Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ترانه: دختر شیرازی
خواننده: جمال وفایی
ترانه سرا و آهنگساز: حسن صفری
تصاویر: محله سنگ سیاه شیراز
حسن صفری شیرازی (آهنگساز- نوازنده) از سال ۱۳۴۲ فعالیت خود را با رادیو شیراز آغاز کرد و در ادامه ی تحصیل در انستیتو عالی هنر تهران ، به تکمیل آموزش موسیقی در هنرستان ملی موسیقی پرداخت و تار را در خدمت زنده یاد #حبیب_صالحی آموخت. سال ۱۳۵۰ و بعد از اتمام تحصیلات به شیراز برگشت و در آموزش و پرورش و فرهنگ و هنر فارس پرداخت.
#دخترشیرازی
خواننده: جمال وفایی
ترانه سرا و آهنگساز: حسن صفری
تصاویر: محله سنگ سیاه شیراز
حسن صفری شیرازی (آهنگساز- نوازنده) از سال ۱۳۴۲ فعالیت خود را با رادیو شیراز آغاز کرد و در ادامه ی تحصیل در انستیتو عالی هنر تهران ، به تکمیل آموزش موسیقی در هنرستان ملی موسیقی پرداخت و تار را در خدمت زنده یاد #حبیب_صالحی آموخت. سال ۱۳۵۰ و بعد از اتمام تحصیلات به شیراز برگشت و در آموزش و پرورش و فرهنگ و هنر فارس پرداخت.
#دخترشیرازی
عبدالحمید_ضیایی
زلف افشاندی كه از نو فتنه انگيزی كنی
در نشابورِ دلم ، يغمایِ چنگيزی کنی
میروی دامن کشان با بوی یاس و ارغوان
تا بهارِ شوقِ ما را زرد و پاییزی کنی
شد دل ات بازار شام عشق های دیگران
تا کی از خلوت نشینان ، ديده پرهيزی كنی؟
میرسد آتش نگاهی ، جرعه نوش بادها
ای دل عاشق ! مبادا آبروريزی كنی!
" زیبا و بیحواس چون صخرهای باستانی "
زلف افشاندی كه از نو فتنه انگيزی كنی
در نشابورِ دلم ، يغمایِ چنگيزی کنی
میروی دامن کشان با بوی یاس و ارغوان
تا بهارِ شوقِ ما را زرد و پاییزی کنی
شد دل ات بازار شام عشق های دیگران
تا کی از خلوت نشینان ، ديده پرهيزی كنی؟
میرسد آتش نگاهی ، جرعه نوش بادها
ای دل عاشق ! مبادا آبروريزی كنی!
" زیبا و بیحواس چون صخرهای باستانی "
هر کسی ممکنه یک اتفاق نیفتاده تو زندگیش داشته باشه، که از یه جا به بعد یادش رفته که اون اتفاقه چی بوده و چی میخواسته ولی همیشه جای خالیش رو حس میکنه فقط نمیدونه این جای خالی مربوط به کدوم اتفاقه که نمیذاره چشماش بخنده و چه قشنگ میشه ما تیکه پازل گمشده زندگی بعضی آدمها رو سر جایش بگذاریم،
دیدن خوشحالی آدما خیلی مقدسه…
دیدن خوشحالی آدما خیلی مقدسه…
لذت نمانده است در آیندهٔ حیات
از عیشهای رفته دلی شاد میکنیم
صائب تبریزی
از عیشهای رفته دلی شاد میکنیم
صائب تبریزی
گر چه نقشی هر دم از طوفان زند دریا بر آب
اشک ما را در فراق یار شور دیگرست
صائب تبریزی
اشک ما را در فراق یار شور دیگرست
صائب تبریزی
گر چه نقشی هر دم از طوفان زند دریا بر آب
اشک ما را در فراق یار شور دیگرست
صائب تبریزی
اشک ما را در فراق یار شور دیگرست
صائب تبریزی
شد جهان در چشم من از رفتن جانان سیاه
برد با خود میهمان من چراغ خانه را
صائب تبریزی
برد با خود میهمان من چراغ خانه را
صائب تبریزی
نالهٔ سوخته جانان به اثر نزدیک است
دست خورشید به دامان سحر نزدیک است
صائب تبریزی
دست خورشید به دامان سحر نزدیک است
صائب تبریزی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خلل در این است که خدا را به نظر محبت نمینگرند. بهنظرِ علم مینگرند
و بهنظرِ معرفت و نظر فلسفه...
نظر محبت کاری دیگر است...
این کارِ دل است، کار پیشانی نیست!
#مقالات_شمس
و بهنظرِ معرفت و نظر فلسفه...
نظر محبت کاری دیگر است...
این کارِ دل است، کار پیشانی نیست!
#مقالات_شمس
شخصیت سالم هرگز تلاش نمیکند که
دیگران را تحت تأثیر قرار دهد و یا برای
خوشایند آنها لباس خاصی به تن کند..
اهل بحث و جدل نیست و هنگامی که
برخی افراد با تندخویی به بحث مینشینند،
با خونسردی سخنها را میشنود و نظرش را
ابراز میدارد امّا سعی ندارد دیگران را
متقاعد کند که حق به جانب اوست...
در جواب مخالفت دیگران با عقایدش
میگوید: «مسئلهای نیست، ما صرفاً
با هم متفاوتیم.»
و سپس، بدون تلاش برای مجاب کردن
شخص مخالف، از کنار موضوع به سهولت
میگذرد..
#وین دایر
دیگران را تحت تأثیر قرار دهد و یا برای
خوشایند آنها لباس خاصی به تن کند..
اهل بحث و جدل نیست و هنگامی که
برخی افراد با تندخویی به بحث مینشینند،
با خونسردی سخنها را میشنود و نظرش را
ابراز میدارد امّا سعی ندارد دیگران را
متقاعد کند که حق به جانب اوست...
در جواب مخالفت دیگران با عقایدش
میگوید: «مسئلهای نیست، ما صرفاً
با هم متفاوتیم.»
و سپس، بدون تلاش برای مجاب کردن
شخص مخالف، از کنار موضوع به سهولت
میگذرد..
#وین دایر
#گلستان_سعدی
شیخ اجل #سعدی
#باب_اول
یکی از وزرا پیش ذوالنون مصری رفت و همت خواست که روز و شب به خدمت سلطان مشغولم و به خیرش امیدوار و از عقوبتش ترسان. ذوالنّون بگریست و گفت: اگر من خدای را عزّ و جلّ چنین پرستیدمی که تو سلطان را از جمله صدّیقان بودمی.
گر نه امید و بیم راحت و رنج
پای درویش بر فلک بودی
ور وزیر از خدا بترسیدی
همچنان کز ملک، ملک بودی
شیخ اجل #سعدی
#باب_اول
یکی از وزرا پیش ذوالنون مصری رفت و همت خواست که روز و شب به خدمت سلطان مشغولم و به خیرش امیدوار و از عقوبتش ترسان. ذوالنّون بگریست و گفت: اگر من خدای را عزّ و جلّ چنین پرستیدمی که تو سلطان را از جمله صدّیقان بودمی.
گر نه امید و بیم راحت و رنج
پای درویش بر فلک بودی
ور وزیر از خدا بترسیدی
همچنان کز ملک، ملک بودی
لفظ و معنی را به تیغ از یکدگر نتوان برید
کیست صائب تا کند جانان و جان از هم جدا؟
صائب تبریزی
کیست صائب تا کند جانان و جان از هم جدا؟
صائب تبریزی
غم ز محنت خانهٔ من شاد میآید برون
سیل از ویرانهام آباد میآید برون
صائب تبریزی
سیل از ویرانهام آباد میآید برون
صائب تبریزی
صافی و تیرگی آب ز سرچشمه بود
بی دل پاک، سخن پاک نگردد هرگز
صائب تبریزی
بی دل پاک، سخن پاک نگردد هرگز
صائب تبریزی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بسیااار زیباست باهم ببینیم
شاد باشید
هایده و انوشیروان روحانی
@aragh_khorha
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست
مشکل نشیند....
ز بامی که برخاست
مشکل نشیند....
توان به زنده دلی شد ز مردگان ممتاز
وگرنه سینه و لوح مزار هر دو یکی است
صائب تبریزی
وگرنه سینه و لوح مزار هر دو یکی است
صائب تبریزی
آن که دامن بر چراغ عمر من زد، این زمان
آستین بر گریه شمع مزارم میکشد
صائب تبریزی
آستین بر گریه شمع مزارم میکشد
صائب تبریزی