معرفی عارفان
1.26K subscribers
35K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
کهن شود همه کس را به روزگار ارادت
مگر مرا که همان عشقِ اول است و زیادت

شنیدمت که نظر می‌کنی به حال ضعیفان
تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت


حضرت_سعدی

شب بر عزیزان خوش
خـدایا
به عشقت
پرده ی صبح را
از پنجره احساسم
که روبه بیکرانه های آسمان
ودریای توست بازمیکنم
و آرامش را
از نور تو استمداد میکنم

به نام خدای همه

‌‌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک حبه نور


بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند رحمتگر مهربان

#سوره_حجر_آیه_۹۹

وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ (٩٩)

و پروردگارت را تا زمانی كه مرگ به سویت آید بندگی كن🍃
آدمها همدیگر را پیدا می کنند…
از فاصله های خیلی دور ...
از تهِ نسبت های نداشته…
انگار جایی نوشته بود
که این ها باید کنار هم باشند!!
می شوند همدم ،
می شوند دوست ،
مى شوند رفیق ،
اصلا می شوند جانِ شیرین..!!

درست می نشینند روی تاقچۀ دلِ هم...
حرفهایشان یک جورِ خوبی دلنشین است
دل برای خنده هاشان ضعف می رود؛
اصلا بودنشان شیرین است !!!!

وقتی هم که نیستند،
هی همدیگر را مرور می کنند
و مُدام گوش به زنگ آمدن هم هستند...!
خدا این آدمها را نگیرد از آدمها..."

🌺🌺🌺

یار مهربانم
درود
بامداد آدینه ات نیکو

🌺🌺🌺

روزت پر از لحظات ناب و قشنگ و روزی سرشار از عشق , محبت , مهربانی , آرامش , دوستی های ناب و قرارهایی یهویی , خنده هایی از ته دل همراه با آگاهی برایت آرزومندم

🌺🌺🌺

شاد باشی


زلفت هزار دل به یکی تار مو بِبَست
راه هزار چاره‌گر از چار سو بِبَست

تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافه‌ایّ و درِ آرزو ببست

شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو
ابرو نمود و جلوه‌گری کرد و رو ببست

مطرب چه پرده ساخت که در پردهٔ سماع
بر اهل وجد و حال درِ های و هو ببست

حافظ! هر آن که عشق نورزید و وصل خواست
احرامِ طوفِ کعبهٔ دل بی وضو ببست

.
زیبایی بی نظیر در فقر عارفانه

متن:

شخصی گفت: در خوارزم کسی عاشق نشود،
زیرا در خوارزم شاهدان بسیارند!
چون شاهدی ببینند و دل بر او بندند،
بعد از او بهتر بینند، آن بر دل ایشان سرد شود.
فرمود: اگر بر شاهدان خوارزم نتوان عاشق شدن،
آخر بر خوارزم عاشق باید شدن،
که در او شاهدان بی حدند!
و آن خوارزم فقر است که در او
خوبان معنوی و صورت های روحانی بی حدند
که به هر که فروآیی و قرار گیری دیگری رو نماید
که آن اول را فراموش کنی إلى مالانهاية!
پس بر نفس فقر عاشق شویم
که در او چنین شاهد آن اند؟



شرح:

مولانا در این بخش، از خوارزم جغرافیایی
به خوارزم روحانی منتقل شده
و به زیبایی فقر عارفانه اشارت کرده است.
کسی که بدین مقام منبع نرسیده
عاشق صورت های عالم می شود و دل بدانها سپارد.
اما دیری نمی پاید که معشوقكان صورتی
بر دل او سرد شوند. لیکن چون کسی
به مقام فقر رسد، یعنی فقط
بدان معشوق ازلی نیاز بَرَد به هر جا که بنگرد
جمال آن کار را مشاهده کند
و دل از ماسِوَى الله بپردازد.
فقيرِ اِلَى الله کسی است که
بدانچه مَرضیّ حضرت حق نیست،
دل بسپارد و از سر همه چیز برخیزد.


امتحان کن فقر را روزی دو، تو
تا به فقر اندر غنابینی دوتو

صبر کن با فقر و بگذار این ملال
زان که در فقر است نور ذوالجلال


(دفتر اول مثنوی)



دکترکریم زمانی
#شرح_کامل_فیه_ما_فیه/ص ۴۲۷



تا کی ای دلبر دل من بار تنهایی کشد
ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد

کی شکیبایی توان کردن چو عقل از دست رفت
عاقلی باید که پای اندر شکیبایی کشد

سروبالای منا گر چون گل آیی در چمن
خاک پایت نرگس اندر چشم بینایی کشد

روی تاجیکانه‌ات بنمای تا داغ حبش
آسمان بر چهره ترکان یغمایی کشد

شهد ریزی چون دهانت دم به شیرینی زند
فتنه انگیزی چو زلفت سر به رعنایی کشد

دل نماند بعد از این با کس که گر خود آهنست
ساحر چشمت به مغناطیس زیبایی کشد

خود هنوزت پسته خندان عقیقین نقطه‌ایست
باش تا گِردش قضا پرگار مینایی کشد

سعدیا دم درکش ار دیوانه خوانندت که عشق
گر چه از صاحب دلی خیزد به شیدایی کشد


#حضرت_سعدى
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM



چه توان گفت در لطافت دوست
هر چه گویم از آن لطیفترست

آن که منظور دیده و دل ماست
نتوان گفت شمس یا قمرست

تو که در خواب بوده‌ای همه شب
چه نصیبت ز بلبل سحرست

آدمی را که جان معنی نیست
در حقیقت درخت بی‌ثمرست

ما پراکندگان مجموعیم
یار ما غایبست و در نظرست

جان شیرین فدای صحبت یار
شرم دارم که نیک مختصرست

این قدر دون قدر اوست ولیک
حد امکان ما همین قدرست

سعدی از بارگاه قربت دوست
تا خبر یافتست بی‌خبرست

ما سر اینک نهاده‌ایم به طوع
تا خداوندگار را چه سرست


#حضرت_سعدى
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#در_پرده_معانی (۱۰)

مجوی عیش خوش از دور واژگون سپهر
که صاف این سرِ خُم جمله دُردی آمیز است

#حضرت_حافظ

قسمت بالای شراب که صاف و زلال است نوشیدنش آسان و لذت بخش است و نوشیدن انتهای آن که حاوی دُرد یعنی ته نشین آن بوده ، سخت و دشوار.
#حضرت_حافظ روزگار و زندگی را به خم شراب واژگونه‌ای تشبیه کرده که صاف و درد آن مخلوط شده و حتی قسمت های صاف و زلال آن دُرد دارد و این حقیقت را متذکر می‌شود که حتی خوشی های زندگی نیز همراه با مرارت و سختی و تلخکامی است.

آواز: محمدرضا
#شجریان
تار: مجید
#درخشانی
دستگاه شور گوشه‌ی حسینی
کنسرت تهران سال ۱۳۸۷
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM



باز از شراب دوشین در سر خُمار دارم
وز باغ وصل جانان، گُل در کنار دارم


زان می که ریخت عشقت در کام جان سعدی
تا بامداد محشر در سر خمار دارم


#حضرت_سعدی
Hazirlasir
Damla
❤️💔💔
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM



باز از شراب دوشین در سر خُمار دارم
وز باغ وصل جانان، گُل در کنار دارم

سرمست اگر به سودا برهم زنم جهانی
عیبم مکن که در سر سودای یار دارم

ساقی بیار جامی کز زهد توبه کردم
مطرب بزن نوایی کز توبه عار دارم

سیلاب نیستی را سَر در وجود من ده
کز خاکدان هستی بر دل غبار دارم

شستم به آب غیرت، نقش و نگار ظاهر
کاندر سراچه‌ی دل، نقش و نگار دارم

موسیّ طور عشقم در وادی تمنا
مجروح لَن تَرانی چون خود هزار دارم

رفتی و در رکابت دل رفت و صبر و دانش
بازآ که نیم‌جانی بهر نثار دارم

چندم به سر دَوانی پرگاروار گِردت
سرگشته‌ام ولیکن پای استوار دارم

عقلی تمام باید تا دل قرار گیرد
عقل از کجا و دل کو تا برقرار دارم

زان می که ریخت عشقت در کام جان سعدی
تا بامداد محشر در سر خمار دارم


#حضرت_سعدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM



در کوی خرابات، کسی را که نیاز است
هشیاری و مستیش همه عین نماز است

اسرار خرابات به جز مست نداند
هشیار چه داند که درین کوی چه راز است


#جناب_عراقی
مرا گفتند ؛ به خردگی
چرا دلتنگی؟؟ جامه میخواهی یا سیم و زر؟
گفتم ای کاش این جامه هم که دارم بگیرند
و
از من به من بدهند !

#شمس_تبريزى
B-S-245
M.R.SHAJARIAN
برگ سبز برنامه شماره ۲۴۵

دستگاه:سه گاه

اساتید:
#سیاوش بیدکانی(محمدرضا #شجریان)
#احمد_عبادی
#همایون_خرم
#جلیل_شهناز

اشعار: #سعدی/ #حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM



مست است یار و یاد حریفان نمی‌کند
ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من

یا رب کی آن صبا بوزد کز نسیم آن
گردد شمامه کرمش کارساز من

نقشی بر آب می‌زنم از گریه حالیا
تا کی شود قرین حقیقت مجاز من


#حضرت_حافظ



ما سر و پنجه و قوت نه از این جان داریم
ما كر و فر سعادت نه ز كیوان داریم
آتش دولت ما نیست ز خورشید و اثیر
سبحات رخ تابنده ز سبحان داریم
رگ و پی نی
و در آن دجله خون می جوشیم
دست و پا نی و در آن معركه جولان داریم
هفت دریا بر ما غرقه یك قطره بود
كه به كف شعشعه جوهر انسان داریم
چه كم ار سر نبود چونك سراسر جانیم
چه غم ار زر نبود چون مدد از كان داریم
بوهریره صفتیم و به گه داد و ستد
دل بدان سابقه و دست در انبان داریم
اهرمن دیو و پری جمله به جان عاشق ماست
چونك در عشق خدا ملك سلیمان داریم
در چه و حبس جهان گر چه رهین دلویم
چند یعقوب دل آشفته به كنعان داریم
شمس تبریز شهنشاه همه مردان است
ما از آن قطب جهان حجت و برهان داریم


#حضرت_عشق_مولانا
و گفت: شوق برترین مقام عارفست.

عطار