دلرباتر است
گفتی نسیم، روح نواز است و جان فزا
گفتم که بوی موی تواَم جانفزاتر است
گفتی چه دلگشاست افق در طلوع صبح
گفتم که چهرهٔ تو از آن دلگشاتر است...
#فریدون_مشیری
از زمانی كه دستی از غيب
خطی از عشق و شوق الهی را
بر صفحه ی دلم نگاشت
از آتش اين عشق سوزان آب شدم
آه... از دست اين عشق
و رنج بی پايانش
ای نهايت خواسته ها
ای اخرين تكيه گاه من
با اين عشق
تنها تو را می خواهم و بس
شیخ ابن عربی
#استاد_شجریان
Telegram
میناگر عشق♥️
﷽
🌹شعر 🌹متون ادبی و عرفانی🌹موسیقی
@Zohre_Divani_67 ✍🏻
کارشناسارشد زبان و ادب پارسی
🌹اینچنین #میناگریها کارِ توست #مثنوی_معنوی
#پیام_ناشناس:
https://t.me/BiChatBot?start=sc-1572d05e98
پیج اینستاگرام:
instagram.com/booyejooyemoolian
🌹شعر 🌹متون ادبی و عرفانی🌹موسیقی
@Zohre_Divani_67 ✍🏻
کارشناسارشد زبان و ادب پارسی
🌹اینچنین #میناگریها کارِ توست #مثنوی_معنوی
#پیام_ناشناس:
https://t.me/BiChatBot?start=sc-1572d05e98
پیج اینستاگرام:
instagram.com/booyejooyemoolian
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مستیم و مستی ما از جام عشق باشد
وین نام اگر بر آریم، از نام عشق باشد
خوابی دگر ببینیم هر شب هلاک خود را
وین شیوه دلنوازی پیغام عشق باشد
بیدرد عشق منشین، کاندر چنین بیابان
آن کس رود به منزل کش کام عشق باشد
درمان دل نخواهم، تا دردِ مهر هستم
صبح خرد نجویم، تا شام عشق باشد
روزی که کشته گردم بر آستانهٔ او
تاریخِ بهترینم ایام عشق باشد
اوحدی
۱۸ آذر زادروز ملکالشعرای بهار
( زاده ۱۸ آذر ۱۲۶۵ مشهد -- درگذشته ۱ اردیبهشت ۱۳۳۰ تهران ) شاعر، نویسنده، پژوهشگر و سیاستمدار
او تحصیلاتش را از چهارسالگی در مکتبخانه آغاز کرد و در سال ۱۲۷۲ با شاهنامه از طریق پدرش ( میرزامحمدکاظم صبوری ) آشنا شد.
در همین سال اولین شعر خود را در بحر شاهنامه سرود و از پدرش جایزه گرفت و از سال ۱۲۷۳ تا ۱۲۷۸ به تحصیل ادامه داد و علاوه بر مدرسه در محفل پدرش نیز میآموخت.
در سال ۱۲۸۳ با درگذشت پدرش، مسئولیت سرپرستی خانواده به دوش او افتاد ولی او تحصیلات ادبیاش را با وجود تمام مشکلاتی که داشت ادامه داد و در همین سال لقب پدرش - ملک الشعرایی آستان قدس- را از مظفرالدین شاه دریافت کرد.
وی مدتی عضو شورایعالی معارف بود و در چند دوره به نمایندگی مجلس نیز انتخاب شد و در کابینه قوامالسلطنه در سال ۱۳۲۴ وزیر فرهنگ شد.
همچنین به ریاست او در تهران «جمعیت ایرانی هواداران صلح» تشکیل شد و با وزارت فرهنگ نیز قراردادی برای تألیف کتاب «سبک شناسی شعر فارسی» بست که به علت دچار شدن به بیماری سل ناتمام ماند.
بهار قصیده «جغد جنگ» را در ستایش صلح سرود و سرانجام در ۶۵ سالگی درگذشت و در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
آثار
کتابها :
احوال فردوسی
تاریخ تطور شعر فارسی
تاریخ مختصر احزاب سیاسی
چهارخطابه
دستور پنج استاد
دیوان اشعار
زندگانی مانی
سبک شناسی
شعر در ایران
قبر امام رضا (ع)
فردوسی نامه
یادگار زریران
تصحیحها:
تاریخ بلعمی
تاریخ سیستان
رساله نفس
شاهنامه فردوسی
مجملالتواریخ و القصص
منتخب جوامع الحکایات و لوامع الروایات عوفی
( زاده ۱۸ آذر ۱۲۶۵ مشهد -- درگذشته ۱ اردیبهشت ۱۳۳۰ تهران ) شاعر، نویسنده، پژوهشگر و سیاستمدار
او تحصیلاتش را از چهارسالگی در مکتبخانه آغاز کرد و در سال ۱۲۷۲ با شاهنامه از طریق پدرش ( میرزامحمدکاظم صبوری ) آشنا شد.
در همین سال اولین شعر خود را در بحر شاهنامه سرود و از پدرش جایزه گرفت و از سال ۱۲۷۳ تا ۱۲۷۸ به تحصیل ادامه داد و علاوه بر مدرسه در محفل پدرش نیز میآموخت.
در سال ۱۲۸۳ با درگذشت پدرش، مسئولیت سرپرستی خانواده به دوش او افتاد ولی او تحصیلات ادبیاش را با وجود تمام مشکلاتی که داشت ادامه داد و در همین سال لقب پدرش - ملک الشعرایی آستان قدس- را از مظفرالدین شاه دریافت کرد.
وی مدتی عضو شورایعالی معارف بود و در چند دوره به نمایندگی مجلس نیز انتخاب شد و در کابینه قوامالسلطنه در سال ۱۳۲۴ وزیر فرهنگ شد.
همچنین به ریاست او در تهران «جمعیت ایرانی هواداران صلح» تشکیل شد و با وزارت فرهنگ نیز قراردادی برای تألیف کتاب «سبک شناسی شعر فارسی» بست که به علت دچار شدن به بیماری سل ناتمام ماند.
بهار قصیده «جغد جنگ» را در ستایش صلح سرود و سرانجام در ۶۵ سالگی درگذشت و در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
آثار
کتابها :
احوال فردوسی
تاریخ تطور شعر فارسی
تاریخ مختصر احزاب سیاسی
چهارخطابه
دستور پنج استاد
دیوان اشعار
زندگانی مانی
سبک شناسی
شعر در ایران
قبر امام رضا (ع)
فردوسی نامه
یادگار زریران
تصحیحها:
تاریخ بلعمی
تاریخ سیستان
رساله نفس
شاهنامه فردوسی
مجملالتواریخ و القصص
منتخب جوامع الحکایات و لوامع الروایات عوفی
ظاهر برای اغلب ما آدمیان فریبنده و اغفال کننده است. بسیاری اوقات تحت تاثیر ظاهر قرار می گیریم، به سرعت جذب آن می شویم و در چشم بر هم زدنی در کام آن اسیر می شویم.
اما ظاهر جذاب و خوش پدیده ها همواره با باطن زیبا و نیکو همراه نیست.
تمثیلی که مولانا در این مورد به کار می برد بسیار روشنگر است. می گوید آب شور درمان تشنگی نیست گر چه ممکن است به ذائقه آدمی خوش و خنک باشد. آب شور ممکن است موقتا تشنگی را رفع کند اما کم کم در می یابیم که نتیجه نهایی عطشی بیشتر است.
آب شوری نیست درمان عطش
وقت خوردن گر نماید سرد و خَوش
مولوی مثنوی شریف
اما ظاهر جذاب و خوش پدیده ها همواره با باطن زیبا و نیکو همراه نیست.
تمثیلی که مولانا در این مورد به کار می برد بسیار روشنگر است. می گوید آب شور درمان تشنگی نیست گر چه ممکن است به ذائقه آدمی خوش و خنک باشد. آب شور ممکن است موقتا تشنگی را رفع کند اما کم کم در می یابیم که نتیجه نهایی عطشی بیشتر است.
آب شوری نیست درمان عطش
وقت خوردن گر نماید سرد و خَوش
مولوی مثنوی شریف
شیخ گفت:
اگر آتشی از تنور تو در جامه تو افتد تو زود کوشی تا بکشی.
روا داری که آتش کبر و حسد و ریا در دل تو قرار گیرد؟
که این آتشی است که دین ترا بسوزد.
شیخ گفت: پیوسته باید که از اندام مومن یکی به خداوند، جل جلاله، مشغول باشد:
یا به دل او را یاد می کند یا بزبان ذکر او همی گوید یا به چشم دیدار وی می بیند یا به دست سخاوت می کند یا به قدم زیارت مردان همی رود و یا سر خدمت مومنان همی کند و یا از ایمان یقینی همی بدرد و یا از خرد معرفت همی ورزد و یا از کار اخلاص همی ورزد و یا از قیامت حذر می کند.
این چنین کس من کفیلم که چون سر از گور برکند کفن کشان می رود تا به بهشت.
شیخ ابوالحسن خرقانی
اگر آتشی از تنور تو در جامه تو افتد تو زود کوشی تا بکشی.
روا داری که آتش کبر و حسد و ریا در دل تو قرار گیرد؟
که این آتشی است که دین ترا بسوزد.
شیخ گفت: پیوسته باید که از اندام مومن یکی به خداوند، جل جلاله، مشغول باشد:
یا به دل او را یاد می کند یا بزبان ذکر او همی گوید یا به چشم دیدار وی می بیند یا به دست سخاوت می کند یا به قدم زیارت مردان همی رود و یا سر خدمت مومنان همی کند و یا از ایمان یقینی همی بدرد و یا از خرد معرفت همی ورزد و یا از کار اخلاص همی ورزد و یا از قیامت حذر می کند.
این چنین کس من کفیلم که چون سر از گور برکند کفن کشان می رود تا به بهشت.
شیخ ابوالحسن خرقانی
صدای سوز دل شهریار و ساز حبیب
چه دولتی است به زندانیان خاک نصیب
به هم رسیده در این خاکدان ترانه و شعر
چو در ولایت غربت دو همزبان غریب
روان دهد به سر انگشت دلنواز به ساز
که نبض مرده جهد چون مسیح بود طبیب
صفای باغچه قلهک است و از توچال
نسیم همره بوی قرنفل آید و طیب
به گرد آیه توحید گل صحیفه باغ
ز سبزه چون خط زنگار شاهدان تذهیب
دو شاهدند بهشتی بسوی ما نگران
به لعل و گونه گلگون بهشت لاله و سیب
چو دو فرشته الهام شعر و موسیقی
روان ما شود از هر نگاهشان تهذیب
مگر فروشده از بارگاه یزدانند
که بزم ما مرسادش ز اهرمن آسیب
صفای مجلس انس است شهریارا باش
که تا حبیب به ما ننگرد به چشم رقیب
✏ «شهریار»
چه دولتی است به زندانیان خاک نصیب
به هم رسیده در این خاکدان ترانه و شعر
چو در ولایت غربت دو همزبان غریب
روان دهد به سر انگشت دلنواز به ساز
که نبض مرده جهد چون مسیح بود طبیب
صفای باغچه قلهک است و از توچال
نسیم همره بوی قرنفل آید و طیب
به گرد آیه توحید گل صحیفه باغ
ز سبزه چون خط زنگار شاهدان تذهیب
دو شاهدند بهشتی بسوی ما نگران
به لعل و گونه گلگون بهشت لاله و سیب
چو دو فرشته الهام شعر و موسیقی
روان ما شود از هر نگاهشان تهذیب
مگر فروشده از بارگاه یزدانند
که بزم ما مرسادش ز اهرمن آسیب
صفای مجلس انس است شهریارا باش
که تا حبیب به ما ننگرد به چشم رقیب
✏ «شهریار»