ناله دل کرد رسوا عشق پنهان مرا
نیست ممکن در بغل کردن نهان ناقوس را
صائب تبریزی
نیست ممکن در بغل کردن نهان ناقوس را
صائب تبریزی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ترانههای اجرا شده توسط #بانودلکش
#قسمت_شانزدهم
ترانه های «عیش و نوش، آتش کاروان، بی تو چه کنم، چاچاچاو گردش زمانه»
#قسمت_شانزدهم
ترانه های «عیش و نوش، آتش کاروان، بی تو چه کنم، چاچاچاو گردش زمانه»
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ترانههای اجرا شده توسط #بانودلکش
#قسمت_هفدهم
ترانه های «بیش از این رنجم مده، مرو مرو، مپرس از من، ای بانو، بت ساز »
#قسمت_هفدهم
ترانه های «بیش از این رنجم مده، مرو مرو، مپرس از من، ای بانو، بت ساز »
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ترانههای اجرا شده توسط #بانودلکش
#قسمت_هجدهم
ترانه های «قسمت من، بیا دستم به دامنت ،مهمانت کنم، گردباد»
#قسمت_هجدهم
ترانه های «قسمت من، بیا دستم به دامنت ،مهمانت کنم، گردباد»
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ترانههای اجرا شده توسط #بانودلکش
#قسمت_نوزدهم
ترانه های «باما هم آرا شو، تنها منشین، ای کاش، سفرکرده، شمع و گل و پروانه»
#قسمت_نوزدهم
ترانه های «باما هم آرا شو، تنها منشین، ای کاش، سفرکرده، شمع و گل و پروانه»
« چشم مست تو»
صدا #بانودلکش
آهنگ #مجید_وفادار
ارکستر شماره دوبه رهبری #مجید_وفادار
چون تویی عشق من بر تو رو کنم
هر طرف من ترا جستجو کنم
پر بود شهری از گفتگوی من
بس که من با غمت گفتگو کنم
ره بهر چمن کنم ای گل مراد
تا میان گل ترا جستجو کنم
چشمه حیات من چشم مست تو
بیتو زندگی چرا آرزو کنم
عاقبت در ره عشق تو جان فدا کنم
عاشقم از سر کوی تو رو کجا کنم
عشقت آتش زد بجانم جان در پایت میفشانم
فتنه ها دیده ام در جوانی
شکوه ها دارم از زندگانی
ستاره بارد چشمم همه شب
چون شمع بزم طرب
#مهدی_سهیلی
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمیآید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست
ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع
#حضرت_حافظ
Telegram
attach 📎
موسیقی ایرانی
دلکش و محمودی خوانساری
«صفای بهاران»
شادی با تو رسیده به خانه من
روشن شد زتو بزم شبانه من
بی تو با شب وماه وچمن چکنم
روزی گر نرسی تو به من چکنم
از هر غنچه بهانه دگر گذرم
از هر گل چون نسیم سحر گذرم
اسان از همه عالم گر گذرم
مشکل که از سر عشق تو درگذرم
مست توام مست توام دیوانه ی تو
مست تو ام مست توام می زده پیمانه ی تو
من همچون گیاهم تو ابر بهاران
عشقت به تنم جان بخشیده چون باران
تو چشمه ی نوشی ای شهد جاودانی
از هر چه بگویم تو شیرین تر از جانی
* * *
من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم
تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم
هر چه کوته نظرانند بر ایشان پیمای
که حریفان ز مل و من ز تأمل مستم
به حق مهر و وفایی که میان من و توست
که نه مهر از تو بریدم نه به کس پیوستم
پیش از آب و گل من در دل من مهر تو بود
با خود آوردم از آن جا نه به خود بربستم
شعر #حضرت_سعدی
خوانندگان:
#بانودلکش و #محمودی_خوانساری
آهنگ #اصغر_زارع
ویلن #اسدالله_ملک
شادی با تو رسیده به خانه من
روشن شد زتو بزم شبانه من
بی تو با شب وماه وچمن چکنم
روزی گر نرسی تو به من چکنم
از هر غنچه بهانه دگر گذرم
از هر گل چون نسیم سحر گذرم
اسان از همه عالم گر گذرم
مشکل که از سر عشق تو درگذرم
مست توام مست توام دیوانه ی تو
مست تو ام مست توام می زده پیمانه ی تو
من همچون گیاهم تو ابر بهاران
عشقت به تنم جان بخشیده چون باران
تو چشمه ی نوشی ای شهد جاودانی
از هر چه بگویم تو شیرین تر از جانی
* * *
من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم
تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم
هر چه کوته نظرانند بر ایشان پیمای
که حریفان ز مل و من ز تأمل مستم
به حق مهر و وفایی که میان من و توست
که نه مهر از تو بریدم نه به کس پیوستم
پیش از آب و گل من در دل من مهر تو بود
با خود آوردم از آن جا نه به خود بربستم
شعر #حضرت_سعدی
خوانندگان:
#بانودلکش و #محمودی_خوانساری
آهنگ #اصغر_زارع
ویلن #اسدالله_ملک
مرغک من
دلکش
«مرغک من»
تا من هستم به عشق تو مستم
دل پریشان را ربودی از دستم
مرغک من بزن پر و بالی
زمن بیرون مشو که دل به تو بستم
هستم به راه تو مست نگاه تو...
صدا و آهنگ #بانودلکش
ترانه #ایرج_تیمورتاش
مایه #بیات_اصفهان
تا من هستم به عشق تو مستم
دل پریشان را ربودی از دستم
مرغک من بزن پر و بالی
زمن بیرون مشو که دل به تو بستم
هستم به راه تو مست نگاه تو...
صدا و آهنگ #بانودلکش
ترانه #ایرج_تیمورتاش
مایه #بیات_اصفهان
فتنه ( نازنین یار من ، غافل از کار من )
دلکش
«فتنه»
نازنین یار من ، غافل از کار من ، تا به کی ؟
از غم روی تو ، ناله زار من ، تا به کی ؟
دشمنی کار تو ، دشمنان یار تو ، تا به جند ؟
عاشقی کار من ، اشک و غم یار من ، تا به کی ؟
سوز پنهانم می دانی ، اشک خونینم می بینی
آتش دل را ننشانی ، تا به دامانم ننشینی
دل سیهی ، که مرادِ رهی ندهی
بی تو باشد ای ماه ، یار من هر شب آه
از تو سنگین دل وای ، وز تو نوشین لب آه
فتنه ی رویت دل من ، صید گیسویت دل من
ای بلای جان تا کی ؟ سوزد و نالد همچو نی ؟
ز آتشین خویت دل من ؟
صدا #بانودلکش
ترانه #رهی_معیری
آهنگ #جواد_لشگری
نازنین یار من ، غافل از کار من ، تا به کی ؟
از غم روی تو ، ناله زار من ، تا به کی ؟
دشمنی کار تو ، دشمنان یار تو ، تا به جند ؟
عاشقی کار من ، اشک و غم یار من ، تا به کی ؟
سوز پنهانم می دانی ، اشک خونینم می بینی
آتش دل را ننشانی ، تا به دامانم ننشینی
دل سیهی ، که مرادِ رهی ندهی
بی تو باشد ای ماه ، یار من هر شب آه
از تو سنگین دل وای ، وز تو نوشین لب آه
فتنه ی رویت دل من ، صید گیسویت دل من
ای بلای جان تا کی ؟ سوزد و نالد همچو نی ؟
ز آتشین خویت دل من ؟
صدا #بانودلکش
ترانه #رهی_معیری
آهنگ #جواد_لشگری
فرموده است ڪه :
آزاد مرد آن است ڪه از رنجانیدن ڪسے نرنجد و
جوانمرد آن باشد ڪه مستحق رنجانیدن را نرنجاند...
#نفحات_الانس
آزاد مرد آن است ڪه از رنجانیدن ڪسے نرنجد و
جوانمرد آن باشد ڪه مستحق رنجانیدن را نرنجاند...
#نفحات_الانس
چون به دریا میتوانی راه یافت
سوی یک شبنم چرا باید شتافت
هرک داند گفت با خورشید راز
کی تواند ماند از یک ذره باز
#شیخ_عطار_نیشابوری
سوی یک شبنم چرا باید شتافت
هرک داند گفت با خورشید راز
کی تواند ماند از یک ذره باز
#شیخ_عطار_نیشابوری
الهی
تا با توام بیشتر از همهام
و چون با خودم، کمتر از همهام .
مرا زاهدی و عالمی نمیباید.
اگر مرا از اهل چیزی خواهی گردانید
از اهل شمهای از اسرار خود گردان
و به درجه دوستان خود برسان .
#بایزید_بسطامی
تا با توام بیشتر از همهام
و چون با خودم، کمتر از همهام .
مرا زاهدی و عالمی نمیباید.
اگر مرا از اهل چیزی خواهی گردانید
از اهل شمهای از اسرار خود گردان
و به درجه دوستان خود برسان .
#بایزید_بسطامی
تشویشها
تو از کدام بیابان میآیی
ای باد!
تو از کدام بیابان تشنه میآیی
که بوی هیچ گلی با تو نیست
نه زوزهی کشیدهی گرگ گری
نه آشیان خراب چکاوکی
نه برگ خرمایی
تو از کدام بیابان تشنه میآیی؟
پرندگان غریبی از این کرانه میگذرند
پرندگان غریبی که هیچکدام
به ذهن سبز گز پیر ده نمیگذرد
چراغ را روشن کن
پیالههای فلزی را بر هم بکوب
که در هیاهوی توفان و ظلمت صحرا
دوباره آن بز مرموز راه افتادهست
ـ صدایِ مبهم زنگوله را نمیشنوی؟
از طاقچه قرآنِ کهنه را بردار
چراغ را روشن کن
نمازِ وحشت بگذار
#منوچهر_آتشی
تشویشها
تو از کدام بیابان میآیی
ای باد!
تو از کدام بیابان تشنه میآیی
که بوی هیچ گلی با تو نیست
نه زوزهی کشیدهی گرگ گری
نه آشیان خراب چکاوکی
نه برگ خرمایی
تو از کدام بیابان تشنه میآیی؟
پرندگان غریبی از این کرانه میگذرند
پرندگان غریبی که هیچکدام
به ذهن سبز گز پیر ده نمیگذرد
چراغ را روشن کن
پیالههای فلزی را بر هم بکوب
که در هیاهوی توفان و ظلمت صحرا
دوباره آن بز مرموز راه افتادهست
ـ صدایِ مبهم زنگوله را نمیشنوی؟
از طاقچه قرآنِ کهنه را بردار
چراغ را روشن کن
نمازِ وحشت بگذار
#منوچهر_آتشی