معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.2K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
   شمس من و خدای من

پیر من و مراد من درد من و دوای من
پیر من و مراد من درد من و دوای من
فاش بگویم این سخن شمس من و خدای من
شمس من و خدای من
شمس من و خدای من
شمس من و خدای من
از تو به حق رسیده‌ام ای حق حق گزار من
شکر تو را ستاده‌ام شمس من و خدای من
شکر تو را ستاده‌ام شمس من و خدای من
شمس من و خدای من
شمس من و خدای من
شمس من و خدای من
مات شدم ز عشق تو زآنکه شه دو عالمی
تا تو مرا نظر کنی شمس من و خدای من
شمس من و خدای من
محو شوم به پیش تو تا که اثر نماندم
شرط ادب چنین بود شمس من و خدای من
شمس من و خدای من
کعبه من کنشت تو دوزخ من بهشت تو
مونس روزگار من شمس من و خدای من
شمس من و خدای من
برق اگر هزار سال چرخ زند به شرق و غرب
از تو نشان کی آورد شمس من و خدای من
شمس من و خدای من
                             مولانا
انسانها در ژرفا یکی هستند،
تنها باورها ، ترس‌ها و منیت‌های ماست
که ما را از هم گسسته کرده است.

#نیکولا_تسلا
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور

گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور

#حافظ
چون وقت عمر مهلت دهد،یاقوت ها و گوهرها توان به دست آوردن، اما به صداهزار یواقیت و جوهر،مواقیت عمر نتوات خریدن .


به زر نخریده ای جان را،از آن قدرش نمی دانی
که هندو قدر نشناسد متاع رایگانی را


مجالس سبعه
‌ آن جهان چون ذره ذره زنده‌اند
نکته‌دانند و سخن گوینده‌اند
در جهان مرده‌شان آرام نیست
کین علف جز لایق انعام نیست
هر که را گلشن بود بزم و وطن
کی خورد او باده اندر گولخن
جای روح پاک علیین بود
کرم باشد کش وطن سرگین بود

مثنوی_معنوی
دفترپنجم
مرغ شب چون روز بیند
گوید این ظلمت ز چیست

زانک او گشته‌ست با شب آشنا و همنشین

#مولانای_جان
ای آنکه به جان این جهانی زنده
شرمت بادا چرا چنانی زنده

بی‌عشق مباش تا نباشی مرده
در عشق بمیر تا بمانی زنده


#مولانای_جان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💚لازم نیست سر در بیاورید که خدا چطور می‌خواهد مشکلاتِ شما را حل کند.
این مسئولیتِ اوست.
کارِ شما نیست.
کارِ شما این است که به خدا ایمان و اعتماد داشته باشید.
کارِ شما این است که با ایمان و انتظار زندگی کنید.
آن موقعیت را به خدا بسپارید و به او اعتماد کنید.
خدای ما، خدای مافوقِ طبیعی است.
خدا می‌تواند آنچه را که بشر نمی‌تواند انجام دهد، به انجام برساند.

او محدود به قوانینِ طبیعت نیست.
در زندگی دفعتاً متوجه می‌شویم که خداوند کارهایی در زندگی‌مان کرده است که خود به تنهایی قادر به انجامش نبوده‌ایم.

💚وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِى عَنِّى فَإِنّى قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الْدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِى وَ لْيُؤمِنُوا بِى لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ‏

🤍و هرگاه بندگانم از تو درباره من پرسند (بگو:) همانا من نزدیكم؛ دعاى نیایشگر را آنگاه كه مرا مى‏خواند پاسخ مى‏گویم. پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان آورند، باشد كه به رشد رسند. 186

سوره بقره 🍃

آرامش_با_قرآن
اسرار_الهی_آرامش 🦋
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
گر دل دهم و از سر جان برخیزم

جان بازم و از هر دو جهان برخیزم

من بنده به خوی تو نمیدانم زیست

مقصود تو چیست تا از آن برخیزم


مولانا
Audio
#ساز_و_آواز
#پیانو


جان ندارد هر که جانانیش نیست
تنگ عیشست آن که بستانیش نیست

هر که را صورت نبندد سر عشق
صورتی دارد ولی جانیش نیست

گر دلی داری به دلبندی بده
ضایع آن کشور که سلطانیش نیست

کامران آن دل که محبوبیش هست
نیکبخت آن سر که سامانیش نیست

چشم نابینا زمین و آسمان
زان نمی‌بیند که انسانیش نیست

عارفان درویش صاحب درد را
پادشا خوانند گر نانیش نیست

ماجرای عقل پرسیدم ز عشق
گفت معزولست و فرمانیش نیست

درد عشق از تندرستی خوشترست
گر چه بیش از صبر درمانیش نیست

هر که را با ماه رویی سرخوشست
دولتی دارد که پایانیش نیست

خانه زندانست و تنهایی ضلال
هر که چون #سعدی گلستانیش نیست


#سعدی_شیرین‌سخن
استادان
#غلامحسین_بنان
#جواد_معروفی
آواز در مایه #بوسلیک
#روشنک
تصنیف چشم مست ، شجریان
@moozikestan_bot
چشم مست

جان جانان استاد شجریان💠
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر شب از 'سقف خیالم"
رویا می بافم
تا واژه های بلا تکلیف،
در دستان ستاره ها
بی بهانه برقصند
و من خوشه خوشه
بغض بچینم،
از چشمان_ماه...



            « شب خوش»
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌
غزل #دیوان_شمس_حضرت_مولانا


عاشقان را گر چه در باطن جهانی دیگرست
عشق آن دلدار ما را ذوق و جانی دیگرست
سینه‌های روشنان بس غیب‌ها دانند لیک
سینه عشاق او را غیب دانی دیگرست
بس زبان حکمت اندر شوق سرش گوش شد
زانک مر اسرار او را ترجمانی دیگرست
یک زمین نقره بین از لطف او در عین جان
تا بدانی کان مهم را آسمانی دیگرست
عقل و عشق و معرفت شد نردبان بام حق
لیک حق را در حقیقت نردبانی دیگرست
شب روان از شاه عقل و پاسبان آن سو شوند
لیک آن جان را از آن سو پاسبانی دیگرست
دلبران راه معنی با دلی عاجز بدند
وحیشان آمد که دل را دلستانی دیگرست
ای زبان‌ها برگشاده بر دل بربوده‌ای
لب فروبندید کو را همزبانی دیگرست
شمس تبریزی چو جمع و شمع‌ها پروانه‌اش
زانک اندر عین دل او را عیانی دیگرست
Migorizam
Marziye
یاد از تو دگر نکنم نکنم...

می گریزم... #بانو_مرضیه
             جهان اگر زیباست
             مجیزِ حضورِ مرا می‌گوید.

             ابلها مردا
             عدویِ تو نیستم من؛
             اِنکارِ توأم.



مدایحِ بی‌‌صِله
#احمد_شاملو
هر که در بادیهٔ عشق تو سرگردان شد
همچو من در طلبت،،، بی سر و بی سامان شد

بی سر و پای از آنم،،، که دلم گوی صفت
در خم زلف چو،، چوگان تو سرگردان شد

هر که از ساقی عشق تو،،، چو من باده گرفت
بی‌خود و بی‌خرد و،،، بی‌خبر و حیران شد

در منازل منشین خیز،،، که آن کس بیند
چهرهٔ مقصد و مقصود،،، که تا پایان شد

تا ابد کس ندهد نام،،، و نشان از وی باز
دل که در سایهٔ زلف تو،،، چنین پنهان شد

حسنت امروز همی بینم و،،، صد چندان است
لاجرم در دل من،، عشق تو،،، صد چندان شد

#عطار
ای دوست ای دوست ای دوست ای دوست
جور تو از آنکشم که روی تو نکوست

مردم گویند بهشت خواهی یا دوست
ای بیخبران بهشت با دوست نکوست

#ابوسعید_ابوالخیر
کار عشق از وصل و هجران درگذشت
درد ما از دست درمان درگذشت

کار، صعب آمد به همت برفزود
گوی، تیز آمد ز چوگان درگذشت

#خاقاني
آن کس که ز تو نشان ندارد
گر خورشیدست آن ندارد

ما بر در و بام عشق حیر ان
آن بام که نردبان ندارد

دل چون چنگست و عشق زخمه
پس دل به چه دل فغان ندارد

امروز فغان عاشقان را
بشنو که تو را زیان ندارد

هر ذره پر از فغان و ناله‌ست
اما چه کند زیان ندارد

رقص است زبان ذره زیرا
جز رقص دگر بیان ندارد

هر سو نگران تست دل‌ها
وان سو که تویی گمان ندارد

این عالم را کرانه‌ای هست
عشق من و تو کران ندارد

مانند خیال تو ندیدم
بوسه دهد و دهان ندارد

ماننده غمزه‌ات ندیدم
تیر اندازد کمان ندارد

دادی کمری که بر میان بند
طفل دل من میان ندارد

گفتی که به سوی ما روان شو
بی لطف تو جان روان ندارد

#دیوان_شمس